کلمه جو
صفحه اصلی

predestination


معنی : تقدیر، سرنوشت، فلسفه جبری، جبر و تفویض
معانی دیگر : (الهیات) فلسفه ی جبری، (فلسفه ی calvin: پیشگزینی انسان ها توسط خدا برای بهشتی یا دوزخی بودن) فلسفه ی پیش گزینی، جبر وتفوی­

انگلیسی به فارسی

سرنوشت، تقدیر، جبر وتفویض، فلسفه جبری


پیش بینی، تقدیر، سرنوشت، جبر و تفویض، فلسفه جبری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of predestining, or the state of being predestined.

(2) تعریف: a predetermined future; fate; destiny.
مشابه: destiny, kismet

(3) تعریف: the belief that one's future, esp. the fate of one's soul, is already decreed by God and is unchangeable.

• act of determining in advance; doctrine that god has fore ordained the fate of person (especially pertaining to salvation or damnation); fate, lot, destiny
predestination is the belief that people have no control over events because the events have already been decided by god or by fate.

مترادف و متضاد

تقدیر (اسم)
thank, allotment, destiny, destination, dispensation, appreciation, fate, commendation, predestination, ordinance, foredoom, predetermination

سرنوشت (اسم)
karma, die, lot, destiny, destination, fate, predestination, hap, doom, foredoom, kismet

فلسفه جبری (اسم)
predestination, determinism

جبر و تفویض (اسم)
predestination

destiny


Synonyms: course of events, divine decree, fate, foreordination, fortune, God’s will, inevitability, karma, kismet, ordinance, portion, predetermination, way the ball bounces, way the cookie crumbles, what is written


جملات نمونه

1. Luther met Predestination as revealed truth: Calvin treated it as a mathematical formula and deduced the results.
[ترجمه ترگمان]لوتر Predestination را به عنوان حقیقت آشکار ساخت: کالون از آن به عنوان یک فرمول ریاضی استفاده کرد و نتایج را استنتاج کرد
[ترجمه گوگل]لوتر مفهومی را به عنوان حقیقت آشکار ملاقات کرد کالوین آن را به عنوان یک فرمول ریاضی و نتایج را محاسبه کرد

2. I vowed to question Lili about predestination.
[ترجمه ترگمان]قسم خوردم که از لی لی در مورد تقدیر ازلی سوال کنم
[ترجمه گوگل]من قول دادم که لیلی راجع به پیش داوری سوال کنم

3. His central doctrine was that of predestination.
[ترجمه ترگمان]نظریه مرکزی او تقدیر ازلی بود
[ترجمه گوگل]دکترین مرکزی او از پیش داوری بود

4. His views on predestination and the trinity were remarkably conventional.
[ترجمه ترگمان]نظریات او درباره تقدیر ازلی و trinity به طرز قابل ملاحظه ای مرسوم بود
[ترجمه گوگل]دیدگاه های او در مورد پیش شرط و تثلیث به طور قابل توجهی معمول بود

5. There is almost a tinge of predestination in footballers' reflections on how they came to sport in the first place.
[ترجمه ترگمان]در مورد این که چگونه در وهله اول به ورزش وارد شدند، reflections از نظریه تقدیر ازلی وجود دارد
[ترجمه گوگل]تقریبا یک تکه از پیش بینی در بازتاب فوتبالیست ها در مورد اینکه آنها برای اولین بار به ورزش آمدند وجود دارد

6. The good life is not fated by predestination. The good life is governed by the law of cause and effect. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]تقدیر از تقدیر ازلی نیست زندگی خوب تابع قانون علت و معلول است دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]زندگی خوب از طریق پیشینیان سرچشمه نیست زندگی خوب تحت قانون علت و معلول است دکتر T P Chia

7. Therefore heredity is fate, a kind of predestination.
[ترجمه ترگمان]از این رو وراثت سرنوشت است، نوعی تقدیر ازلی است
[ترجمه گوگل]بنابراین حقیقت سرنوشت است، نوعی پیشینی است

8. I tell folks that point about Calvinism and predestination being major underpinnings of our national character as well. Agree completely.
[ترجمه ترگمان]من به مردم می گویم که نکته مربوط به آیین کالون و تقدیر ازلی بودن مبانی اصلی شخصیت ملی ماست کاملا موافقت کنید
[ترجمه گوگل]من به مردم می گویم که در مورد کالوینیسم و ​​اهدای جایزه به عنوان اصلی اصلی شخصیت ملی ما نیز اشاره دارد موافق به طور کامل

9. They do not accept predestination. However they do accept total depravity.
[ترجمه ترگمان]آن ها تقدیر ازلی را قبول نمی کنند با این حال، آن ها همه فساد را قبول دارند
[ترجمه گوگل]آنها پیش شرط را قبول نمی کنند با این حال آنها تخریب کامل را می پذیرند

10. Is it the predestination and unavoidable?
[ترجمه ترگمان]این تقدیر ازلی و اجتناب ناپذیر است؟
[ترجمه گوگل]آیا پیشگویی و اجتناب ناپذیر است؟

11. Chemical, ( as if by ) predestination, is preordained to come together.
[ترجمه ترگمان]با تقدیر ازلی، مقدر شده است که با هم متحد شوند
[ترجمه گوگل]شیمی، (به عنوان اگر توسط) پیش بینی، preordained به گرد هم آوردن

12. Would you accept the concept of predestination?
[ترجمه ترگمان]آیا مفهوم تقدیر ازلی را می پذیری؟
[ترجمه گوگل]آیا مفهوم پیشبینی را قبول میکنید؟

13. Some lose is predestined, some predestination can never have the result.
[ترجمه ترگمان]اگر از دست دادن برخی از دست برود تقدیر ازلی را از دست خواهد داد
[ترجمه گوگل]بعضی از آنها از دست دادن هستند، پیش بینی شده است، برخی از پیش داوری هرگز نمیتواند نتیجه بگیرد

14. The success of love and marriage depends on predestination.
[ترجمه ترگمان]موفقیت عشق و ازدواج به تقدیر ازلی بستگی دارد
[ترجمه گوگل]موفقیت عشق و ازدواج بستگی به اهداف تعیین شده دارد

پیشنهاد کاربران

قضا و قدر


کلمات دیگر: