کلمه جو
صفحه اصلی

patent


معنی : حق ثبت اختراع، دارای حق انحصاری، امتیاز نامه، دارای حق امتیاز، گشاده، بوسیله حق امتیاز محفوظ مانده، ظاهر، اشکار، امتیازی، ازاد، اعطا کردن، امتیاز یا حق انحصاری بکسی دادن
معانی دیگر : آشکار، هویدا، واضح، مبرهن، وابسته به به ثبت رساندن و دادن حقوق انحصاری، فردادنامه ای، انحصاری، به ثبت رسیده و انحصاری، فردادی، (اختراع و غیره را) به ثبت رساندن، حق انحصاری گرفتن، امتیاز گرفتن، فرداد گرفتن، فردادنامه گرفتن، (هر چیز) قابل ملاحظه و بررسی عموم، در ملا عام، اعطا شده از طریق امتیاز نامه، همگانی، برای همگان، در دسترس همه، سرگشاده، در معرض، باز، روان، بدون انسداد، اختراع ثبت شده، فرداد شده، تازه، غیر عادی (patented هم می گویند)، (گیاه شناسی - جانور شناسی) گسترده، پهن شده (patulous هم می گویند)، ورین رو، جواز حق انحصاری، فردات نامه، جواز ویژه، جواز ثبت اختراع، امتیاز ساخت یا بهره برداری انحصاری، حق انحصاری دادن، فرداد دادن، فردادنامه دادن، امتیازنامه دادن، مفتوح، محسوس، اعطا کردن امتیاز

انگلیسی به فارسی

اشکار، دارای حق امتیاز، امتیازی، بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده، دارای حق انحصاری، گشاده، مفتوح، آزاد،محسوس، حق ثبت اختراع، امتیاز نامه، امتیاز یاحق انحصاری بکسی دادن، اعطا کردن (امتیاز)


ثبت اختراع، حق ثبت اختراع، دارای حق انحصاری، امتیاز نامه، اعطا کردن، امتیاز یا حق انحصاری بکسی دادن، امتیازی، اشکار، دارای حق امتیاز، ظاهر، گشاده، ازاد، بوسیله حق امتیاز محفوظ مانده


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a government grant to an inventor, giving for a specified period the exclusive right to make, use, or sell an invented device, process, or the like.
مشابه: copyright, license, permit, right, trademark

- The inventor has applied for a patent.
[ترجمه ترگمان] مخترع برای ثبت اختراع درخواست کرده است
[ترجمه گوگل] مخترع برای ثبت اختراع درخواست کرده است

(2) تعریف: the device, process, or the like that is thus protected.
مشابه: invention, process

(3) تعریف: any of several other rights granted by government, as to the ownership of land previously in the public domain.
مشابه: charter, domain, grant, right
صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, concerning, or protected by a patent or patents.
مشابه: copyright

- You should consult a patent attorney.
[ترجمه ترگمان] تو باید با یه وکیل عالی مشورت کنی
[ترجمه گوگل] شما باید یک وکیل ثبت نام کنید
- We use a patent device to handle this problem.
[ترجمه ترگمان] ما از یک دستگاه ثبت اختراع برای رسیدگی به این مشکل استفاده می کنیم
[ترجمه گوگل] ما از یک دستگاه ثبت اختراع برای رسیدگی به این مشکل استفاده می کنیم

(2) تعریف: very noticeable; obvious.
مترادف: apparent, blatant, manifest, obvious, palpable
متضاد: latent
مشابه: clear, evident, explicit, express, flagrant, naked, noticeable, overt, plain, pronounced, self-evident, transparent, undeniable

- What he's saying is just patent nonsense.
[ترجمه ترگمان] چیزی که او می گوید فقط یک مشت چرت و پرته
[ترجمه گوگل] آنچه که او می گوید، فقط بی معنی است
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: patents, patenting, patented
مشتقات: patentable (adj.), patently (adv.)
(1) تعریف: to secure a patent on.
مشابه: copyright, register, trademark

- The engineer patented his invention.
[ترجمه ترگمان] مهندس اختراع او را ثبت کرد
[ترجمه گوگل] مهندس اختراع خود را اختراع کرد

(2) تعریف: to grant a patent on.
مشابه: certify, charter, grant, register

- The government patented her device.
[ترجمه ترگمان] دولت دستگاه او را ثبت کرد
[ترجمه گوگل] دولت دستگاه خود را اختراع کرد

• exclusive right to an invention or design; invention or design that is protected by a patent
receive a patent, receive exclusive rights to an invention or design
protected by a patent; clear; obvious, evident; ingenious, innovative
a patent is an official right to be the only person or company to make and sell a new product.
if you patent something, you obtain a patent for it.
patent means obvious; a formal use.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] حق اختراع
[کامپیوتر] حق ثبت، پتنت - محافظت قانونی از طراحی یک ماشین یا فرایند مکانیکی . حق ثبت، حقی است که به موجب آن دیگران نمی توانن بدون اجازه ی مخترع طرح، از آن به عنوان یک نظریه ی جدید استفاده کنند. بر خلاف قانون « حق کپی محفوظ »، حق ثبت از یک نظریه محافظت می کند، نه از بیان آن نظریه . برنامه های کامپیوتر به طور سنتی در محدوده ی مقررات « حق ثبت» یا پتنت نبوند، اخیراً برخی از پتنت های نرم افزاری صادر شده اند، که البته هنوز مقررات روشنی ندارد. مدارهای مجتمع، عمدتاً توسط دو پتنت محافظت می شوند.( برای طراحی مدار و حق کپی ها برای اطلاعات ضبط شده روی تراشه) نگاه کنید به copyright.
[برق و الکترونیک] حق امتیاز سندی که سال، انحصار تولید، کاربری و فروش اختراع را به شکلی علمی برای مخترع تأیید می کند.
[حقوق] حق امتیاز، حق اختراع، حق ثبت، گواهی اختراع، سند واگذاری اراضی خالصه، بارز، آشکار
[نساجی] امتیاز - ثبت اختراع - اخبار ثبت شده - حق امتیاز
[ریاضیات] انحصاری، حق اختراع، حق امتیاز، ثبت شده، اختراع ثبت شده، پروانه، حق انحصاری، دارای امتیاز، جواز
[پلیمر] اختراع ثبت شده

مترادف و متضاد

حق ثبت اختراع (اسم)
patent

دارای حق انحصاری (اسم)
patent

امتیاز نامه (اسم)
patent

دارای حق امتیاز (صفت)
patent

گشاده (صفت)
patent, patulous

بوسیله حق امتیاز محفوظ مانده (صفت)
patent

ظاهر (صفت)
outside, clear, apparent, external, outward, exterior, manifest, obvious, evident, patent, confessed, conspicuous, discernible, evidential, flat-out, noticeable, observable, ostensive

اشکار (صفت)
out, clear, explicit, plain, apparent, open, bare, signal, open-and-shut, manifest, obvious, flagrant, evident, patent, crying, public, conspicuous, overt, palpable, self-explaining, self-explanatory, semblable, transpicuous

امتیازی (صفت)
patent, concessive, preferential

ازاد (صفت)
free, open, loose, self-administered, patent, exempt, immune, degage, unattached, footloose, unrestrained, gratis

اعطا کردن (فعل)
vouchsafe, grant, award, vest, patent

امتیاز یا حق انحصاری بکسی دادن (فعل)
patent

unconcealed, conspicuous


Synonyms: apparent, barefaced, blatant, clear, clear-cut, controlled, crystal clear, distinct, downright, evident, exclusive, flagrant, glaring, gross, indisputable, limited, manifest, obvious, open, open and shut, palpable, plain, prominent, rank, straightforward, transparent, unequivocal, unmistakable


Antonyms: concealed, hidden, inconspicuous


copyright on an invention


Synonyms: charter, concession, control, franchise, license, limitation, privilege, protection


جملات نمونه

1. patent law
قوانین مربوط به ثبت اختراع و حقوق انحصاری

2. patent medicine
داروی انحصاری

3. patent stupidity
حماقت آشکار

4. a patent lie
دروغ آشکار

5. letters patent
جواز حق انحصاری

6. This is a fact patent to the world.
[ترجمه ترگمان]این حقیقتی است که برای جهان ثبت شده است
[ترجمه گوگل]این یک حق ثبت اختراع به جهان است

7. It was patent to anyone that she disliked the idea.
[ترجمه ترگمان]به هر کس حق می داد که از این فکر خوشش نیاید
[ترجمه گوگل]برای هر کس حق ثبت اختراع بود

8. In 184Bain filed a patent for his fax machine.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۸۴ \"بین\" برای دستگاه فکس حق ثبت اختراع کرد
[ترجمه گوگل]در 184Bain ثبت اختراع برای دستگاه فکس خود را ثبت کرد

9. He failed to patent his invention and never made a penny from it.
[ترجمه ترگمان]او موفق نشد اختراع خود را ثبت کند و حتی یک پنی هم از آن بیرون نیاورد
[ترجمه گوگل]او موفق به اختراع اختراع نشد و هرگز از آن پولی نگرفت

10. He applied for a patent for a new method of removing paint.
[ترجمه ترگمان]او برای اختراع یک روش جدید برای حذف رنگ استفاده کرد
[ترجمه گوگل]او برای ثبت اختراع برای روش جدید حذف رنگ استفاده کرد

11. In 1880 Alexander Graham Bell was granted a patent on an apparatus for signalling and communicating called a Photophone.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۸۸۰، الکساندر گراه ام بل یک حق اختراع را برای نشان دادن و ارتباط برقرار کرد
[ترجمه گوگل]در سال 1880، الکساندر گراهام بل یک اختراع دستگاهی برای سیگنالینگ و برقراری ارتباط به نام Photophone نامید

12. The patent runs out in three years'time.
[ترجمه ترگمان]حق اختراع به مدت سه سال تمام می شود
[ترجمه گوگل]این حق اختراع در سه سال گذشته اجرا می شود

13. The item is Patent Pending No. 91205
[ترجمه ترگمان]این مورد معلق در انتظار شماره ۹۱۲۰۵ است
[ترجمه گوگل]این مورد ثبت اختراع در انتظار شماره 91205 است

14. The patent office pended the settlement of a patent application.
[ترجمه ترگمان]دفتر ثبت اختراع خواستار حل و فصل یک برنامه ثبت اختراع شد
[ترجمه گوگل]اداره ثبت اختراع تصمیم به اخذ پروانه ثبت اختراع را رد کرد

15. He wore patent leather shoes.
[ترجمه ترگمان]کفش چرم ورنی پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او کفش چرمی ثبت کرد

16. How long does it take to patent an invention?
[ترجمه ترگمان]چقدر طول میکشه تا اختراع اختراع بشه؟
[ترجمه گوگل]چه مدت طول می کشد تا یک اختراع ثبت شود؟

17. Murdock lost no time in taking out a patent for his invention.
[ترجمه ترگمان]Murdock وقت مناسبی برای اختراع اختراع اون از دست نداد
[ترجمه گوگل]مارداک هیچ وقت در اخذ یک اختراع برای اختراع خود دست نیافت

18. "No, " he replied, with patent distaste.
[ترجمه ترگمان]او با بی میلی آشکاری جواب داد: نه
[ترجمه گوگل]'نه،' او پاسخ داد، با اختراع ثبت اختراع

19. The drugs are protected by patent.
[ترجمه ترگمان]این داروها توسط حق اختراع محافظت می شوند
[ترجمه گوگل]مواد مخدر توسط حق ثبت اختراع محافظت می شود

patent stupidity

حماقت آشکار


a patent lie

دروغ آشکار


letters patent

جواز حق انحصاری


patent law

قوانین مربوط به ثبت اختراع و حقوق انحصاری


patent medicine

داروی انحصاری


She patented the invention in her own name.

او اختراع را به نام خودش به ثبت رساند.


پیشنهاد کاربران

در صنعت کفش به معنای کفش ورنی است.

اختراع ثبت شده، حق انحصاری

Patent =copyright
حق کپی رایت یا حق کپی رایت گرفتن

من رو توی اینستا دنبال کنیدبا آموزش زبان انگلیسی ممنون
languageyar@

حق تقدم

در نقش اسم : امتیاز - حق ثبت اختراع
در نقش صفت : انحصاری - امتیازی

دامپزشکی و علوم دامی
۱. باز و غیر مسدود
۲. آشکار، واضح

( حسابداری ) :حق ثبت اختراع

غیر معمولی

درپزشکی
غیرمسدود

امتیاز اختراع

ثبت ( اکثرا برای اختراع ب کار میره )

● اگر اسم باشد: حق ثبت، حق امتیاز
● اگر فعل باشد: داشتن حق امتیاز
● اگر صفت باشد: تابلو، واضح ( مثل دروغ تابلو )

patent ( حقوق )
واژه مصوب: ثبت اختراع
تعریف: به ثبت رساندن هر نوع اختراع در ادارۀ ثبت اختراع


کلمات دیگر: