کلمه جو
صفحه اصلی

saving


معنی : نجارت دهنده، پس انداز، رستگار کننده
معانی دیگر : رهابخش، نجات دهنده، رهاگر، آمرزنده، (جمع) پس انداز، اندوخته، صرفه جویی، امساک، هرزگیری، هرزبندی، (در قرارداد و غیره) تبصره، شرط، مفر، جبرانگر، محسنه، بلانسبت شما، اگر جسارت نکرده باشم، (نادر)

انگلیسی به فارسی

نجارت دهنده، رستگار کننده، پس انداز


صرفه جویی در، پس انداز، نجارت دهنده، رستگار کننده


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: tending or serving to rescue or protect.

(2) تعریف: compensating.

- He has a saving sense of the absurd.
[ترجمه ترگمان] اون حس نجات رو داره از دست میده
[ترجمه گوگل] او احساس پوچی پوچ دارد
اسم ( noun )
(1) تعریف: rescue or protection from danger or harm.

(2) تعریف: a reduction in price or cost.
مشابه: slash

(3) تعریف: (pl.) money accumulated by saving.

(4) تعریف: something saved.
حرف اضافه ( preposition )
• : تعریف: except; save.
مشابه: outside of
حرف ربط ( conjunction )
• : تعریف: except.

• act of rescuing; act of safeguarding; redemption, act of delivering from sin; conservation; preservation, act of maintaining
making a restriction, redeeming; rescuing; preserving; economizing; economical
except, besides, but; with all due respect to
-saving combines with nouns to form adjectives that describe things as preventing something such as time or energy being wasted.
-saving also combines with nouns to form adjectives that describe things as intended to prevent something being lost or destroyed.
a saving is a reduction in the amount of time or money that is used or needed.
your savings are the money that you have saved, especially in a bank or a building society.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] پس انداز، سرمایه گذاری
[ریاضیات] پس انداز

مترادف و متضاد

نجارت دهنده (اسم)
saver, saving

پس انداز (اسم)
saving

رستگار کننده (صفت)
saving

جملات نمونه

a saving faith

ایمان رستگاری آفرین


1. saving accounts that draw interest
حساب های پس انداز که بهره می دهند

2. saving on fuel
هرزگیری در (مصرف) سوخت

3. saving your grace
اگر به حضرتعالی جسارت نباشد

4. a saving clause
بند مشروط

5. a saving faith
ایمان رستگاری آفرین

6. a saving grace
صفت نیک (که صفات بد را جبران می کند)

7. he is saving for the holidays
او دارد برای ایام مرخصی پول می اندوزد.

8. a ten percent saving in the consumption of electricity
یک صرفه جویی ده درصدی در مصرف برق

9. they were scraping and saving to educate their children
آنها کم کم پول جمع می کردند و برای تحصیل فرزندانشان کنار می گذاشتند.

10. the criminal redeemed himself by saving a drowning child
آن تبهکار با نجات دادن کودک مغروق خود را مقرب کرد.

11. he received a lot of kudos for saving a drowning child
به خاطر نجات کودکی که در حال غرق شدن بود از او تجلیل زیادی به عمل آوردند.

12. I'm saving for a new car.
[ترجمه ترگمان]دارم برای یه ماشین جدید پس انداز می کنم
[ترجمه گوگل]من برای یک ماشین جدید صرفه جویی میکنم

13. Saving is getting.
[ترجمه ترگمان]نجات در حال گرفتن است
[ترجمه گوگل]صرفه جویی می شود

14. She felt eternal gratitude to him for saving her life.
[ترجمه ترگمان]به خاطر نجات جان او، نسبت به او احساس سپاسگزاری می کرد
[ترجمه گوگل]او احساسات ابدی برای صرفه جویی در زندگی اش را احساس کرد

15. From saving comes having.
[ترجمه ترگمان] از نجات جون سالم به در برد
[ترجمه گوگل]از پس انداز می آید

16. The fireman demonstrated great courage in saving the child.
[ترجمه ترگمان]آتش نشان در نجات کودک شجاعت بسیار زیادی نشان داد
[ترجمه گوگل]آتش نشان شجاعانه در نجات کودک نشان داد

17. He's saving his strength for the last part of the race.
[ترجمه ترگمان]اون داره قدرتش رو برای قسمت آخر مسابقه نجات میده
[ترجمه گوگل]او قدرت خود را برای آخرین بخش مسابقه ذخیره می کند

18. I'm saving money on a regular basis.
[ترجمه ترگمان]من به طور منظم پول پس انداز می کنم
[ترجمه گوگل]من به طور منظم صرف پول می کنم

19. You should get into the routine of saving the document you are working on every ten minutes.
[ترجمه ترگمان]شما باید برای ذخیره کردن مدارکی که در هر ده دقیقه کار می کنید، وارد برنامه روتین خود شوید
[ترجمه گوگل]شما باید به طور منظم صرفه جویی در سند شما در هر ده دقیقه کار می کنید

Zarry hides her savings under the mattress.

زری اندوخته‌های خود را زیر تشک پنهان می‌کند.


a savings account

حساب پس‌انداز


this company's foreign exchange savings

اندوخته‌های ارزی این شرکت


saving on fuel

هرزگیری در (مصرف) سوخت


a ten percent saving in the consumption of electricity

یک صرفه‌جویی ده‌درصدی در مصرف برق


a saving clause

بند مشروط


a saving grace

صفت نیک (که صفات بد را جبران می‌کند)


saving your grace

اگر به حضرتعالی جسارت نباشد


پیشنهاد کاربران

ذخیره کردن. .

Noun
حفظ
نگهداری

ذخیره سازی

مواظبت کردن

نجات دادن

پس انداز

کاهش
CO2 missions savings : کاهش انتشار دی اکسید کربن

صرفه جویی

means storing


کلمات دیگر: