کلمه جو
صفحه اصلی

password


معنی : نشانی، رمز عبور، کلمه رمز، اسم رمز، اسم عبور، اسم شب
معانی دیگر : شبنام

انگلیسی به فارسی

کلمه عبور، رمز عبور، کلمه رمز، اسم رمز، اسم عبور، اسم شب، نشانی


کلمه عبور، کلمه رمز، اسم رمز، اسم شب، اسم عبور


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a secret word, phrase, or selected set of letters and numbers used to identify oneself as one that is permitted to enter a place or have access to privileged information or data.
مترادف: open sesame, watchword
مشابه: code word, countersign, key, shibboleth, signal

- One had to know the password to be allowed entrance to the speakeasy.
[ترجمه ترگمان] یه نفر باید رمز عبور به مشروب فروشی قاچاق رو بدونه
[ترجمه گوگل] یک نفر باید بداند که رمز عبور برای ورود به اسپایک را مجاز می داند
- Another member of the resistance met him at the train and identified himself with a password.
[ترجمه ترگمان] یکی دیگر از اعضای مقاومت در قطار با او ملاقات کرد و هویت خود را با گذرواژه شناسایی کرد
[ترجمه گوگل] یکی دیگر از اعضای مقاومت او را در قطار ملاقات کرد و خود را با یک رمز عبور شناسایی کرد
- I couldn't get into the database because I didn't know the password.
[ترجمه ترگمان] من نتونستم به دیتابیس دسترسی پیدا کنم چون اسم رمز رو نمیدونستم
[ترجمه گوگل] من نمی توانستم به پایگاه داده دسترسی پیدا کنم چون رمز عبور را نمی دانستم

• keyword, code word, special code that is used to gain entry (to a computer system, etc.)
a password is a secret word or phrase that enables you to enter a place or use a computer system.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] کلمه رمز، اسم رمز،کلمه عبور
[کامپیوتر] کلمه ی عبور، اسم رمز - رشته ای از کاراکترهای رمزی که برای به کارگیری در سیستم کامیپوتری لازم است، و مانع از دسترسی افراد غیر مسئول به کامپیوتر می شود. اگر قصد دارید از کلمه ی عبور برای حفاظت از کامپیوتر خود استفاده کنید، به این نکات توجه کنید : - از کلمه عبور محافظت کنید، آن را محرمانه نگه دارید و به کسی نگویید. - از کلمه ی عبور به طور علنی استفاده نکنید . از مشخصات فردی مانند شماره ی شناسنامه، تاریخ تولد و مانند اینها به عنوان کلمه ی رمز استفاده نکنید. - کلمه ی عبور را به طور منظم تغییر دهید. - اسم رمز؛ کلمه رمز
[ریاضیات] کلمه ی عبور، کلمه ی رمز، اسم رمز، گذر

مترادف و متضاد

نشانی (اسم)
address, token, password

رمز عبور (اسم)
password

کلمه رمز (اسم)
password

اسم رمز (اسم)
password, shibboleth

اسم عبور (اسم)
password

اسم شب (اسم)
password, tessera, watchword

secret word given for entry


Synonyms: countersign, identification, key, key word, open sesame, parole, phrase, signal, ticket, watchword, word


جملات نمونه

1. Diligence is your life password, can translate your grand epic poem.
[ترجمه ترگمان]کلمه رمز زندگی شما است و می تواند شعر حماسی بزرگ شما را ترجمه کند
[ترجمه گوگل]دقت گذرنامه زندگی شما است، می توانید شعر حماسی خود را ترجمه کنید

2. Please supply a valid user password.
[ترجمه ترگمان]لطفا گذرواژه کاربر معتبری را تامین کنید
[ترجمه گوگل]لطفا یک رمز عبور معتبر وارد کنید

3. You must give the password before they'll let you in.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه آزادت کنن باید رمز رو بدی
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه به شما اجازه بدهد باید رمز عبور را بدهید

4. Never ever tell anyone your password.
[ترجمه ترگمان]تا حالا اسم رمز رو به کسی نگفتی
[ترجمه گوگل]هرگز هرگز رمز عبور خود را به کسی نگوید

5. The program locks the keyboard until a password is given.
[ترجمه ترگمان]این برنامه صفحه کلید را قفل می کند تا رمز عبور داده شود
[ترجمه گوگل]این برنامه قفل صفحه کلید را تا زمانی که رمز عبور داده شده است

6. Enter your password, then click on the 'proceed' icon.
[ترجمه ترگمان]گذرواژه خود را وارد کنید، سپس روی آیکون سمت راست کلیک کنید
[ترجمه گوگل]رمز عبور خود را وارد کنید، سپس روی نماد 'ادامه' کلیک کنید

7. They have a loving person, password and my password only my own.
[ترجمه ترگمان]آن ها یک فرد دوست داشتنی، گذرواژه و رمز عبور من را دارند
[ترجمه گوگل]آنها تنها شخص دوست داشتنی، رمز عبور و رمز عبور من دارند

8. Please enter your username and password.
[ترجمه ترگمان]لطفا نام کاربری و گذرواژه خود را وارد کنید
[ترجمه گوگل]لطفا نام کاربری و رمز عبور خود را وارد کنید

9. Your mailbox can be password protected to ensure security.
[ترجمه ترگمان]نامه دان شما می تواند رمز عبور برای اطمینان از امنیت باشد
[ترجمه گوگل]صندوق پستی شما می تواند رمز عبور برای محافظت از امنیت محافظت شود

10. The password allows the user to log into the system.
[ترجمه ترگمان]گذرواژه به کاربر اجازه ورود به سیستم را می دهد
[ترجمه گوگل]رمز عبور اجازه می دهد که کاربر وارد سیستم شود

11. Boot the computer up and enter your password.
[ترجمه ترگمان]راه انداز را برپاسازی کرده و گذرواژه خود را وارد کنید
[ترجمه گوگل]کامپیوتر را بوت کنید و رمز عبور خود را وارد کنید

12. Tap in your password before you log on.
[ترجمه ترگمان]برو سراغ رمز عبور قبل از اینکه وارد عمل بشی
[ترجمه گوگل]قبل از ورود به سیستم، در گذرواژه خود ضربه بزنید

13. He typed in his password to log in.
[ترجمه ترگمان]او گذرواژه خود را تایپ کرد تا وارد شود
[ترجمه گوگل]او وارد رمز ورود خود شد

14. Key in your password and press 'Return'.
[ترجمه ترگمان]کلید رمز عبور و بازگشت را فشار دهید
[ترجمه گوگل]کلمه عبور خود را وارد کنید و دکمه �بازگشت� را فشار دهید

15. Log on using your name and password.
[ترجمه ترگمان]ورود به سیستم با استفاده از نام و گذرواژه
[ترجمه گوگل]با استفاده از نام و رمز عبور خود وارد شوید

دانشنامه عمومی

گذرواژه، واژۀ گذر.


پیشنهاد کاربران

رمز عبور ، کلمه یا شماره ای که با آن می توان قفل گوشی یا کامپیوتر و . . . را شکست یا باز کرد

رمز عبور

پسورد چیه

رمز عبور. . . نشانی عبور. . .

password ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: اسم رمز
تعریف: رمزی برای شناساندن کاربر به سامانۀ رایانه‏ای تا کاربر بتواند به سامانۀ دستیابی داشته باشد


کلمات دیگر: