کلمه جو
صفحه اصلی

backtrack


معنی : عدول کردن، رد گم کردن، عهد شکستن
معانی دیگر : (امریکا)، از همان راه رفته بازگشتن (مثلا برای یافتن چیز گمشده)

انگلیسی به فارسی

رد گم کردن، عدول کردن


عقب نشینی، رد گم کردن، عدول کردن، عهد شکستن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: backtracks, backtracking, backtracked
(1) تعریف: to retrace one's previous route.
مشابه: double

(2) تعریف: to go back to an earlier opinion or policy.
مشابه: about-face

• go backwards; retrace one's footsteps or path
if you backtrack on a statement or a decision you have made, you change your mind and no longer stand by it.
if you backtrack, you go back along a path or route you have just used, often to find something that you have lost.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] از آخر به اول برگشتن، در جهت عکس پیمایش کردن، به بالا برگشتن
[ریاضیات] به عقب برگشتن، در جهت عکس پیمایش کردن، به بالا برگشتن

مترادف و متضاد

عدول کردن (فعل)
swerve, dodge, obviate, avoid, elude, shirk, back out, backtrack, deviate, weasel, flinch, skive

رد گم کردن (فعل)
backtrack

عهد شکستن (فعل)
backtrack, forswear, perjure, violate a treaty, breach one's promise

جملات نمونه

1. We went the wrong way and had to backtrack till we got to the right turning.
[ترجمه ترگمان]ما راه را اشتباه رفتیم و تا رسیدن به طرف راست به راه افتادیم
[ترجمه گوگل]ما به شیوه اشتباه رفتیم و مجبور شدیم به عقب برگردیم

2. She refused to backtrack from her criticisms of the proposal.
[ترجمه ترگمان]او از انتقادات خود در مورد این پیشنهاد خودداری کرد
[ترجمه گوگل]او از نقد انتقادی خود از پیشنهاد خودداری کرد

3. Can we just backtrack a little bit and look at your primary and secondary education?
[ترجمه ترگمان]میشه فقط کمی backtrack و به تحصیلات اولیه و متوسطه خودت نگاه کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانیم کمی به عقب بر گردیم و به آموزش ابتدایی و متوسطه خود نگاه کنیم

4. We had to backtrack to the corner and cross the street.
[ترجمه ترگمان]مجبور شدیم به گوشه ای برگردیم و از خیابان عبور کنیم
[ترجمه گوگل]ما مجبور شدیم به گوشه برسیم و از خیابان عبور کنیم

5. We had to backtrack about a mile.
[ترجمه ترگمان]ما مجبور شدیم حدود یک مایل راه بیفتیم
[ترجمه گوگل]ما مجبور بودیم حدود یک مایل عقب نشینی کنیم

6. The path suddenly disappeared and we had to backtrack.
[ترجمه ترگمان]جاده ناگهان ناپدید شد و ما مجبور شدیم برگردیم
[ترجمه گوگل]این مسیر به طور ناگهانی ناپدید شد و مجبور شدیم به عقب برگردیم

7. The officers were forced to backtrack on their statements.
[ترجمه ترگمان]این افسران مجبور شدند از اظهارات خود عقب نشینی کنند
[ترجمه گوگل]افسران مجبور شدند بر روی اظهارات خود متوقف شوند

8. This makes it very easy to backtrack your session.
[ترجمه ترگمان]این کار برگرداندن جلسه شما را بسیار آسان می کند
[ترجمه گوگل]این باعث می شود که جلسه خود را از دست ندهید

9. There is increased pressure on Congress to backtrack on some of the welfare cuts imposed last year.
[ترجمه ترگمان]افزایش فشار بر کنگره برای عقب نشینی از برخی از کاهش هزینه های اعمال شده در سال گذشته وجود دارد
[ترجمه گوگل]فشار بر کنگره افزایش یافته است تا بر برخی از کاهش های رفاهی که در سال گذشته اعمال می شود، کنار بیاید

10. There should be a system allowing users to backtrack over previous links.
[ترجمه ترگمان]باید سیستمی وجود داشته باشد که به کاربران امکان می دهد تا از پیوندهای قبلی عقب نشینی کنند
[ترجمه گوگل]باید یک سیستم اجازه دهد که کاربران بر روی لینک های قبلی عقبنشینی کنند

11. If union leaders start to backtrack now, they'll lose their supporters.
[ترجمه ترگمان]اگر رهبران اتحادیه ها شروع به عقب نشینی کنند، حامیان خود را از دست خواهند داد
[ترجمه گوگل]اگر رهبران اتحادیه ها شروع به عقب نشینی کنند، حامیان خود را از دست خواهند داد

12. Slow down and backtrack on the runway, taxiway No 5 is blocked with aircraft.
[ترجمه ترگمان]به سرعت پایین می رود و از باند منحرف می شود و تاکسی شماره ۵ با هواپیما مسدود می شود
[ترجمه گوگل]با کاهش سرعت هواپیما و جلوگیری از انفجار باند، راه آهن 5 با هواپیما مسدود می شود

13. By using backtrace and backtrack of FAN algorithm, the efficiency of test generation algorithm has be improved.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از الگوریتم backtrace و backtrack از الگوریتم FAN، کارایی الگوریتم تولید آزمون بهبود یافته است
[ترجمه گوگل]با استفاده از backtrace و backtrack از الگوریتم FAN، کارایی الگوریتم تولید تست بهبود یافته است

14. KMT has started to backtrack on its more far - reaching proposals, including the common market.
[ترجمه ترگمان]KMT شروع به عدول از پیشنهادها more خود، از جمله بازار مشترک، کرده است
[ترجمه گوگل]KMT شروع به عقبنشینی در پیشنهادهای دشوارتری از جمله بازار مشترک کرده است

15. He will backtrack and revisit Virgo and your sixth house from April 8 th until July 20 th.
[ترجمه ترگمان]او از هشتم آوریل تا بیستم جولای از برج سنبله و خانه ششم شما بازدید خواهد کرد
[ترجمه گوگل]او از 8 آوریل تا 20 ژوئیه مجددا باز خواهد گشت

پیشنهاد کاربران

عقبگرد کردن

عقب نشینی کردن، نظر خود را تغییر دادن

حرف خود را پس گرفتن، از موضع خود عقب نشینی کردن، از راه رفته بازگشتن

پا جای پای کسی گذاشتن، از پی رد پای کسی رفتن، عقبگرد
کوتاه آمدن ( از تصمیم یا عقیده خود )

پیشنهاد واژه:
پارسی/انگلیسی/آلمانی
بازپِی گرفتن/ backtrack، retrace / zurueck verfolgen
واکاوی واژه ( باز پِی گرفتن ) :
zurueck در زبان آلمانی همان کارایی پیشوند ( باز ) را در زبان پارسی دارد و همچنین ( re ) در انگلیسی.
verfolgen در زبان المانی با ( پیگیری کردن ، پیگرد قرار دادن ) در زبان پارسی برابری می کند و همچنین Verfolgung به چمِ ( پیگرد، پیگیری ) .
از کارواژه ( باز پی گرفتن ) واژگانی چون ( باز پیگیری و. . . ) ساخته می شود. / بازپِیگرد و. . .


کلمات دیگر: