کلمه جو
صفحه اصلی

spurious


معنی : قلابی، حرامزاده، نا درست، قلب، جعلی، بدل، بدلی، الکی
معانی دیگر : دروغین، کاذب، ساختگی، (نادر) حرام زاده، (گیاه شناسی - ظاهرا همانند ولی از نظر ساختمان یا کار متفاوت) هم نما

انگلیسی به فارسی

قلابی، جعلی، ساختگی، کاذب، بدلی


(گیاه‌شناسی - ظاهرا همانند ولی از نظر ساختمان یا کار متفاوت) هم‌نما


جعلی، الکی، قلابی، قلب، بدلی، نا درست، بدل، حرامزاده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: spuriously (adv.), spuriousness (n.)
• : تعریف: not genuine, authentic, or valid; false.
متضاد: authentic, genuine
مشابه: apocryphal, bogus, counterfeit, meretricious, phony, sham

- The expert pointed out the spurious signature in the corner of the painting.
[ترجمه ترگمان] این متخصص به امضای جعلی در گوشه تابلو اشاره کرد
[ترجمه گوگل] این متخصص با اشاره به امضای جعلی در گوشه نقاشی اشاره کرد

• false, phony, artificial
something that is spurious is not genuine or real; a formal word.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] مصنوعی، ناخواسته، کاذب
[حقوق] تقلبی، جعلی، واهی، ساختگی، نامشروع
[آمار] جعلی

مترادف و متضاد

قلابی (صفت)
false, adulterate, sham, bogus, hamate, spurious, simulated, quackish

حرامزاده (صفت)
adulterate, spurious, bastard, illegitimate, unfathered, base-born

نا درست (صفت)
amiss, foul, false, vicious, dishonest, spurious, wrong, incorrect, erroneous, inaccurate, unsound, unfair, crooked, jackleg, impure, phony, phoney, sinister, inconsequent, inconsecutive, untrue, imprecise, inexact, trumped-up

قلب (صفت)
spurious, suppositious

جعلی (صفت)
feigned, bogus, spurious, fictitious, counterfeit, apocryphal, colorable, imitative, colourable, trumped-up

بدل (صفت)
false, spurious, brassy, appositive

بدلی (صفت)
artificial, spurious, counterfeit, imitative

الکی (صفت)
spurious

counterfeit, fake


Synonyms: affected, apocryphal, artificial, assumed, bastard, bent, bogus, bum, contrived, deceitful, deceptive, dummy, ersatz, faked, false, feigned, forged, framed, illegitimate, imitation, make-believe, mock, phony, pirate, pretend, pretended, pseudo, put-on, sham, simulated, specious, substitute, unauthentic, ungenuine, unreal


Antonyms: authentic, genuine, real, true


جملات نمونه

1. spurious coins
سکه های قلب

2. spurious documents
اسناد جعلی

3. He was arrested in 1979 on spurious corruption charges.
[ترجمه ترگمان]او در سال ۱۹۷۹ با اتهام های فساد نادرست دستگیر شد
[ترجمه گوگل]او در سال 1979 در برابر فساد جعلی جعلی دستگیر شد

4. He had managed to create the entirely spurious impression that the company was thriving.
[ترجمه ترگمان]او توانسته بود این احساس نادرست را ایجاد کند که این شرکت در حال پیشرفت است
[ترجمه گوگل]او موفق به ایجاد تصور کاملا جعلی که این شرکت در حال رشد بود

5. He demolished the Opposition's spurious arguments.
[ترجمه ترگمان]او استدلالات منطقی مخالفان را خراب کرد
[ترجمه گوگل]او استدلال های دروغین مخالف را تخریب کرد

6. There are some spurious lines in this ancient poem,(sentence dictionary) which were added later.
[ترجمه ترگمان]در این شعر باستان چند خط نادرست وجود دارد (فرهنگ لغت جمله)که بعدا اضافه شد
[ترجمه گوگل]در این شعر باستانی، (فرهنگ لغت جمله) برخی از خطوط جعلی وجود دارد که بعدا اضافه شدند

7. Williams interpolated much spurious matter.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که ویلیامز خیلی جعلی است
[ترجمه گوگل]ویلیامز ماده بسیار فریبنده ای را تعبیه کرد

8. A jury has rejected the spurious claim that the police created evidence.
[ترجمه ترگمان]هیات منصفه ادعای نادرست مبنی بر ایجاد شواهد را رد کرده است
[ترجمه گوگل]یک هیئت منصفه ادعای جعلی را که پلیس شواهد را ایجاد کرده، رد کرده است

9. Possibly the occasional spurious light ray causes a corresponding bad reading whose error is averaged out.
[ترجمه ترگمان]احتمالا گاه اشعه نور نادرست منجر به خواندن بد مشابهی می شود که خطای آن به طور میانگین از بین می رود
[ترجمه گوگل]احتمالا پرتو نور گاه به گاه جعلی باعث خواندن بد مربوطه که خطای آن به طور میانگین است

10. However, both arguments are spurious, for there is a very loose connection between tense and time.
[ترجمه ترگمان]با این حال، هر دوی این استدلال ها نادرست هستند، چرا که ارتباط بسیار کمی بین زمان و زمان وجود دارد
[ترجمه گوگل]با این حال، هر دو استدلال فریبنده هستند، زیرا ارتباط بسیار بین زمان و زمان وجود دارد

11. In some instances, I believe, spurious cases were cobbled together for propaganda purposes.
[ترجمه ترگمان]در برخی موارد، من معتقدم که موارد نادرست برای اهداف تبلیغاتی جمع شده بودند
[ترجمه گوگل]در بعضی موارد، به اعتقاد من، پرونده های جعلی برای اهداف تبلیغاتی به هم متصل شده اند

12. Another snag with optical fibre is spurious reflection inside the fibre.
[ترجمه ترگمان]یک مانع دیگر با فیبر نوری، انعکاس نادرست درون فیبر است
[ترجمه گوگل]چالش دیگر با فیبر نوری، انعکاس جعلی درون فیبر است

13. Complete stopping-down, however, produces spurious interference effects at grain edges and reduces resolution.
[ترجمه ترگمان]با این حال توقف کامل متوقف می شود، با این حال، اثرات تداخل نادرست را در لبه های گندم تولید می کند و تفکیک پذیری را کاهش می دهد
[ترجمه گوگل]با این حال، توقف کامل، اثرات تداخل جعلی را در لبه های دانه تولید می کند و باعث کاهش رزولوشن می شود

14. Should they, then, be branded as spurious designators and banished from rational discourse?
[ترجمه ترگمان]پس اگر آن ها را نادرست تلقی کنند و از گفتمان منطقی دور شوند؟
[ترجمه گوگل]آیا آنها باید به عنوان علامت های جعلی و از گفتمان عقلانی حذف شوند؟

15. Do not provide spurious sickness certificates: these prolong the illness.
[ترجمه ترگمان]گواهی بیماری نادرست را ارائه نکنید: این ها این بیماری را طولانی تر می کنند
[ترجمه گوگل]گواهی بیماری های جعلی را ارائه ندهید که این بیماری را طولانی تر می کند

spurious documents

اسناد جعلی


spurious coins

سکه‌های قلابی


They made spurious claims of personal injury.

آن‌ها ادعاهای ساختگی از آسیب‌های شخصی کردند.


پیشنهاد کاربران

الکی. جعلی. بدون اصالت


اشتباه

پیش پاافتاده؛ بی اهمیت


کلمات دیگر: