کلمه جو
صفحه اصلی

nostalgia


معنی : احساس غربت، دلتنگی برای میهن
معانی دیگر : (برای میهن یا خانه و خانواده) دلتنگی، فراق، درد دوری، درد جدایی، غریبی، غم غربت، درد غریبی، حسرت گذشته، آرزوی گذشته، تاسه

انگلیسی به فارسی

دلتنگی برای میهن، احساس غربت


نوستالژی، احساس غربت، دلتنگی برای میهن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: nostalgic (adj.), nostalgically (adv.)
• : تعریف: sentimental remembrance of or longing for people, places, possessions, or experiences of the past.

- Looking through his old letters and photographs filled him with nostalgia.
[ترجمه ترگمان] با نگاه کردن به نامه های قدیمی و عکس ها او را با دل تنگی پر کرد
[ترجمه گوگل] با نگاه کردن به نامه های قدیمی و عکس های او، نوستالژی را پر کرد
- Nostalgia is what brings many former students back for their school reunions.
[ترجمه ترگمان] نوستالژی چیزهایی است که بسیاری از دانشجویان سابق را برای تجدید دیدار مدرسه به ارمغان می آورد
[ترجمه گوگل] نوستالژی چیزی است که بسیاری از دانشجویان سابق را برای برگزاری همایش های مدرسه خود به ارمغان می آورد

• feeling of longing for the past or bygone things, sentimentality
nostalgia is an affectionate feeling for things you have experienced in the past.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] یادمانه احساس درونی تلخ و شیرین به اشیا، اشخاص و موقعیت های گذشته دلتنگی شدید برای زادگاه . این واژه از دو کلمه یونانی ساخته شده است: nostos که به معنی بازگشت به خانه است و algia که معنی «درد» می دهد. حاصل یک واژه سازی در پایان سده هفدهم میلادی است.

مترادف و متضاد

احساس غربت (اسم)
nostalgia

دلتنگی برای میهن (اسم)
nostalgia

pleasant remembrances


Synonyms: fond memories, hearts and flowers, homesickness, longing, pining, reminiscence, remorse, schmaltz, sentimentality, tear-jerker, wistfulness, yearning


جملات نمونه

1. his nostalgia for the happy days of his youth
یاد کردن حسرت آمیز او از روزهای خوش جوانی

2. she felt a sudden pang of nostalgia for her mother
ناگهان برای مادرش احساس دلتنگی کرد.

3. He might be influenced by nostalgia for his happy youth.
[ترجمه ترگمان]او ممکن است تحت تاثیر دلتنگی برای جوانی سعادتمند او قرار بگیرد
[ترجمه گوگل]او ممکن است تحت تاثیر نوستالژی برای جوانان خوشحال خود باشد

4. She is filled with nostalgia for her own college days.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر روزه ای دانشگاهی خودش پر از دلتنگی است
[ترجمه گوگل]او برای روزهای کالج خود نوستالژی را پر کرده است

5. Some people feel nostalgia for their schooldays.
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم برای مدرسه رفتن احساس دلتنگی می کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از افراد برای مدرسه هایشان احساس دلتنگی می کنند

6. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

7. Nostalgia is a file that removes the rough edges from the good old days.
[ترجمه ترگمان]نوستالژی یک فایل است که لبه های ناهموار را از روزگار قدیم پاک می کند
[ترجمه گوگل]Nostalgia یک فایل است که لبه های خشن را از روزهای خوب قدیمی حذف می کند

8. Many people look back with nostalgia to feudal times.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم با نوستالژی به زمان ملوک الطوایفی نگاه می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم با نوستالژی به زمان فئودالی نگاه می کنند

9. Nostalgia buffs gathered for the auction of wartime memorabilia.
[ترجمه ترگمان]دوستداران نوستالژی برای حراج یادگاری های زمان جنگ جمع شدند
[ترجمه گوگل]دوستداران نوستالژی برای حراج خاطرات جنگی گرد هم جمع شدند

10. She felt great nostalgia for the old way of life.
[ترجمه ترگمان]به خاطر طرز زندگی گذشته، احساس دل تنگی می کرد
[ترجمه گوگل]او برای راه قدیمی زندگی نوستالژی را احساس کرد

11. The college reunion was a great nostalgia trip.
[ترجمه ترگمان]تجدید دیدار دانشکده، سفر خوبی بود
[ترجمه گوگل]بازآموزی کالج سفر نوشتاری عالی بود

12. The images provoked strong surges of nostalgia for the days of yore.
[ترجمه ترگمان]این تصاویر، موجی از دلتنگی برای روزه ای گذشته را برانگیخته بود
[ترجمه گوگل]این تصاویر موجب شدت نوسانات شدید در روزهای آتی شد

13. It's a nostalgia trip back into the youth culture of the swinging 60s.
[ترجمه ترگمان]این یک سفر تاسف باری است که به فرهنگ جوانان دهه های ۶۰ و ۶۰ برمی گردد
[ترجمه گوگل]این سفر نوستالژی به فرهنگ جوانان 60 ساله نوین است

14. There is an unmistakable note of nostalgia in his voice when he looks back on the early years of the family business.
[ترجمه ترگمان]وقتی به سال های اول کار خانوادگی نگاه می کند، در صدایش نشانی از دل تنگی وجود دارد
[ترجمه گوگل]هنگامی که او در سالهای اولیه تجارت خانواده باز می شود، یادداشت غم انگیزی از نوستالژی در صدای او وجود دارد

15. He remembered their childhood meetings with nostalgia.
[ترجمه ترگمان]دیدارهای childhood را با دل تنگی به یاد می آورد
[ترجمه گوگل]او جلسات کودکی خود را با نوستالژی به یاد می آورد

She felt a sudden pang of nostalgia for her mother.

ناگهان برای مادرش احساس دلتنگی کرد.


his nostalgia for the happy days of his youth

یاد کردن حسرت‌آمیز او از روزهای خوش جوانی


He is very nostalgic for his parents.

او خیلی دلش برای پدر و مادرش تنگ شده است.


پیشنهاد کاربران

یادآور ، یادآورانه ، خاطره انگیز

تداعی خاطرات تلخ یا شیرین

یادش به خیر

احساس دلتنگی

بنظرم معادل فارسی ندارد
این کلمه به معنای احساسی است که به آدم دست میده در هنگامی که به گذشته فکر میکند

مثلا شما یک جاقلمی قدیمی میبینید که مثل اون رو تو دبستان داشتین و بعد از دیدن اون، اون روزگار دوباره تو خاطراتتون میاد، اینجا یک احساسی بهتون دست میده به اون احساس میگن nostalgia
و به اون جاقلمی میگن nostalgic

نوستالژی

خاطره انگیز

معنای دلتنگی را در زبان های مختلف می خوندم که رسیدم به �Nost�lgico�به زبان اسپانیایی یعنی دلتنگی، اما دلتنگی غریب؛ دلتنگی ای که با خودش حس غربت می آورد.
فکر کن نشسته باشی تو خانه و به جای دیدن جای خالیش، خودت را میون خونه ات غریب ببینی، شبیه مهاجرانی که توخونه ی خودشون هم غریب اند. انگار اون که رفته، وطنت بوده. .


احساس دلتنگی شدید برای کسی/ چیزی/ جایی/ کاری در گذشته


به احساس خشنودی و غم به صورت همزمان گفته می شود که معمولا به دنبال به خاطر آوردن لحظه خوشایندی در گذشته به فرد دست می دهد، به طوری که فرد آرزوی تکرار دوباره آن تجربه را دارد.

خاطره بازی


کلمات دیگر: