کلمه جو
صفحه اصلی

fee


معنی : پرداخت، امتیاز، پاداش، مزد، پول، دستمزد، شهریه، اجرت، پردازه، پردازانه، اجاره کردن، دستمزد دادن به، اجیر کردن
معانی دیگر : (بیشتر در مورد خدمات اداری و حقوقی و پزشکی و آموزشی) اجرت، پای مزد، حق ویزیت، پول ویزیت، ورودیه، حق الزحمه، حق التدریس، حق الوکاله، حق عضویت، مزده، (در اصل) زمینی که در مقابل بیگاری از سوی ارباب فئودال به رعیت داده می شد، تیول، حق داشتن این نوع زمین، بیگاری یا دیگر وظایف ناشی از اعطای این نوع زمین، (نادر) انعام، انعام دادن، ملک، ملک قابل ارث گذاری

انگلیسی به فارسی

پردازه، پردازانه، مزد، دستمزد، اجرت، پاداش، پول، شهریه، اجاره کردن، دستمزد دادن به، اجیر کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a charge for services.
مترادف: charge, cost, payment, price
مشابه: bill, carriage, expense, remuneration, toll

- The bank charges a monthly fee on its checking accounts.
[ترجمه خسرو] این بانک از حساب های جاری هزینه ای را به صورت ماهیانه دریافت می کند.
[ترجمه ترگمان] این بانک هزینه ماهانه حساب ها را پرداخت می کند
[ترجمه گوگل] این بانک به حساب ماهانه خود پرداخت می کند
- We had to pay a lot in attorneys' fees.
[ترجمه ترگمان] ما باید بهای زیادی برای وکلا پرداخت کنیم
[ترجمه گوگل] ما مجبور بودیم که هزینه های وکیل را زیاد کنیم

(2) تعریف: an amount paid for the right to do something.
مترادف: charge, cost, payment, price
مشابه: bill, expense, outlay, remuneration

- The club charges a fairly high membership fee.
[ترجمه ترگمان] کلوب هزینه عضویت نسبتا بالایی را هزینه می کند
[ترجمه گوگل] باشگاه هزینه عضویت نسبتا بالا است
- How much was the fee for renting the equipment?
[ترجمه ترگمان] هزینه اجاره این تجهیزات چقدر است؟
[ترجمه گوگل] هزینه اجاره تجهیزات چقدر بود؟

• toll; payment for services rendered; cost of admission; commission; feudal estate
pay to; hire, employ
a fee is a sum of money that you pay to be allowed to do something.
a fee is also the money that you pay for a particular job or service.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] کارمزد، حق الزحمه
[حقوق] حق الزحمه، دستمزد، اجرت، پاداش
[ریاضیات] دستمزد، شهریه، اجرت، حق الزحمه، قیمت، ورودیه، نرخ

مترادف و متضاد

پرداخت (اسم)
finish, expenditure, settlement, emolument, pay, remuneration, polish, burnish, payment, fee, disbursement, outlay, hire, payoff, remittance, remitment

امتیاز (اسم)
score, plus, grant, precedence, privilege, precedency, distinction, charter, concession, prominence, fee, franchising, enfranchisement, pas, prerogative

پاداش (اسم)
quittance, gratuity, testimonial, compensation, retaliation, retribution, meed, reward, remuneration, fee, comeuppance, guerdon

مزد (اسم)
pension, compensation, reward, wage, fee, wages, hire

پول (اسم)
handsel, deposit, shiner, money, dough, specie, rhino, payment, fee, currency, purse, denomination, riches, lucre, gold, lolly, moolah, remittance, pelf, wampum

دستمزد (اسم)
wage, fee, stipend

شهریه (اسم)
fee, tuition, salary

اجرت (اسم)
pay, wage, fee, hire

پردازه (اسم)
fee

پردازانه (اسم)
fee

اجاره کردن (فعل)
fee, lease, rent, tenant

دستمزد دادن به (فعل)
fee

اجیر کردن (فعل)
wage, fee, hire

charge for service or privilege


Synonyms: account, ante, bill, bite, chunk, commission, compensation, consideration, cost, cut, emolument, end, expense, gravy, handle, hire, honorarium, house, juice, pay, payment, percentage, piece, piece of the action, price, rake-off, recompense, remuneration, reward, salary, share, slice, stipend, take, take-in, toll, wage


جملات نمونه

1. a fee for his services
مزدی برای خدمات او

2. entrance fee
ورودیه

3. laboratory fee
هزینه ی آزمایشگاه

4. tuitions fee
شهریه

5. a nominal fee
مبلغ ناچیز

6. the admission fee is nine tumans
ورودیه نه تومان است.

7. hold in fee
دارا بودن،داشتن

8. for a small fee she expertizes on the value of antiques
در مقابل وجه کمی درباره ی ارزش اشیای آنتیک نظر می دهد.

9. The full fee is payable on enrollment.
[ترجمه رضاامیری] تمام هزینه موقع ثبت نام قابل پرداخت است
[ترجمه ترگمان]هزینه کامل در زمینه ثبت نام، قابل پرداخت است
[ترجمه گوگل]هزینه کامل در ثبت نام قابل پرداخت است

10. How much is the entrance fee?
[ترجمه رضاامیری] ورودیه چنده؟
[ترجمه ترگمان]دست مزد ورودی چقدره؟
[ترجمه گوگل]هزینه ورودی چقدر است؟

11. I expect you had to pay a fat fee to your divorce lawyers.
[ترجمه رضاامیری] انتظاردارم مجبور به پرداخت حق الوکاله کلانی به وکیل برای جدایی شده باشی
[ترجمه ترگمان]من انتظار دارم که یه دست مزد چاق برای وکیل طلاق بگیری
[ترجمه گوگل]من انتظار دارم که شما مجبور به پرداخت حق بیمه به وکلای طلاق خود باشید

12. The lawyer undertook the case without a fee.
[ترجمه ترگمان]وکیل بدون پرداخت هزینه این پرونده را به عهده گرفت
[ترجمه گوگل]وکیل این پرونده را بدون پرداخت هزینه انجام داد

13. For a monthly flat fee, paid by the consumer or employer, HMOs provide a specified list of medical services both in and outside the hospital.
[ترجمه ترگمان]برای یک هزینه آپارتمان ماهیانه که توسط مصرف کننده و یا کارفرما پرداخت می شود، HMOs یک لیست مشخص از خدمات پزشکی را در داخل و خارج از بیمارستان ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]برای یک هزینه ماهانه ماهانه، پرداخت شده توسط مصرف کننده یا کارفرمای، HMOs فهرست مشخصی از خدمات پزشکی را در داخل و خارج از بیمارستان ارائه می کنند

14. The health club charges an annual membership fee .
[ترجمه ترگمان]باشگاه سلامت هزینه عضویت سالانه را مطالبه می کند
[ترجمه گوگل]باشگاه سلامت هزینه عضویت سالانه را به عهده می گیرد

15. Sellers pay a fixed commission fee.
[ترجمه ترگمان]فروشنده ها یک هزینه کمیسیون ثابت را پرداخت می کنند
[ترجمه گوگل]فروشندگان هزینه ی ثابت ثابت را پرداخت می کنند

16. He agreed to waive his usual fee.
[ترجمه ترگمان]موافقت کرد که از دست مزد معمولی او صرف نظر کند
[ترجمه گوگل]او موافقت کرد که هزینه معمول خود را از دست بدهد

17. There will be an upfront fee of 4%.
[ترجمه ترگمان]مبلغ پیش پرداخت ۴ درصد نیز به دست خواهد آمد
[ترجمه گوگل]هزینه پیش پرداخت 4٪ خواهد بود

18. Three considerations argue against increasing fee.
[ترجمه ترگمان]سه ملاحظه در برابر افزایش هزینه بحث می کنند
[ترجمه گوگل]سه ملاحظات در برابر افزایش هزینه استدلال می کنند

Doctors have raised their fees.

دکترها حق ویزیت خود را بالا برده‌اند.


tuitions fee

شهریه


laboratory fee

هزینه‌ی آزمایشگاه


اصطلاحات

hold in fee

دارا بودن، داشتن


پیشنهاد کاربران

Cost

( امور بانکی یا صرافی ) کارمزد

مخارج

تعرفه

هزینه

کرایه تاکسی



نرخ پاداش - نرخ کارمزد ( مثل نرخ پاداش برمبنای بشکه =fee per barrel )

کارمزد

Bill

قیمت

دستمزد
حق الزحمه
مظنه
قیمت

مبلغ

فیش پرداخت

Payment , toll


کلمات دیگر: