کلمه جو
صفحه اصلی

earning


درامد، دخل، مداخل، عایدی

انگلیسی به فارسی

درآمد، کسب کردن، بدست اوردن، تحصیل کردن، کسب معاش کردن، دخل کردن، درامد داشتن، پیدا کردن


انگلیسی به انگلیسی

• gaining through effort, achieving

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] سود خالص، عادی

جملات نمونه

1. the daily grind of earning a living
مشقت روزانه ی امرار معاش

2. People earning low wages will find it difficult to pay for childcare.
[ترجمه ترگمان]افرادی که دستمزدهای پایین می گیرند، هزینه مراقبت از کودکان را مشکل خواهند یافت
[ترجمه گوگل]افرادی که دستمزد کم را دریافت می کنند، پرداختن به مراقبت از کودکان سخت است

3. Earning a living is a practical matter.
[ترجمه ترگمان]درآمد زندگی یک موضوع عملی است
[ترجمه گوگل]کسب درآمد یک مسئله عملی است

4. The qualification should increase my earning capacity.
[ترجمه ترگمان]صلاحیت باید ظرفیت کسب درآمد من را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]این صلاحیت باید ظرفیت درآمد من را افزایش دهد

5. Spending money is as easy as shitting, while earning money is as hard as eating shit.
[ترجمه آتوسا] خرج کردن پول به آسانیه ریدن است درحالیکه دراوردنش به سخته خوردن گوهه
[ترجمه ترگمان]خرج کردن به اندازه shitting آسان است، در حالی که درآمد کسب درآمد به اندازه خوردن ناچیز است
[ترجمه گوگل]صرف پول به آسانی به عنوان شفت، در حالی که درآمد پول به سختی به عنوان خوردن گوز است

6. People are earning more, but when inflation is factored in, they are no better off.
[ترجمه ترگمان]مردم بیشتر سود می برند، اما وقتی تورم فاکتور گرفته شود، آن ها بهتر نیستند
[ترجمه گوگل]مردم بیشتر پول می گیرند، اما وقتی تورم در نظر گرفته شده است، آنها بهتر از این نیستند

7. Business flourished and within six months they were earning 1000 roubles a day.
[ترجمه ترگمان]تجارت رونق داشت و ظرف شش ماه ۱۰۰۰ روبل درآمد داشت
[ترجمه گوگل]کسب و کار شکوفا شد و طی شش ماه آنها روزانه 1000 روبل درآمد

8. I had reached the point where I was earning a good salary.
[ترجمه ترگمان]به نقطه ای رسیده بودم که حقوق خوبی می گرفتم
[ترجمه گوگل]من به نقطه ای رسیدم که درآمد خوبی داشتم

9. He was earning £215 a week before tax: take-home pay, £170.
[ترجمه ترگمان]او یک هفته قبل از پرداخت مالیات، ۲۱۵ پوند درآمد داشت: پرداخت به خانه، ۱۷۰ پوند
[ترجمه گوگل]او قبل از مالیات 215 پوند در هفته به دست آورده بود: پرداخت به خانه، 170 پوند

10. At thirty years old, he was already earning £40 000 a year.
[ترجمه ترگمان]در سن سی سالگی، سالی ۴۰ هزار پوند درآمد داشت
[ترجمه گوگل]در سی ساله، او در حال حاضر 40 هزار پوند در سال به دست آورده است

11. It galls to think that he is earning so much money.
[ترجمه ترگمان]به همین دلیل است که این همه پول را به دست می آورد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که او پول زیادی به دست آورده است

12. I was earning quite a lot but I pissed it all away.
[ترجمه ترگمان]من کلی پول در آوردم ولی همه چیز رو قاطی کردم
[ترجمه گوگل]من به اندازه کافی درآمد داشتم اما همه چیز را از بین برد

13. She was earning just enough money to live on .
[ترجمه ترگمان]او به اندازه کافی پول در می آورد که بتواند زندگی کند
[ترجمه گوگل]او فقط پول کافی برای زندگی کردن به دست آورده بود

14. At a conservative estimate, he'll be earning £40 000.
[ترجمه ترگمان]با یک تخمین محافظه کارانه، او ۴۰ هزار پوند به دست خواهد آورد
[ترجمه گوگل]در برآورد محافظه کارانه، او 40 هزار پوند خواهد داشت

15. He had shot three people dead earning himself a reputation as a tough guy.
[ترجمه ترگمان]او سه نفر را کشته بود که خود را به عنوان یک آدم خشن به دست اورده بود
[ترجمه گوگل]او سه نفر را کشته بود که خود را به عنوان یک مرد دشوار شهرت می بخشیدند

پیشنهاد کاربران

سودآوری

درآمد

صورت درآمد جامع

income:درآمد
Earning:سود
مثلا شرکت سوپرسل سال 2019، یک میلیارد و پونصد و شصت میلیون دلار درآمد داشته ( Income ) و از این درامد 577 میلیون دلارش سود بوده ( Earning ) .

به ارمغان آوردن


کلمات دیگر: