کلمه جو
صفحه اصلی

partnership


معنی : شرکت در مالکیت، مشارکت، شرکاء، انبازی
معانی دیگر : شراکت، معاضدت، همکاری، شرکت

انگلیسی به فارسی

انبازی، مشارکت، شرکا


شراکت، مشارکت، شرکاء، شرکت در مالکیت، انبازی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: in law, the joint ownership of a business.

(2) تعریف: the state or condition of being a partner or partners; association.

• association, collaboration, participation
partnership is a relationship in which people or organizations work together in an equal and co-operative way.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] شرکتهای غیر سهامی
[حقوق] شرکت مدنی، شرکت غیر سهامی، شرکت تضامنی

مترادف و متضاد

شرکت در مالکیت (اسم)
accession, partnership

مشارکت (اسم)
partnership, association, collectivity, intercommunity, entirety, co-ownership

شرکاء (اسم)
partnership

انبازی (اسم)
partnership

alliance; participation


Synonyms: affiliation, assistance, association, band, body, brotherhood, business, cahoots, cartel, chumminess, clique, club, combination, combine, community, companionship, company, conglomerate, conjunction, connection, consociation, cooperation, cooperative, corporation, coterie, crew, faction, firm, fraternity, friendship, gang, help, hookup, house, interest, joining, lodge, mob, organization, ownership, party, ring, sharing, sisterhood, society, sorority, tie-up, togetherness, union


جملات نمونه

1. partnership in irrigation projects between the states and the federal government
همکاری میان ایالت ها و دولت فدرال در مورد طرح های آبیاری

2. in partnership with my son david
با مشارکت پسرم داوود

3. the wartime partnership which existed between scientists and military men
همکاری میان دانشمندان و نظامیان در زمان جنگ

4. enter into partnership with someone
با کسی شریک شدن

5. To hedge around a partnership of love with control by law would be to destroy its base of trust in one another.
[ترجمه ترگمان]دور کردن یک هم کاری عاشقانه با کنترل قانون، نابود کردن پایگاه و اعتماد کردن به یکدیگر خواهد بود
[ترجمه گوگل]برای محاصره مشارکت عشق با کنترل توسط قانون، این است که پایه اعتماد آن را از بین ببریم

6. We are trying to develop a working partnership between local schools and industries.
[ترجمه ترگمان]ما در تلاشیم تا یک مشارکت کاری میان مدارس و صنایع داخلی ایجاد کنیم
[ترجمه گوگل]ما در حال تلاش برای ایجاد همکاری کاری بین مدارس و صنایع محلی هستیم

7. To hedge about a partnership of love with control by law would be to destroy its base of trust in one another.
[ترجمه ترگمان]در مورد شراکت عشقی که در قانون عشق با قانون ایجاد می شود، نابود کردن پایگاه و اعتماد به یکدیگر خواهد بود
[ترجمه گوگل]برای محافظت از مشارکت عشق با کنترل توسط قانون، این است که پایه اعتماد آن را از بین ببریم

8. He developed his own program in partnership with an American expert.
[ترجمه ترگمان]او برنامه خود را با هم کاری یک متخصص آمریکایی گسترش داد
[ترجمه گوگل]او برنامه خود را با همکاری کارشناس آمریکایی توسعه داد

9. Mutual respect is necessary for any partnership to work.
[ترجمه ترگمان]برای هر شراکت رابطه متقابل، احترام متقابل لازم است
[ترجمه گوگل]احترام متقابل برای همکاری برای کار ضروری است

10. Theirs was a partnership based on mutual respect, trust and understanding.
[ترجمه ترگمان]هم کاری آن ها بر پایه احترام متقابل، اعتماد و درک متقابل بود
[ترجمه گوگل]آنها مشارکتی براساس احترام متقابل، اعتماد و درک داشتند

11. The close partnership between Britain and the US will continue.
[ترجمه ترگمان]هم کاری نزدیک بین بریتانیا و ایالات متحده ادامه خواهد یافت
[ترجمه گوگل]همکاری نزدیک بین بریتانیا و ایالات متحده ادامه خواهد یافت

12. Their partnership gelled and scriptwriting for television followed.
[ترجمه ترگمان]مشارکت آن ها gelled و scriptwriting برای تلویزیون دنبال شد
[ترجمه گوگل]مشارکت آنها ژل و اسکریپت برای تلویزیون دنبال شد

13. We took him into partnership in 200
[ترجمه کشاورز] ما با او قرار داد مشارکت 200 ساله بستیم.
[ترجمه ترگمان]ما او را به ۲۰۰ نفر تقسیم کردیم
[ترجمه گوگل]ما او را در مشارکت 200 ساله گرفتیم

14. He was promoted to manager, thence to a partnership in the firm.
[ترجمه ترگمان]از آنجا به مدیر ارتقا یافت و از آنجا به شراکت در شرکت پرداخت
[ترجمه گوگل]او به مدیر ارجاع داده شد و از همین رو به مشارکت در شرکت تبدیل شد

15. Several youth charities have formed a partnership to help these homeless teenagers.
[ترجمه ترگمان]چندین موسسه خیریه جوان یک مشارکت برای کمک به این نوجوانان بی خانمان ایجاد کرده اند
[ترجمه گوگل]چندین موسسه خیریه جوانان مشارکت کرده اند تا به این نوجوانان بی خانمان کمک کنند

16. He and his brother went/entered into partnership.
[ترجمه ترگمان]او و برادرش وارد شراکت شدند
[ترجمه گوگل]او و برادرش رفتند / وارد شدند

17. She worked in partnership with her sister / They worked in partnership.
[ترجمه ترگمان]او در هم کاری با خواهرش کار می کرد \/ آن ها در شراکت کار می کردند
[ترجمه گوگل]او با همکاری خواهرش مشغول به کار شد

18. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

in partnership with my son David

با مشارکت پسرم داوود


partnership in irrigation projects between the states and the Federal government

همکاری میان ایالت‌ها و دولت فدرال در مورد طرح‌های آبیاری


the wartime partnership which existed between scientists and military men

همکاری میان دانشمندان و نظامیان در زمان جنگ


اصطلاحات

enter into partnership with someone

با کسی شریک شدن


پیشنهاد کاربران

شرکت های تضامنی

مشارکت مدنی

موسسه تصامنی

شریک زندگی - زندگی مشترک

مشارکت.
Partnership Sukuk
اوراق مشارکت.
Sleeping Partnership Sukuk
اوراق مضاربه.


مشارکت
همکاری
شراکت

شریک کاری یا شریک زندگی


کلمات دیگر: