کلمه جو
صفحه اصلی

file


معنی : سوهان، اهن سای، دسته کاغذهای مرتب، قطار، خط، پرونده، فهرست، ضبط، صف، صورت، ضبط کردن، ساییدن، رژه رفتن، بایگانی کردن، سوهان زدن، در پرونده گذاشتن، در بایگانی نگاه داشتن، در صف راه رفتن
معانی دیگر : پوشه، دوسیه، کلاسور، (مجازی) سابقه، پرونده دان، قفسه (یا کشو یا محل نگهداری) پرونده ها، بایگانی، پرونجا، پرونده کردن (اوراق و مدارک و غیره)، تنظیم کردن (معمولا برحسب تاریخ و موضوع)، (روزنامه و رادیو و بنگاه های خبرگزاری و غیره) خبر فرستادن، گزارش (خبری) دادن، (در خواست یا شکایت و غیره) به ثبت رساندن، دادخواست دادن، (رسما و معمولا با دریافت رسید) تسلیم کردن، ردیف، رج، به صف شدن، با صف حرکت کردن، (امریکا) نام خود را در فهرست نامزدهای انتخاباتی ثبت کردن، (رسما) اعلام نامزدی انتخاباتی کردن، (شطرنج) ستون، (کامپیوتر) فایل، آهن سای، محرق، مصقل، با سوهان صاف کردن یا بریدن، رندیدن، (انگلیس - خودمانی) آدم بد جنس و زرنگ، (قدیمی) آلوده کردن، نجس کردن، ملوث کردن، ساییدن مج، پرداخت کردن

انگلیسی به فارسی

پرونده، بایگانی کردن


سوهان، آهن‌سای، سوهان زدن، ساییدن (مجازاً) پرداخت کردن، پرونده، دسته کاغذهای مرتب، صورت، فهرست، قطار، صف، در پرونده گذاشتن، در بایگانی نگاه داشتن، ضبط کردن، در صف راه رفتن، رژه رفتن


فایل، پرونده، سوهان، صورت، ضبط، صف، خط، اهن سای، دسته کاغذهای مرتب، قطار، فهرست، ضبط کردن، بایگانی کردن، سوهان زدن، ساییدن، در پرونده گذاشتن، در بایگانی نگاه داشتن، در صف راه رفتن، رژه رفتن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a receptacle such as a folder for storing papers or other objects in organized fashion.
مشابه: catalog

- I keep all my documents related to insurance in this file.
[ترجمه pariya] من تمامی اسناد مربوط به بیمه را در این پرونده نگه داری میکنم
[ترجمه ترگمان] من تمام documents مربوط به بیمه در این پرونده را نگه می دارم
[ترجمه گوگل] من تمام اسناد من مربوط به بیمه در این پرونده را نگه دارم

(2) تعریف: the papers or other objects that are so stored.
مشابه: archives, dossier

- That information is part of the prisoner's file.
[ترجمه ترگمان] این اطلاعات بخشی از پرونده متهم است
[ترجمه گوگل] این اطلاعات بخشی از پرونده زندانی است
- He made copies of the file without permission.
[ترجمه ترگمان] او نسخه هایی از فایل را بدون اجازه انجام داد
[ترجمه گوگل] او کپی فایل را بدون اجازه انجام داد

(3) تعریف: an orderly line of things or persons, esp. soldiers. (Cf. rank
مشابه: convoy, rank, row

- The sergeant walked past the file of recruits.
[ترجمه ترگمان] گروهبان از میان صفوف سربازان پیاده شد
[ترجمه گوگل] سرباز گذشته پرونده استخدام را طی کرد
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: files, filing, filed
(1) تعریف: to store in a file.
مشابه: catalog

- All these papers are waiting to be filed.
[ترجمه ...] همه این کاغذ ها قرار است پرونده شود
[ترجمه ترگمان] همه این کاغذها منتظره که پر بشه
[ترجمه گوگل] همه این مقالات منتظر پرونده هستند

(2) تعریف: to present, send, or submit.
مشابه: lodge

- She filed a complaint at the police station.
[ترجمه ترگمان] او به پاسگاه پلیس شکایت کرد
[ترجمه گوگل] او شکایت کرده است در ایستگاه پلیس
- Have you filed your tax returns yet?
[ترجمه ترگمان] هنوز برگه های مالیاتی تو رو ثبت کردی؟
[ترجمه گوگل] آیا هنوز رتبهدهی نشده است؟
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: filer (n.)
(1) تعریف: to march in a line.
مشابه: defile, march

- The choir members filed down the aisle of the church.
[ترجمه ترگمان] اعضای گروه کر راهروی کلیسا را پر کردند
[ترجمه گوگل] اعضای کور از راه کلیسا عبور کردند

(2) تعریف: to submit an application.

- You must file soon for the election.
[ترجمه ترگمان] شما باید به زودی به انتخابات مراجعه کنید
[ترجمه گوگل] شما باید برای انتخابات به زودی وارد کنید
اسم ( noun )
• : تعریف: a long thin steel tool with a ridged surface, used for shaping, smoothing, or grinding down.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: files, filing, filed
مشتقات: filer (n.)
• : تعریف: to shape, smooth, or grind down with a file or similar device.

• dossier, collection of documents on a subject; collection of computer data which is stored under one filename (computers); file folder; tool for smoothing surfaces; line, queue
arrange papers methodically for preservation and reference; formally submit; walk in a line, march in line; sharpen, smooth with a file
a file is a box or folder in which documents are kept.
a file is also a collection of information about a particular person or thing.
if you file a document, you put it in the correct file.
in computing, a file is a set of related data with its own name.
when you file a complaint or request, you make it officially.
when a group of people files somewhere, they walk one behind the other in a line.
a file is also a tool with rough surfaces, used for smoothing and shaping hard materials.
if you file an object, you smooth or shape it with a file.
something that is on file or on the files is recorded in a collection of information.
a group of people who are moving along in single file are in a line, one behind the other.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] فایل، پرونده
[عمران و معماری] سوهان
[کامپیوتر] بایگانی کردن ؛ فایل ؛ پرونده - فایل، پرونده بلوکی از اطلاعات ذخیره شده بر روی دیسک، نوار یا رسانه های مانند آن یک فایل ممکن است دارای یک برنامه، سند، یا مجموعه ای از داده ها ( مانند فهرست پستی ) باشد . نگاه کنید به . recoud disk . database management . binary file . text file.
[برق و الکترونیک] پرونده، فایل، بایگانی - پرونده ؛ فایل مجموعه ای از اطلاعات و رکوردهای مرتبط که در حافظه رایانه، دیسک یا نوار مغناطیسی ذخیره شده است .
[حقوق] ثبت کردن، ضبط کردن، بایگانی کردن، درخواست کردن، پرونده
[ریاضیات] پر شدن، پر کردن، فهرست، پرونده، در پرونده گذاشتن، ضبط کردن، در بایگانی نگاه داشتن، فایل، پرونده، پرونده ی بایگانی، بایگانی کردن، فهرست

مترادف و متضاد

سوهان (اسم)
file, rubber, rasp

اهن سای (اسم)
file

دسته کاغذ های مرتب (اسم)
file

قطار (اسم)
train, row, string, rank, file, tandem

خط (اسم)
hand, order, groove, way, road, character, bar, mark, letter, row, line, file, feature, writing, track, script, streak, charter, letter missive, stripe, calligraphy, rut, ruler, ruck, message, legend, fascia, stria, handwriting, penmanship, printmaking, tails

پرونده (اسم)
case, file, dossier

فهرست (اسم)
index, file, roll, list, inventory, schedule, registry, table, catalog, repertory, roster, concordance

ضبط (اسم)
record, requisition, file, storage, confiscation, sequestration, recording, managing

صف (اسم)
muster, row, series, army, queue, lineup, array, rank, formation, cue, file

صورت (اسم)
face, invoice, figure, physiognomy, sign, aspect, form, visage, picture, shape, hue, file, roll, muzzle, list, schedule, effigy, roster, phase, facies

ضبط کردن (فعل)
trace, attach, manage, record, confiscate, seize, file, place on file, tape

ساییدن (فعل)
grind, abrade, rub, gnaw, pulverize, wear away, scuff, chafe, fray, grate, file, levigate, corrade, erode, pound, rub out, triturate, wear up

رژه رفتن (فعل)
troop, parade, file, defile

بایگانی کردن (فعل)
record, file

سوهان زدن (فعل)
file, polish, rasp

در پرونده گذاشتن (فعل)
file

در بایگانی نگاه داشتن (فعل)
file

در صف راه رفتن (فعل)
file

system of order, placement for ease of use


Synonyms: book, cabinet, case, census, charts, circular file, data, directory, docket, documents, dossier, folder, index, information, list, notebook, pigeonhole, portfolio, record, register, repository


line, queue


Synonyms: column, echelon, list, parade, rank, row, string, tier, troop


put in place, order


Synonyms: alphabetize, arrange, catalog, catalogue, categorize, classify, deposit, docket, document, enter, index, list, pigeonhole, record, register, slot, tabulate


Antonyms: disarrange, disorder


rub down, grind


Synonyms: abrade, burnish, erode, finish, furbish, grate, level, polish, rasp, raze, refine, scrape, shape, sharpen, smooth


جملات نمونه

The soldiers filed past the commander.

سربازان (به صف) از جلو فرمانده رژه رفتند.


1. file card
کارت بایگانی،فیش ردیفی

2. file room
اتاق بایگانی

3. file (or make) a complaint
(رسما) شکایت کردن

4. file past
رژه رفتن،به صف از جلو کسی رد شدن

5. his file bulged with documents and evidence
پرونده ی او از اسناد و مدارک باد کرده بود (مملو بود).

6. they file all applications and examine them in turn
آنها همه ی درخواست ها را بایگانی کرده و به نوبت به آنها رسیدگی می کنند.

7. to file for divorce
(رسما از دادگاه) تقاضای طلاق کردن

8. to file out of a building
به صف از ساختمان خارج شدن

9. in file
به صف،به ردیف،به ستون

10. on file
موجود (در بایگانی)،بایگانی شده،در پرونده

11. a nail file
سوهان ناخن

12. a steel file for smoothing metals
سوهان فولادی برای صاف کردن فلزات

13. rank and file
1- (ارتش) سربازان (در برابر: افسران 2 (officers- مردم عادی (در برابر: رهبران یا زعمای قوم)

14. the students marched single file
دانشجویان به ستون یک رژه رفتند.

15. to stand in a file
به صف ایستادن

16. put the receipts in a separate file
رسیدها را در یک پرونده ی سوا بگذارید.

17. duplicate this letter and put it in the file
یک نسخه از این نامه تهیه کن و در پرونده بگذار.

18. i haven't had time yet to read his file
هنوز وقت نکرده ام پرونده ی او را بخوانم.

19. I need another file for my letters.
[ترجمه ترگمان]یه پرونده دیگه برای نامه های من لازم دارم
[ترجمه گوگل]برای نامه هایم نیاز به یک فایل دیگر دارم

20. You have to file away for hours to get this metal smooth.
[ترجمه ترگمان]شما باید ساعت ها وقت بگذارید تا این فلز صاف شود
[ترجمه گوگل]شما باید برای ساعت ها وقت بگذارید تا فلزی را صاف کنید

21. Time is a file that wears and makes no noise.
[ترجمه ترگمان]زمان یک پرونده است که هیچ سر و صدایی ندارد
[ترجمه گوگل]زمان فایل است که می پوشد و هیچ سر و صدا ندارد

22. Start a new file and put this letter in it.
[ترجمه ترگمان]یک فایل جدید را شروع کرده و این نامه را در آن قرار دهید
[ترجمه گوگل]یک فایل جدید ایجاد کنید و این نامه را در آن قرار دهید

23. Make a file for these documents and write 'finance' on the tab.
[ترجمه ترگمان]پرونده ای برای این اسناد تهیه کرده و بودجه مربوط به تب را بنویسید
[ترجمه گوگل]یک فایل برای این اسناد ایجاد کنید و «مالی» را در برگه بنویسید

24. Mendoza read over the file on the murders.
[ترجمه ترگمان]مندوزا \"پرونده قتل ها رو خونده\"
[ترجمه گوگل]مندوزا در مورد پرونده قتل ها خواند

25. I will send you a copy of the file.
[ترجمه ترگمان]یه نسخه از پرونده ها رو برات می فرستم
[ترجمه گوگل]من یک نسخه از فایل را برای شما ارسال خواهم کرد

26. The police file was reactivated because of new evidence.
[ترجمه ترگمان]پرونده پلیس به دلیل مدارک جدید دوباره فعال شد
[ترجمه گوگل]پرونده پلیس به دلیل شواهد جدید مجددا فعال شد

27. The party's rank and file are beginning to question the prime minister's choice of advisers.
[ترجمه ترگمان]موقعیت حزب و پرونده شروع به زیر سوال بردن انتخاب مشاور نخست وزیر می کنند
[ترجمه گوگل]مقام ارشد حزب شروع به سوءاستفاده از انتخاب مشاوران نخست وزیر می کند

28. I'll ask the secretary to file these letters away.
[ترجمه ترگمان]از منشی خواهم خواست که این نامه ها را ببرد
[ترجمه گوگل]من از وزیر می خواهم که این نامه ها را دور بزند

29. She took a file from her desk drawer .
[ترجمه ترگمان]اون یه فایل از کشوی میزش گرفت
[ترجمه گوگل]او فایل را از کشوۀ میز خود برد

30. Please file those letters in a drawer.
[ترجمه ترگمان]لطفا اون نامه ها رو توی کشو بنویس
[ترجمه گوگل]لطفا این حروف را در یک کشو قرار دهید

to file out of a building

به صف از ساختمان خارج شدن


Put the receipts in a separate file.

رسیدها را در پرونده‌ای سوا بگذارید.


I haven't had time yet to read his file.

هنوز وقت نکرده‌ام پرونده‌ی او را بخوانم.


file room

اتاق بایگانی


They file all applications and examine them in turn.

آن‌ها همه‌ی درخواست‌ها را بایگانی و به نوبت به آن‌ها رسیدگی می‌کنند.


Here is the latest news filed by our reporter in Paris.

این آخرین خبری است که توسط گزارشگر ما در پاریس گزارش شده است.


Several complaints have been filed with the commission.

چندین شکایت به کمیسیون تسلیم شده است.


to file for divorce

(رسماً از دادگاه) تقاضای طلاق کردن


to stand in a file

به صف ایستادن


He filed for the senate seat in Iowa.

او (رسماً) خود را نامزد سناتوری ایالت ایوا کرد.


a nail file

سوهان ناخن


a steel file for smoothing metals

سوهان فولادی برای صاف کردن فلزات


Thieves had filed through the bars.

دزدان نرده‌ها را با سوهان بریده بودند.


She was filing her nails.

او ناخن‌های خود را سوهان می‌زد.


اصطلاحات

file past

رژه رفتن، به صف از جلو کسی رد شدن


in file

به صف، به ردیف، به ستون


on file

موجود (در بایگانی)، بایگانی شده، در پرونده


secret files

پرونده‌های سری


پیشنهاد کاربران

فایل، پوشه، پرونده

to send or submit ( copy ) to a newspaper or news agency

فایل، پرونده

دادخواست ، پرونده

Davood downloaded some files from the internet
داوود چند فایل را از اینترنت دانلود کرد
🏭🏭

اعلام کردن

organized papers and informations

دومعتی
1 سوهان �کار نه خوراکی �
2 پوشه

پوشه
پرونده
فایل

تشکیل پرونده، پرونده تشکیل دادن

file
فرهنگستان واژه ی " پَروَندان و پَروَنجا " را پیشنهاد و پذیرفته که شکل دیگری از "پَروَنده" است.
به نگر می رسد لفزش ( تلفظ ) این واژه ها به file آسان تر نیست چون file یک هجایی و آن دو دیگر سه هجایی اَند واژه های زیر برای گویش رَوان تر پیش نهاد میشود :
پَرو ، پَروه ، پَروَن

صف

پرونده تشکیل دادن مثلاً پرونده طلاق.

File for bankruptcy : تشکیل پرنده برای ورشکستگی

file=فایل - معنی پوشه هم میده
( sonia )


کلمات دیگر: