کلمه جو
صفحه اصلی

sojourn


معنی : موقتا اقامت کردن
معانی دیگر : چند صباحی ماندن، اقامت موقتی، اقامت کردن

انگلیسی به فارسی

اقامت موقتی،موقتا،اقامت کردن


اقامت، موقتا اقامت کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: sojourns, sojourning, sojourned
• : تعریف: to live for a short time in a place; stay temporarily.
مشابه: room, stay

- We sojourned in Mexico for the summer.
[ترجمه ترگمان] ما برای تابستان به مکزیک رفتیم
[ترجمه گوگل] ما در تابستان به مکزیک رفتیم
اسم ( noun )
مشتقات: sojourner (n.)
• : تعریف: a brief temporary stay.
مشابه: abode, stay, visit

- They had a restful sojourn in southern France.
[ترجمه ترگمان] اقامت restful در جنوب فرانسه داشتند
[ترجمه گوگل] آنها در جنوب فرانسه ماندند

• temporary stay; temporary dwelling place
dwell temporarily, live in a particular place for a relatively brief period of time
a sojourn is a stay for a short time in a place that is not your home; a literary word.

مترادف و متضاد

موقتا اقامت کردن (فعل)
sojourn

brief travel; visit


Synonyms: layover, residence, rest, stay, stop, stopover, tarriance, vacation


travel briefly; visit


Synonyms: abide, dwell, inhabit, linger, lodge, nest, perch, reside, rest, roost, squat, stay, stay over, stop, tarry, vacation


جملات نمونه

1. My sojourn in the youth hostel was thankfully short.
[ترجمه ترگمان]اقامت من در خوابگاه جوان خیلی مختصر بود
[ترجمه گوگل]اقامت من در خوابگاه جوانان خوشبختانه کوتاه بود

2. What became of most professionals after their brief sojourn in the game?
[ترجمه ترگمان]بعد از اقامت کوتاه آن ها در این بازی، چه شد؟
[ترجمه گوگل]پس از گذراندن دوره کوتاهی از بازی، بیشتر حرفه ای ها چه می کردند؟

3. The film is about only a very brief sojourn in Gauguin's otherwise racy biography.
[ترجمه ترگمان]این فیلم در مورد یک اقامت بسیار کوتاه در زندگی نامه فی البداهه در غیر این صورت است
[ترجمه گوگل]این فیلم تنها در یک ماموریت بسیار کوتاه در زندگینامه موسیقی گائوین است

4. His sojourn in London provides some consolation of the non-arrival of the great Diz himself.
[ترجمه ترگمان]اقامت او در لندن مایه تسلای خاطر غیر از آمدن of بزرگ می شود
[ترجمه گوگل]اقامت او در لندن، برخی از تسلیحات خود را از عدم ورود بزرگ دیز فراهم می کند

5. But my spirits in Cuzco this second sojourn in the city had been mercurial to say the least.
[ترجمه ترگمان]اما در Cuzco، این اقامت دوم در شهر mercurial بود که کم ترین حرفی برای گفتن داشته باشد
[ترجمه گوگل]اما روحیه من در کوزوو این دومین اقامت در شهر بود که به اندازه کافی کمرنگ شده بود

6. A cantankerous sojourn in Aberdeen ended when he was forcibly evicted from his lodgings.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که به زور از خانه اش بیرون رانده شد، یک اقامت ناهموار در Aberdeen به پایان رسید
[ترجمه گوگل]ماندن در آفریقای جنوبی، زمانی که او از خانه اش بیرون رانده شد، به سر می برد

7. It would be cruel to begrudge your sojourn among flowers and fields.
[ترجمه ترگمان]اقامت شما در میان گل ها و فیلدز، ظالمانه است
[ترجمه گوگل]بی رحمانه می شود که اقامت شما در میان گل ها و رشته ها را محکوم کند

8. German fictionist, composer Hoffman (177 182 sojourn to the home of a parvenu of Berlin.
[ترجمه ترگمان]fictionist آلمانی، آهنگساز هافمن (۱۷۷ \/ ۱۸۲)و ۱۸۲ مدت اقامت خود را در نزدیکی شهر parvenu برلین قرار داد
[ترجمه گوگل]آلمانی افسانه ای، آهنگساز هفمن (177 182 اقامت در خانه یک پارو برلین)

9. He could sojourn in the air for fifteen days and then go home safely.
[ترجمه ترگمان]او می توانست پانزده روز در هوا اقامت کند و بعد سالم به خانه برگردد
[ترجمه گوگل]او می تواند در پانزده روز اقامت کند و سپس با خیال راحت به خانه برود

10. I am already feeling better for my sojourn here; it is doing me good.
[ترجمه ترگمان]برای اقامت من در اینجا احساس بهتری دارم؛ این کار مرا خوب انجام می دهد
[ترجمه گوگل]من در حال حاضر برای اقامت من در اینجا بهتر است؛ من خوبم

11. Sojourn in this land, and I will be with thee, and will bless thee.
[ترجمه ترگمان]من در این سرزمین با تو خواهم بود و با تو خواهم بود و به تو برکت خواهم داد
[ترجمه گوگل]اقامت در این سرزمین، و من با تو خواهد بود و تو را برکت خواهم داد

12. Abram went down into Egypt to sojourn there, for the famine was sore in the land.
[ترجمه ترگمان]Abram به مصر رفت تا آنجا اقامت کند، زیرا قحطی در زمین درد گرفته بود
[ترجمه گوگل]ابرام به مصر رفت تا آنجا بماند، زیرا که قحطی در این سرزمین بود

13. TYPICAL USE : During his sojourn in Africa he learned much about native customs.
[ترجمه ترگمان]typical: در مدت اقامتش در افریقا چیزهای زیادی درباره آداب و رسوم بومی یاد گرفت
[ترجمه گوگل]USE TYPICAL در طول اقامت خود در آفریقا، او در مورد آداب و رسوم بومی بسیار یاد گرفت

14. He must sojourn in villages and hamlets.
[ترجمه ترگمان]او باید در دهکده های و روستا اقامت کند
[ترجمه گوگل]او باید در روستاها و روستاها اقامت کند

پیشنهاد کاربران

اسکان موقت

a temporary stay ( ibid )


کلمات دیگر: