کلمه جو
صفحه اصلی

powwow


معنی : جادو گر، کاهن، کنفرانس پر تشریفات، مجلس انس پر سر وصدا، نشست وگفتگو کردن
معانی دیگر : (سرخپوست) حکیم باشی، شفادهنده، گردهمایی سرخ پوستان (همراه با پایکوبی و تناول خوراک)، (امریکا - عامیانه) گردهمایی، (به ویژه سرخپوستان) گردهم آمدن و پایکوبی کردن، جشن گرفتن، درمیان سر  پوستان امریکای شمالی کاهن

انگلیسی به فارسی

(درمیان سرخ پوستان آمریکای شمالی) کاهن، جادوگر،(مجازا) مجلس انس پر سر وصدا، کنفرانس پر تشریفات،نشست وگفتگو کردن


انگلیسی به انگلیسی

• discussion, conference, meeting; native american festival or ceremony that involves feasting and dancing
conduct a discussion, hold a conference, hold a meeting; hold a powwow

اسم ( noun )
(1) تعریف: a North American Indian ceremony, usu. with ritual dancing, feasting, and chanting, performed to aid warriors in battle, cure disease, or aid the hunt.

(2) تعریف: a gathering or conference of or with North American Indians.

(3) تعریف: (informal) any meeting or conference.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: powwows, powwowing, powwowed
• : تعریف: to have a powwow.

مترادف و متضاد

جادو گر (اسم)
spellbinder, hex, conjuror, voodooist, conjurer, sorcerer, magician, theurgist, magus, powwow, wizard, medicine man

کاهن (اسم)
druid, powwow

کنفرانس پر تشریفات (اسم)
powwow

مجلس انس پر سروصدا (اسم)
powwow

نشست و گفتگو کردن (فعل)
powwow

discussion


Synonyms: confab, confabulation, conference, consultation, council, get-together, huddle, meeting, palaver, parley, talk


Antonyms: quiet


discuss


Synonyms: advise, confab, confabulate, confer, consult, get together, go into a huddle, huddle, meet, palaver, parley, talk, treat


جملات نمونه

1. Every year my father would call a family powwow to discuss where we were going on vacation.
[ترجمه ترگمان]هر سال پدرم به یک خانواده فحش می داد و از آن ها خبر می داد که ما در تعطیلات می رویم
[ترجمه گوگل]هر ساله پدرم یک سرباز خانوادگی می خواند تا بحث و گفتگو کند که ما در تعطیلات قرار داریم

2. The Destiny launch is shaping up to be a pretty big pow-wow.
[ترجمه ترگمان]پرتاب \"سرنوشت\" به \"pow\" بسیار بزرگ شکل خواهد داد
[ترجمه گوگل]راهاندازی سرنوشت به شکل بسیار بزرگی شکل می گیرد

3. Lillian did not go for the powwow treatment; her rash subsided without help from either science or witchcraft.
[ترجمه ترگمان]لیلیان به خاطر رفتار و رفتار powwow نرفت، جوش و جوش او بدون کمک از علم و جادو خاموش شد
[ترجمه گوگل]لیلیان برای درمان ضایعه نرفته بود؛ ریشش بدون کمک از علم و یا جادوگری فرو رفت

4. The author went to a powwow on the Fort Peck Indian Reservation outside Wolf Point, Mont.
[ترجمه ترگمان]نویسنده به جارو جنجال از تپه فورت پک هندی خارج از تپه وولف، مون سن، رفت
[ترجمه گوگل]نویسنده به پله ای در رزرو فورت پک هند در خارج از گرگ نقطه، مونت رفت

5. This Powwow is a casual meet - up of fellow professionals, colleagues and friends.
[ترجمه ترگمان]این powwow یک ملاقات عادی از افراد حرفه ای، همکاران و دوستان است
[ترجمه گوگل]این Powwow ملاقات گاه به گاه - از همکاران حرفه ای، همکاران و دوستان است

6. At the Annual Northern Ute Powwow, dancers around an American flag carried by the honor guard.
[ترجمه ترگمان]در the Annual شمالی، رقاصان اطراف یک پرچم آمریکایی که توسط گارد احترام حمل می شد
[ترجمه گوگل]در سالانه Ute Powwow شمالی، رقصندگان در اطراف یک پرچم آمریکا توسط گارد افتخاری هدایت می شوند

7. Every September, there is a powwow in the park.
[ترجمه ترگمان]هر سپتامبر، یک جارو جنجال در پارک برپا می شود
[ترجمه گوگل]هر سپتامبر یک پارک در پارک وجود دارد

8. My brother's getting divorced so I'm going home for a family powwow this weekend.
[ترجمه ترگمان]برادرم داره طلاق میگیره واسه همین من دارم میرم خونه و ترتیب یه ملاقات خانوادگی رو این آخر هفته می گیرم
[ترجمه گوگل]برادر من طلاق گرفته است، بنابراین من برای رفتن به خانه برای تعطیلات آخر هفته این خانواده می روم

9. I love singing country and western songs at karaoke, but I also love a good powwow and fry bread.
[ترجمه ترگمان]من عاشق آواز خوانی یک کشور و ترانه های غربی در karaoke هستم، اما من هم عاشق جارو جنجال خوب و نان برشته هستم
[ترجمه گوگل]من عاشق کشور و آوازهای غربی در کارائوکه هستم، اما من عاشق یک دوست خوب و نان می شوم

10. Native American dancers invited Rotarians and family to join the powwow circle.
[ترجمه ترگمان]رقاصان بومی آمریکایی اعضای روتاری و اعضای خانواده را دعوت به پیوستن به حلقه powwow کردند
[ترجمه گوگل]رقاصان بومی آمریکایی از روتاریان و خانواده دعوت به پیوستن به دایره پویو می کنند

11. In Elbow Bower the mower winnowed winnowed the minnows away fro the powwow.
[ترجمه ترگمان]در سال Elbow، the، minnows رو از هم جدا می کنه و minnows و powwow رو از هم جدا می کنه
[ترجمه گوگل]در Elbow Bower ماشین لباسشویی مونوئید مینوون ها را دور از پله ها می چرخاند

12. You are welcome to bring friends to attend the Powwow.
[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم دوستانی بیاورید که در the شرکت کنند
[ترجمه گوگل]شما می توانید دوستان خود را برای شرکت در Powwow دعوت کنید

پیشنهاد کاربران

جلسه یا گفتگوی غیررسمی


کلمات دیگر: