معنی : سوهان، اهن سای، دسته کاغذهای مرتب، قطار، خط، پرونده، فهرست، ضبط، صف، صورت، ضبط کردن، ساییدن، رژه رفتن، بایگانی کردن، سوهان زدن، در پرونده گذاشتن، در بایگانی نگاه داشتن، در صف راه رفتن
معانی دیگر : پوشه، دوسیه، کلاسور، (مجازی) سابقه، پرونده دان، قفسه (یا کشو یا محل نگهداری) پرونده ها، بایگانی، پرونجا، پرونده کردن (اوراق و مدارک و غیره)، تنظیم کردن (معمولا برحسب تاریخ و موضوع)، (روزنامه و رادیو و بنگاه های خبرگزاری و غیره) خبر فرستادن، گزارش (خبری) دادن، (در خواست یا شکایت و غیره) به ثبت رساندن، دادخواست دادن، (رسما و معمولا با دریافت رسید) تسلیم کردن، ردیف، رج، به صف شدن، با صف حرکت کردن، (امریکا) نام خود را در فهرست نامزدهای انتخاباتی ثبت کردن، (رسما) اعلام نامزدی انتخاباتی کردن، (شطرنج) ستون، (کامپیوتر) فایل، آهن سای، محرق، مصقل، با سوهان صاف کردن یا بریدن، رندیدن، (انگلیس - خودمانی) آدم بد جنس و زرنگ، (قدیمی) آلوده کردن، نجس کردن، ملوث کردن، ساییدن مج، پرداخت کردن