کلمه جو
صفحه اصلی

vendor


معنی : دستفروش، فروشنده، طواف، بایع
معانی دیگر : پیله ور، فروشنده ی دوره گرد

انگلیسی به فارسی

دستفروش، فروشنده


فروشنده، دستفروش، بایع، طواف


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: one who sells or vends, esp. a peddler.

(2) تعریف: a vending machine.

• salesman; supplier, equipment salesman (for example in the field of computers, etc.); automatic machine for selling goods
a vendor is someone who sells things such as newspapers, cigarettes, or hamburgers from a small stall or cart.
the vendor of a house or piece of land is the person who owns it and is selling it; a legal term.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] فروشنده(تاجر)
[کامپیوتر] فروشنده ؛ کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر
[حقوق] فروشنده، بایع
[ریاضیات] شرکت، فروشنده

مترادف و متضاد

دستفروش (اسم)
badger, huckster, crier, vendor, peddler, vender, duffer

فروشنده (اسم)
vendor, monger, candy man, seller, salesman, salesperson, pusher, marketeer, marketer, shop assistant, shopman

طواف (اسم)
costermonger, vendor, vender

بایع (اسم)
vendor, vender, salesperson

person who sells wares


Synonyms: businessperson, dealer, hawker, huckster, merchant, outcrier, peddler, pitcher, traveler, traveling salesperson


Antonyms: customer


جملات نمونه

1. a street vendor
فروشنده ی کنار خیابان

2. Is the vendor always held responsible if goods are faulty?
[ترجمه 1377] آیا فروشنده ها در قبال خرابی کالاها مسئولند؟
[ترجمه عباس بوعذار] اقاسی و کوروش در حالی است و در این مجله جوانان سال پیش بوده است که آخرین کلمات کلیدی در کوروشتوپیا
[ترجمه ترگمان]آیا فروشنده همیشه مسئول است که کالاها معیوب هستند؟
[ترجمه گوگل]آیا فروشندگان همیشه مسئولیت دارند اگر کالاها نادرست باشند؟

3. The vendor signs a contract with the purchaser.
[ترجمه ترگمان]فروشنده قرارداد با خریدار را امضا می کند
[ترجمه گوگل]فروشنده قرارداد را با خریدار امضا می کند

4. She looked at the vendor who cheated her the other day with distaste.
[ترجمه ترگمان]به فروشنده نگاهی کرد که آن روز با بی میلی به او خیانت کرد
[ترجمه گوگل]او به فروشنده نگاه کرد و روز بعد او را فریب داد

5. Kamal was a vendor in Egypt's open-air bazaar.
[ترجمه عادل] کمال نماینده فروش در بازار آزاد مصر بود
[ترجمه ترگمان]کمال یک فروشنده در بازار آزاد تجاری مصر بود
[ترجمه گوگل]کمال نماینده فروش در بازار آزاد عربستان بود

6. I bought these sunglasses from a street vendor in Florence.
[ترجمه ترگمان]من این عینک آفتابی را از یک فروشنده دوره گرد در فلورانس خریدم
[ترجمه گوگل]این عینک های آفتابی را از یک فروشنده خیابانی در فلورانس خریدم

7. Remember, the estate agent is working for the vendor.
[ترجمه ترگمان]به یاد داشته باشید که نماینده املاک برای فروشنده کار می کند
[ترجمه گوگل]به یاد داشته باشید که نماینده املاک برای فروشنده کار می کند

8. He bought a copy from a newspaper vendor.
[ترجمه ترگمان]او یک نسخه از یک روزنامه را خرید
[ترجمه گوگل]او یک نسخه از یک فروشنده روزنامه را خریداری کرد

9. He would exact a monthly fee from each vendor, though the markets were held on city land.
[ترجمه ترگمان]او دست مزد ماهانه هر فروشنده را، هر چند که بازارها در زمین شهر نگهداری می شدند، تعیین می کرد
[ترجمه گوگل]او هر یک از فروشندگان ماهانه را پرداخت می کند، هرچند بازارها در زمین های شهر نگهداری می شوند

10. The vendor would then need to recover against the purchaser pursuant to provisions, including indemnities, incorporated in the standard sale agreement.
[ترجمه ترگمان]پس از آن فروشنده باید به دنبال خواربار، از جمله قسط، در قرارداد فروش استاندارد، با خریدار بهبود یابد
[ترجمه گوگل]پس از آن، فروشنده باید بر اساس خرید، به موجب مقررات، از جمله ضمانت، که در قرارداد فروش استاندارد آمده است، در برابر خریدار بازیابی شود

11. The investor may not be happy for the vendor to see the report for different reasons.
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذار ممکن است برای فروشنده خوشحال نباشد که این گزارش را به دلایل مختلف ببیند
[ترجمه گوگل]سرمایه گذار ممکن است برای فروشنده نتواند گزارش را به دلایل مختلف ببیند

12. The Vendor objects to being required to notify the Purchaser of breaches which may come to light between exchange and completion.
[ترجمه ترگمان]فروشنده برای اطلاع دادن به Purchaser که ممکن است بین تبادل و تکمیل ایجاد شود مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]فروشندگان اظهار داشتند که لازم است به اطلاع مشتری از نقص هایی که ممکن است بین مبادله و تکمیل شدن بینجامد

13. Every morning, we drifted from stack to stack, vendor to vendor.
[ترجمه ترگمان]هر روز صبح، ما از یک پشته به دسته، فروشنده به فروشنده، می رفتیم
[ترجمه گوگل]هر صبح، ما از پشته به پشته، فروشنده به فروشنده منتقل شد

14. The vendor will seek to reduce the risk by making disclosures and limiting its liability for breach of warranty.
[ترجمه ترگمان]این فروشنده به دنبال کاهش خطر افشا و محدود کردن مسوولیت خود برای نقض ضمانت نامه خواهد بود
[ترجمه گوگل]فروشنده با توجه به افشای اطلاعات و محدود کردن مسئولیت آن برای نقض ضمانت، به دنبال کاهش خطر است

Vendors occupied half of the sidewalk.

دست‌فروشان نصف پیاده‌رو را اشغال کرده بودند.


پیشنهاد کاربران

عرضه کنندگان
در مناقصات:
Vendor list
فهرست عرضه کنندگان.

فروشنده محصول - صاحب کسب و کار - بازرگان - بازاریاب - معامله گر - خرده یا عمده فروش - کارگزار - تاجر - فروشگاه دار - نماینده فروش - کارآفرین - مالک

دوره گرد

دستفروش

بازاریابی

عرضه کننده

نماینده فروش . فرد بازاریاب

وندور ( در امنیت شبکه )
وندور ( انگلیسی: Vendor‎ ) : در زنجیره تأمین، به شرکت بازرگانی معتبر اطلاق می شود، که تأمین کننده کالا یا خدمات است ( ویکیپدیا )

فروشنده مواد و کالا، تامین کننده مواد و کالا

در مدیریت : توزیع کننده - فروشنده


کلمات دیگر: