کلمه جو
صفحه اصلی

obligations

انگلیسی به فارسی

تعهدات، تعهد، وظیفه، التزام، تکلیف، ذمه، عهده، تکفل معاش، فرض


دیکشنری تخصصی

[حسابداری] تعهدات

جملات نمونه

1. contractual obligations
تعهدات قراردادی (طبق قرارداد)

2. the obligations of parents
وظایف والدین

3. the obligations that are implicit in marriage and child-rearing
وظایفی که ازدواج و بچه داری دربر دارد.

4. this job involved many obligations
این شغل الزامات فراوانی را ایجاب می کرد.

پیشنهاد کاربران

تعهدات، الزامات

( حقوق ) الزامات


کلمات دیگر: