1. Julie Burchill is famous for her precocity and rapier wit.
[ترجمه ترگمان]جولی Burchill \"برای بلوغ زودرس و rapier معروف است\"
[ترجمه گوگل]جولی Burchill معروف است برای او دشواری و ریاکاری است
2. How all this underaged precocity impacts his initial take-home is an imponderable.
[ترجمه ترگمان]این که چگونه همه این افراد کم سن و سال که در دوران اولیه خود از آن استفاده می کنند، یک imponderable است
[ترجمه گوگل]چطور تمام این کمبودهایی که در ابتدای ورود به خانه تاثیر می گذارد، غیر قابل تحمل است
3. The boy is remarkable for precocity.
[ترجمه ترگمان]این پسر برای precocity قابل ملاحظه است
[ترجمه گوگل]این پسر برای دشواری قابل توجه است
4. And force of fleshy sheep precocity, disease - resistant is strong, progenitive force tall, turnover is rapid.
[ترجمه ترگمان]و نیروی of گوشتی، مقاوم در برابر بیماری، قوی است، نیروی progenitive بلند است و جابجایی سریع است
[ترجمه گوگل]و نیروی گوشت گوسفند دقت، مقاومت در برابر بیماری قوی است، نیروی قدسی بالا، گردش مالی سریع است
5. If who has, he is certain precocity gun.
[ترجمه ترگمان]اگه کسی داشته باشه، اون یه تفنگ زودرس خاصی داره
[ترجمه گوگل]اگر کسی است، او تفنگ دقیق است
6. At Oxford his precocity as a poet was immediately apparent, and he formed lifelong friendships with two fellow writers, Stephen Spender and Christopher Isherwood.
[ترجمه ترگمان]در آکسفورد او به عنوان یک شاعر فورا آشکار شد، و او دوستی های قدیمی خود را با دو نویسنده هم کار، استفن spender و کریستوفر Isherwood بنیان نهاد
[ترجمه گوگل]در آکسفورد دشواری او به عنوان یک شاعر بلافاصله آشکار شد، و او دوستی های طولانی مدت را با دو نویسنده دیگر استفن اسپندر و کریستوفر ایسرود تشکیل داد
7. Why do we equate genius with precocity?
[ترجمه ترگمان]چرا ما اون نابغه رو با بلوغ مقایسه کنیم؟
[ترجمه گوگل]چرا ما نابغه را با دشواری برابر می کنیم؟
8. This not precocity, but be responsibility!
[ترجمه ترگمان]این precocity نیست، بلکه مسئولیت است!
[ترجمه گوگل]این دشواری نیست، بلکه مسئولیت است!
9. He is remarkable for precocity.
[ترجمه ترگمان]او برای precocity قابل توجه است
[ترجمه گوگل]او برای دشواری قابل توجه است
10. Though the war had interrupted her schooling, her intellectual precocity had quickly been recognized and appreciated by Stewart.
[ترجمه ترگمان]گرچه جنگ باعث قطع مدرسه رفتن او شده بود، precocity فکری او بسرعت به رسمیت شناخته شد و مورد قدردانی استوارت قرار گرفت
[ترجمه گوگل]اگرچه جنگ تحصیلات خود را قطع کرده بود، دشواری فکری او به سرعت توسط استوارت شناخته شده و قدردانی شد
11. Anne Frank, who died at Bergen-Belsen, a Nazi prison camp, just before her sixteenth birthday, is renowned for her precocity about culture, politics, and human nature.
[ترجمه ترگمان]آن فرانک، که در Bergen، یک اردوگاه زندان نازی، درست قبل از تولد ۱۶ سالگی اش کشته شد، به خاطر precocity در مورد فرهنگ، سیاست و طبیعت انسان مشهور است
[ترجمه گوگل]آن فرانک که در برگن-بلزن، یک اردوگاه زندان نازی، درست قبل از شانزدهمین سالگرد تولدش، به خاطر دغدغه اش درباره فرهنگ، سیاست و طبیعت انسانی مشهور است
12. It is ineffective to take any single way for rice every - year promoting precocity.
[ترجمه ترگمان]بی اثر کردن هر روش واحدی برای مصرف برنج در هر سال بی فایده است
[ترجمه گوگل]هر ساله برش را برای هرچه سریع تر، یکنواخت می کند
13. The information obtained by means of the urocytogram examination is a useful screening test for differential diagnosis of isosexual precocity and premature development of the breast.
[ترجمه ترگمان]اطلاعات به دست آمده از بررسی urocytogram، آزمایش غربالگری مفید برای تشخیص افتراقی of precocity و رشد زودرس پستان است
[ترجمه گوگل]اطلاعاتی که به وسیله معاینه یورتسیتوگرافی به دست می آید یک آزمایش غربالگری مفید برای تشخیص افتراقی دژنرسانس جنسی و پیشرفت زودرس پستان است
14. Does the growth hormone which to apply cure sexual precocity?
[ترجمه ترگمان]آیا هورمون رشد برای درمان precocity جنسی هورمون رشد می کند؟
[ترجمه گوگل]آیا هورمون رشدی که برای درمان اختلالات جنسی استفاده می شود؟