کلمه جو
صفحه اصلی

rebate


معنی : کاهش، تخفیف، کم کردن، کند کردن، بی ذوق کردن، کاستن
معانی دیگر : تخفیف دادن، (بخشی از مبلغ پرداخت شده را) پس دادن، تخفیف قائل شدن، رجوع شود به: rabbet

انگلیسی به فارسی

کاستن، کم کردن، کند کردن، بی ذوق کردن، تخفیف، کاهش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a portion of a credited payment or charge that is returned, esp. in cash; refund of part of a charge.

- The store offers rebates to customers on many electronic devices as an incentive to buy them.
[ترجمه ترگمان] این فروشگاه به مشتریان در بسیاری از دستگاه های الکترونیکی به عنوان مشوقی برای خرید آن ها پیشنهاد می دهد
[ترجمه گوگل] فروشگاه به مشتریان در بسیاری از دستگاه های الکترونیکی به عنوان انگیزه ای برای خرید آنها می پردازد
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rebates, rebating, rebated
مشتقات: rebatable (adj.), rebater (n.)
• : تعریف: to give back as a partial refund or discount.

• return of part of a sum of money, partial refund
give back part of a sum of money, provide a partial refund, give a discount
a rebate is an amount of money which is paid back to you because you have paid too much tax or rent.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] تخفیف
[عمران و معماری] فاقدار کردن - گم کردن - شیار - فاق
[حقوق] تخفیف دادن، برگرداندن (مقداری از بهای پرداختی)، تخفیف، کاهش
[نساجی] کم کردن - کاهش
[ریاضیات] کاهش، تخفیف، شیار، تراشیدن، کم کردن

مترادف و متضاد

کاهش (اسم)
decrease, abatement, reduction, decline, decrement, diminution, disparagement, detraction, rebate, wastage, devaluation, downturn, subtraction

تخفیف (اسم)
discount, abatement, cut, remission, damping, alleviation, rebate, relaxation, assuagement, refraction

کم کردن (فعل)
diminish, reduce, bate, cut, alleviate, subtract, deduct, rebate, thin, extenuate, weaken, shade, soften, deduce, detract, relax, disqualify, draw off, retrench

کند کردن (فعل)
slacken, rebate, clog, dull, blunt, sheathe, decelerate, hebetate, let up

بی ذوق کردن (فعل)
rebate

کاستن (فعل)
abate, diminish, discount, reduce, decrease, lessen, decline, shorten, derogate, subtract, lighten, rebate, pare, pull down, soften, detract, disqualify, draw off

refund given to purchaser


Synonyms: abatement, allowance, bonus, deduction, discount, kickback, payback, reduction, reimbursement, remission, repayment, subtraction


جملات نمونه

1. You may be entitled to a tax rebate.
[ترجمه ترگمان]ممکن است حق ارائه مالیات را داشته باشید
[ترجمه گوگل]شما ممکن است حق تقدم مالیاتی داشته باشید

2. The President promised a $50 rebate for each taxpayer but failed to deliver it.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور وعده پرداخت ۵۰ دلاری برای هر مالیات دهنده را داد اما نتوانست آن را تحویل دهد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور قول داد که تخفیف 50 دلار برای هر مالیات دهنده بپردازد اما موفق نشد

3. People on low incomes are entitled to a rebate of up to 80%.
[ترجمه ترگمان]افراد با درآمد پایین مستحق کاهش بیش از ۸۰ % تخفیف هستند
[ترجمه گوگل]افرادی که درآمد کم دارند، حق تخفیف تا 80٪ را دارند

4. Buyers are offered a cash rebate.
[ترجمه ترگمان]خریداران پول نقد به خریداران عرضه می کنند
[ترجمه گوگل]خریداران یک تخفیف نقدی ارائه می دهند

5. You can claim a rebate on your tax.
[ترجمه ترگمان]می تونی ادعا کنی که مالیات می گیری
[ترجمه گوگل]شما می توانید تخفیف مالیات خود را درخواست کنید

6. She's claiming a 100% tax rebate.
[ترجمه ترگمان]او ادعا می کند که یک مالیات ۱۰۰ درصدی را تخفیف داده است
[ترجمه گوگل]او ادعا می کند تخفیف مالیاتی 100٪ است

7. But the event clerk denied a rebate had been promised.
[ترجمه ترگمان]اما متصدی بار قول داده بود که کسی به او قول داده باشد
[ترجمه گوگل]اما روحانی محکوم به تخفیف وعده داده شده بود

8. Bookmakers say they should handle the betting tax rebate as the money comes from their betting shops.
[ترجمه ترگمان]bookmakers می گوید که آن ها باید مالیات شرط بندی را تخفیف دهند زیرا این پول از فروشگاه های شرط بندی آن ها تامین می شود
[ترجمه گوگل]Bookmakers می گویند که آنها باید از تخفیف مالیات شرط بندی به عنوان پول از فروشگاه های شرط بندی خود را به کار گیرند

9. We should not have a discount and rebate system.
[ترجمه ترگمان]ما نباید یک سیستم تخفیف و تخفیف داشته باشیم
[ترجمه گوگل]ما نباید سیستم تخفیف و تخفیف داشته باشیم

10. This is where you agree to a percentage rebate on sales at the end of each year, half year or quarter.
[ترجمه ترگمان]این جایی است که شما با درصد تخفیف در پایان هر سال و نیم یا سه ماه موافقت می کنید
[ترجمه گوگل]این جایی است که شما در پایان هر سال، نیم سال یا سه ماهه با تخفیف درصد در فروش موافقت می کنید

11. The Ford Citibank card offers a 5 percent rebate toward the purchase of a new Ford car or truck.
[ترجمه ترگمان]بانک \"فورد\" ۵ درصد تخفیف به خرید یک خودروی فورد جدید و یا یک کامیون ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]کارت فورد سیتی بک 5 درصد تخفیف برای خرید ماشین یا کامیون فورد جدید ارائه می دهد

12. All employers used to receive a rebate of 35 percent of their redundancy bill from the Redundancy Fund.
[ترجمه ترگمان]همه کارفرمایان حدود ۳۵ درصد صورت حساب redundancy خود را از صندوق Redundancy دریافت کردند
[ترجمه گوگل]همه کارفرمایان برای دریافت تخفیف 35 درصد از لایحه ی کارفرمای خود از صندوق بازنشستگی دریافت می کردند

13. It will require a register, and a proper rebate system would do the job much better.
[ترجمه ترگمان]این کار نیازمند ثبت نام است و یک سیستم تخفیف مناسب این کار را بسیار بهتر انجام می دهد
[ترجمه گوگل]این یک ثبت نام نیاز دارد و یک سیستم تخفیف مناسب می تواند کار را بسیار بهتر انجام دهد

14. However, you can get a rebate if you are on a low income.
[ترجمه ترگمان]با این حال اگر درآمد کمی داشته باشید می توانید تخفیف پیدا کنید
[ترجمه گوگل]با این حال، اگر درآمد کم دارید، تخفیف می توانید بگیرید

To stimulate sales, they are rebating their major customers.

برای رونق‌دادن به‌فروش، آن‌ها به مشتریان عمده‌ی خود تخفیف می‌دهند.


پیشنهاد کاربران

تخفیف، کاهش، discount


کلمات دیگر: