کلمه جو
صفحه اصلی

possum


معنی : صاریغ
معانی دیگر : (عامیانه) رجوع شود به: opossum، opossum : ج، وانمود کردن

انگلیسی به فارسی

( opossum =) (جانورشناسی) صاریغ، وانمود کردن


کمبود، صاریغ


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
عبارات: play possum
• : تعریف: variant of opossum.

• opossum, small marsupial found in the eastern united states
a possum is the same as an opossum; used in informal american english.
if you play possum, you pretend that you are asleep or that you do not know something in order to deceive someone; an informal expression.

مترادف و متضاد

صاریغ (اسم)
opossum, possum

جملات نمونه

1. play possum
خود را به خواب (یا به مردن یا مریضی یا جهالت) زدن

2. Marsupials include koalas, possums and kangaroos.
[ترجمه ترگمان]marsupials شامل koalas، possums و kangaroos هستند
[ترجمه گوگل]گیاهان دارویی شامل کوالس، پوالموس و کنگو است

3. If this fails to deter the enemy, the possum promptly drops dead.
[ترجمه ترگمان]اگر این کار نتواند دشمن را بترساند، possum به سرعت مرده می شود
[ترجمه گوگل]اگر این نتواند دشمن را از بین ببرد، کمپوم به سرعت از بین می رود

4. Human possums avoid conflict by agreeing with whichever side is talking to them at the time.
[ترجمه ترگمان]جلوگیری از درگیری با موافقت با هر کدام از طرفین در حال صحبت کردن با آن ها است
[ترجمه گوگل]امکانات انسانی با پذیرفتن هر کدام از طرفین در آن زمان با آنها در ارتباط است

5. Glover eased back in his chair and played possum.
[ترجمه ترگمان]گلاور \"رو صندلی اش لم داده\" و \"صاریغ\" رو با خودش برده
[ترجمه گوگل]گلوور در صندلی خود عقب کشید و بازی کرد

6. But yesterday, possums, Dame Edna Everage revealed that she was fed up with rubbing shoulders with the rich and famous.
[ترجمه ترگمان]اما دیروز، possums، ادنا Everage آشکار کرد که او از مالیدن شانه با ثروتمندان و مشهوری تغذیه می کند
[ترجمه گوگل]اما دیروز، کمپومس، Dame Edna Everage نشان داد که او با شانه های مالش با غنی و مشهور خسته شده است

7. Let's face it, possum, there are some who would put me on a pedestal.
[ترجمه ترگمان]بیا با این موضوع روبرو شویم، صاریغ، کسانی هستند که مرا روی یک پایه قرار می دهند
[ترجمه گوگل]بیایید با آن مواجه شویم، بعضی از آنها می توانند روی پایه قرار بگیرند

8. The boys possum when asked who had broken the window.
[ترجمه ترگمان]آن دو کودک هنگام پرسیدن از پنجره که پنجره را شکسته بودند، خود را possum
[ترجمه گوگل]پسران پرسیدند که پنجره را شکسته اند

9. A possum laid down the bearded iris field.
[ترجمه ترگمان] یه صاریغ تو منطقه \"iris\" ریش گذاشته
[ترجمه گوگل]یک مزرعه مزرعه ایروبیک ریش گذاشت

10. This morning I woke up a possum and now I'm a mammoth.
[ترجمه ترگمان]امروز صبح یه \"صاریغ\" رو بیدار کردم و حالا یه ماموت ام
[ترجمه گوگل]امروز صبح من یک کمپم بیدار شدم و حالا من یک ماموت هستم

11. Expressions such as play possum, bury the hatchet and go on the warpath became common.
[ترجمه ترگمان]Expressions مثل play، تبر را خاک می کنند و در تنگنا قرار می گیرند که در تنگنا قرار بگیرند
[ترجمه گوگل]عباراتی نظیر play possum، دفن زباله ها و رفتن به پیچ گوشتی معمول بود

12. If we don't, they will play possum.
[ترجمه ترگمان]اگر این کار را نکنیم، آن ها possum را بازی خواهند کرد
[ترجمه گوگل]اگر ما این کار را نکنیم، آنها فرصت بازی خواهند کرد

13. Buried the gun, possum, be captured next captive.
[ترجمه ترگمان]، اسلحه رو دفن کن صاریغ، اسیر بعدی دستگیر میشه
[ترجمه گوگل]اسلحه را دفن کرد، پشتو را اسیر کرد

14. Bob played possum when the teacher looked around.
[ترجمه ترگمان]وقتی معلم به اطراف نگاه کرد، \"باب\" possum بازی می کرد
[ترجمه گوگل]باب وقتی که معلم به اطراف نگاه می کرد، نقش مهمی ایفا کرد

15. I know you were only playing possum.
[ترجمه ترگمان] میدونم که فقط داشتی یه صاریغ می زدی
[ترجمه گوگل]من می دانم که تو فقط بازی کردی

اصطلاحات

play possum

خود را به خواب (یا به مردن یا مریضی یا جهالت) زدن


پیشنهاد کاربران

When we say she is playing possum, it meansخودشو به موش مردگی زده

نوعی موش جنگلی که بیشتر در امریکا و مکزیک وجود دارد


کلمات دیگر: