کلمه جو
صفحه اصلی

conflation


معنی : تلفیق، تالیف، ترکیب دو عبارت با یکدیگر
معانی دیگر : (در مورد دومتن یا تفسیر مختلف) در آمیخت

انگلیسی به فارسی

ترکیب دو عبارت با یکدیگر، تلفیق، تألیف


تلفیق، تالیف، ترکیب دو عبارت با یکدیگر


انگلیسی به انگلیسی

• combination of two texts into one; text that is a product of a combination of two texts

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] ترکیب دوعبارت با یکدیگر،تلفیق ،تالیف فرآیندی که طی آن فایلهای نقشه رقومی تطبیق داده می شوند و با انتخاب بهترین عوارض از هر نقشه مجزا و افزودن آنها به نقشه ترکیبی جدید یکی می شوند.

مترادف و متضاد

تلفیق (اسم)
reconciliation, synthesis, incorporation, compilation, collation, modulation, conflation, syncretism

تالیف (اسم)
compilation, essay, conflation

ترکیب دو عبارت با یکدیگر (اسم)
conflation

جملات نمونه

1. This refrain is a conflation of two verses from the classic period of Old Testament prophecy in Isaiah 1and Habakkuk
[ترجمه ترگمان]این برگردان تفسیری از دو بیت از دوران کلاسیک پیشگویی عهد قدیم در Isaiah ۱ و Habakkuk است
[ترجمه گوگل]این برگرداندن دو آیه از دوره کلاسیک پیشگویی عهد عتیق در اشعیا و هاباکوک است

2. However, the conflation of encryption with identification often leads to user confusion.
[ترجمه ترگمان]با این حال، conflation رمزنگاری با شناسایی اغلب منجر به سردرگمی کاربر می شود
[ترجمه گوگل]با این حال، تلفیق رمزگذاری با شناسایی اغلب منجر به سردرگمی کاربران می شود

3. The common conflation of the US with Jews goes back to the late 19th century, when European reactionaries loathed America for being a rootless society based only on financial greed.
[ترجمه ترگمان]conflation مشترک آمریکا با یهودیان تا اواخر قرن نوزدهم باز می گردد، هنگامی که reactionaries اروپایی از آمریکا برای جامعه rootless تنها براساس حرص و طمع اقتصادی نفرت داشتند
[ترجمه گوگل]ادغام مشترک ایالات متحده با یهودیان به اواخر قرن نوزدهم باز می گردد، زمانی که اروپایی ها به دنبال آمریکائی بودند که جامعه ی بدون روح را بر اساس حرص و طغیان مالی از بین می برد

4. GWT's conflation of client-side and server-side code is inherently dangerous.
[ترجمه ترگمان]استفاده از کد جانبی کلاینت و سمت سرور ذاتا خطرناک است
[ترجمه گوگل]ترکیب GWT از طرف سرویس گیرنده و سمت سرور به طور ذاتی خطرناک است

5. But this is just another product of the conflation of money and capital.
[ترجمه ترگمان]اما این فقط یک محصول دیگر از سرمایه و سرمایه است
[ترجمه گوگل]اما این فقط یک محصول دیگر از تلفیق پول و سرمایه است

6. Conflation means if the same record is updated or dirtied multiple times within the buffering period then it only keeps the last update.
[ترجمه ترگمان]conflation به این معنی است که اگر رکورد قبلی به روز و یا چند بار در طی دوره buffering به روز یا به روز رسانی شده باشد، تنها آخرین به هنگام سازی را نگه می دارد
[ترجمه گوگل]تقلید به این معنی است که اگر رکورد یکسان در دوره buffering چندین مرتبه به روز شود یا چندین بار کپی شود، آن را تنها آخرین بروزرسانی نگه می دارد

7. The conflation of money and capital is one of the crippling weaknesses of mainstream economic thought.
[ترجمه ترگمان]فقدان پول و سرمایه یکی از نقاط ضعف فلج کننده در اندیشه اقتصادی اصلی است
[ترجمه گوگل]تلفیق پول و سرمایه یکی از نقاط ضعف فیزیکی جریان اصلی اقتصاد است

8. This article attempts to discuss the nature of non infixation of the so called "infixation" in compound words, the impropriety of "quasi infixation" and the (in)appropriateness of "conflation".
[ترجمه ترگمان]این مقاله تلاش می کند تا در مورد ماهیت غیر infixation اصطلاح به اصطلاح \"infixation\" در کلمات ترکیبی بحث کند، نادرستی عبارت \"شبه infixation\" و تناسب \"in\"
[ترجمه گوگل]در این مقاله تلاش می شود که ماهیت غیر غلطی از اصطلاح 'infixation' را در کلمات ترکیبی، ناسازگاری 'شبه نفوذ' و (در) مناسب بودن 'همپوشانی' مورد بحث قرار دهیم

9. This is an interesting observation, but it's a conflation of software and templates.
[ترجمه ترگمان]این یک مشاهده جالب است، اما این یک conflation از نرم افزار و الگوها است
[ترجمه گوگل]این یک مشاهده جالب است، اما این ترکیب نرم افزار و قالب است

10. That conflation is part of what makes it impossible Haze even if he wants to answer it in a way that's at odds with how, for example, his grandfather, the preacher, would answer it.
[ترجمه ترگمان]این conflation بخشی از چیزی است که آن را غیرممکن می سازد حتی اگر او بخواهد به روشی پاسخ دهد که در تضاد با این است که چگونه، برای مثال، پدربزرگ او، واعظ، به آن پاسخ خواهد داد
[ترجمه گوگل]این همبستگی بخشی از آنچه Haze را غیر ممکن می سازد حتی اگر می خواهد به آن پاسخ دهد به طریقی که با چگونگی برخورد، مثلا پدربزرگش، واعظ، به آن پاسخ دهد

11. The story was a conflation of Greek myths.
[ترجمه ترگمان]این داستان یک افسانه یونانی بود
[ترجمه گوگل]این داستان تلفیقی از اسطوره یونانی بود

12. As an additional performance improvement, the cache does conflation on these dirty records.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک بهبود عملکرد اضافی، حافظه نهان با این سوابق کثیف سازگار است
[ترجمه گوگل]به عنوان یک بهبود عملکرد اضافی، حافظه کش در این پرونده های کثیف تلفیقی می کند

13. This savings is called conflation.
[ترجمه ترگمان]این پس انداز conflation نامیده می شود
[ترجمه گوگل]این صرفه جویی به معنای تلفیق است

14. What is institution name conflation?
[ترجمه ترگمان]نام موسسه conflation چیست؟
[ترجمه گوگل]مخلوط نام موسسه چیست؟

15. "Palinism" has been around for a couple of years, used mostly to coinmalapropisms from Tea Partyfavorite Sarah Palin, including her 2010 conflation "refudiate".
[ترجمه ترگمان]\"Palinism\" چندین سال است که به این سو و آن سو می رود و اغلب برای coinmalapropisms از Tea سارا پالین از جمله \"refudiate\" \" (۲۰۱۰ ۲۰۱۰)استفاده کرده است
[ترجمه گوگل]Palinism در حدود دو سال بوده است، بیشتر از سونال پاپین از Tea Partyfavorite سارا پیلین استفاده می شود، از جمله ترکیب 2010 او 'نفی'


کلمات دیگر: