کلمه جو
صفحه اصلی

assignation


معنی : واگذاری، قرار ملاقات، تعیین وقت
معانی دیگر : تعیین، برگماشت، گمارش، ارجاع، انتساب، وعده ی ملاقات (به ویژه ملاقات مخفی عشاق)، میعاد

انگلیسی به فارسی

تعیین وقت، قرار ملاقات، واگذاری، میعاد


اختصاص دادن، واگذاری، قرار ملاقات، تعیین وقت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: an appointment to meet, esp. between lovers; tryst.
مشابه: tryst

(2) تعریف: the act or subject of assigning; assignment.
مشابه: assignment

• transfer of property; distribution; lover's meeting
an assignation is a secret meeting with someone, especially a lover; a literary word.

مترادف و متضاد

واگذاری (اسم)
abandon, surrender, assignment, transfer, cession, submission, abandonment, resignation, demission, condescension, assignation, devolution, bail, conveyance

قرار ملاقات (اسم)
appointment, assignation, tryst

تعیین وقت (اسم)
assignation

clandestine meeting


Synonyms: affair, appointment, date, engagement, heavy date, illicit meeting, love nest, one-night stand, quickie, rendezvous, secret meeting, tryst


جملات نمونه

1. his assignation with his mistress
ملاقات سری او با معشوقه اش

2. the assignation of this poem to poe is questionable
نسبت دادن این شعر به ((پو)) مشکوک است.

3. Norm approach for role assignation in grid workflow.
[ترجمه ترگمان]استفاده از رویکرد نورم برای ایفای نقش در جریان کار شبکه
[ترجمه گوگل]رویکرد Norm برای اختصاص نقش در گردش کاری شبکه

4. After assignation, the following is toand appraise the work periodically, by which they discriminate everyone's competence.
[ترجمه ترگمان]بعد از ملاقاتی که در زیر آمده است کار به صورت دوره ای ارزیابی می شود و آن ها صلاحیت همه را تشخیص می دهند
[ترجمه گوگل]پس از اعطای مجوز، زیر به صورت دوره ای بررسی می شود که به موجب آن، صلاحیت هر فرد را تبعیض می کند

5. Evremonde has an assignation elsewhere.
[ترجمه ترگمان]اورموند هم در جای دیگری قرار ملاقات دارد
[ترجمه گوگل]Evremonde در جای دیگر جایگذاری دارد

6. The mosaic spares none of the pertinent details of this ill-fated assignation.
[ترجمه ترگمان]موزاییک هیچ کدام از جزئیات مربوط به این ملاقات ill را به خود اختصاص نداده است
[ترجمه گوگل]موزاییک هیچ یک از جزئیات مربوط به این انتساب نامطلوب را ندارد

7. The place was all tawdry bars, dance-halls and flop-houses that were also houses of assignation.
[ترجمه ترگمان]این مکان همه جا پر زرق و برق، سالن رقص و خانه های flop بود که خانه هایی بود که در خانه قرار داشت
[ترجمه گوگل]این مکان همه میله های تله کابلی، سالن های رقص و فلاپ ها بود که همچنین خانه های اختصاصی بودند

8. Would it now get about that Mrs Markham was a little peculiar or, worse still, that she had some assignation?
[ترجمه ترگمان]آیا ممکن بود به این نتیجه برسد که خانم مارکام کمی عجیب یا بدتر از آن است که او ملاقاتی داشته باشد؟
[ترجمه گوگل]آیا در حال حاضر در مورد این که خانم Markham کمی عجیب و غریب بود، یا بدتر از آن، که او برخی از اختصاص داده بود؟

9. Whatever he thought he was doing here, it doesn't look like an assignation, not with a woman anyway.
[ترجمه ترگمان]به هر حال فکر می کرد اینجا چه کار می کند، به نظر نمی رسد که قرار ملاقات باشد، نه با یک زن
[ترجمه گوگل]هرچند که فکر می کرد در اینجا کار می کند، به نظر نمی رسد که به جای یک زن، به جای آن زن باشد

10. Jane brings this guy she hardly knows back for some kind of assignation?
[ترجمه ترگمان]جین این یارو رو با خودش آورده که به زحمت یه جور ملاقات رو می شناسه؟
[ترجمه گوگل]جین به ارمغان می آورد این پسر او به سختی می داند برای برخی از نوع اختصاص دادن؟

The assignation of this poem to Poe is questionable.

نسبت دادن این شعر به «پو» مشکوک است.


his assignation with his mistress

ملاقات سری او با معشوقه‌اش



کلمات دیگر: