کلمه جو
صفحه اصلی

manufacturing


معنی : ساخت
معانی دیگر : ساخت

انگلیسی به فارسی

ساخت


تولید، ساخت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the process or business of producing a large quantity of products, often from raw materials, using machines and human labor.

- Many jobs in manufacturing were lost last year, when a large car maker had to close down.
[ترجمه ترگمان] بسیاری از مشاغل در تولید سال گذشته از دست رفتند، زمانی که یک کارخانه بزرگ خودرو مجبور شد تعطیل شود
[ترجمه گوگل] بسیاری از مشاغل در زمینه ساخت و ساز در سال گذشته از بین رفتند، زمانی که یک ماشین بزرگ ماشین مجبور به بستن شد

• production of goods on a large scale

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] تولیدی
[برق و الکترونیک] ساختن، تولید در کارخانه
[صنعت] ساخت، تولید

مترادف و متضاد

ساخت (اسم)
make, performance, operation, work, job, construction, structure, workmanship, manufacture, making, manufacturing, craftsmanship, production, fabrication, framing, yielding, throughput

production


Synonyms: accomplishment, assembling, assembly, casting, completion, composing, composition, construction, creation, doing, erection, fabrication, finishing, forging, formation, making, manufacture, mass-production, preparing, produce, tooling


Synonyms: of processed goods accomplishment, assembling, assembly, casting, completion, composing, composition, construction, creation, doing, erection, fabrication, finishing, forging, formation, making, mass-production, preparing, produce, tooling


جملات نمونه

1. computer manufacturing is a boom industry
کامپیوتر صنعت پر رونقی است.

2. creating manufacturing industries in emulation of the u. s.
ایجاد صنایع تولیدی به تقلید از ایالت متحده

3. productive manufacturing methods
روش های تولیدی فرآور

4. the manufacturing sector of our economy
بخش فروردگر (تولید صنعتی) اقتصاد ما

5. to simplify a manufacturing process
فرایند تولید را کوتاه تر کردن

6. the introduction of new manufacturing processes
رایج کردن فرآیندهای نوین تولیدی

7. labor-intensive industries such as garment making and shoe manufacturing
صنایع کاربر مانند لباس دوزی و کفش دوزی

8. The company set up a manufacturing operation in Lisbon.
[ترجمه ترگمان]این شرکت عملیات ساخت در لیسبون را راه اندازی کرد
[ترجمه گوگل]این شرکت عملیات تولید در لیسبون را تاسیس کرد

9. Drug manufacturing is the most profitable business in America.
[ترجمه ترگمان]تولید دارو سودمندترین مشاغل در آمریکا است
[ترجمه گوگل]تولید مواد مخدر در ایالات متحده سودآور ترین کسب و کار است

10. A lot of microchip manufacturing companies prospered at that time.
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی از شرکت های تولیدی microchip در آن زمان پیشرفت کردند
[ترجمه گوگل]در آن زمان بسیاری از شرکت های تولید کننده میکروچپی موفق شدند

11. The Japanese are expert at lowering manufacturing costs.
[ترجمه ترگمان]ژاپنی ها در کاهش هزینه های تولید تخصص دارند
[ترجمه گوگل]ژاپنی ها متخصص در کاهش هزینه های تولید هستند

12. American manufacturing organizations have been downsizing their factories.
[ترجمه ترگمان]سازمان های تولیدی آمریکایی، factories خود را کاهش داده اند
[ترجمه گوگل]سازمان های تولیدی آمریکایی کارخانه های خود را کاهش داده اند

13. The writing is on the wall for old manufacturing industries.
[ترجمه ترگمان]نوشتن بر روی دیوار صنایع تولیدی قدیمی است
[ترجمه گوگل]نوشتن روی دیوار برای صنایع تولیدی قدیمی است

14. Job losses in manufacturing were balanced by job increases in the service sector.
[ترجمه ترگمان]تلفات شغلی در تولید با افزایش شغل در بخش خدمات متعادل شد
[ترجمه گوگل]ضررهای شغلی در تولید با افزایش شغل در بخش خدمات تعادل می یابد

15. Many jobs in manufacturing were lost during the recession.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مشاغل در تولید در زمان رکود از دست رفته بودند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مشاغل در زمینه تولید در طول رکود اقتصادی از بین رفتند

16. Few homeworkers doing piecework in manufacturing enjoy employee status.
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از homeworkers که به طور piecework در تولید کار می کنند از وضعیت کارمندان لذت می برند
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از کارکنان خانگی که کار قطعی در تولید را انجام می دهند، از وضعیت کارکنان برخوردار می شوند

17. She oversees both the research and the manufacturing departments.
[ترجمه ترگمان]او بر هر دو بخش تحقیق و تولید نظارت دارد
[ترجمه گوگل]او نظارت بر تحقیقات و ادارات تولیدی است

18. British manufacturing industry has been running down for years.
[ترجمه ترگمان]صنعت ساخت بریتانیا چندین سال است که اجرا می شود
[ترجمه گوگل]صنایع تولیدی بریتانیا سالها به طول انجامیده است

19. The manufacturing economy remains on a downswing.
[ترجمه ترگمان]اقتصاد تولیدی در یک downswing باقی می ماند
[ترجمه گوگل]اقتصاد تولیدی در حال کاهش است

پیشنهاد کاربران

تولید کننده، سازنده

ساخت و تولید ( با هم )

ساختن و تولید کردن

تولیدی

the business of producing goods in factories

تولیدی ( حسابداری )

تولیدات کارخانه ای ( در مقایسه با Construction یا احداث ) .

تولید صنعتی

مانافاکتور در واقع تولید کارگاهی است. تولید پیشا انقلاب صنعت در کارگاه ها

تولد
ساختن

صنعتی _ تولیدی

manufacturing ( اقتصاد )
واژه مصوب: تولید صنعتی
تعریف: فرایند تبدیل مواد خام و قطعات نیم ساخته به کالای نهایی در ابعاد صنعتی


کلمات دیگر: