کلمه جو
صفحه اصلی

receipt


معنی : دریافت، رسید، اعلام وصول، قبض، وصول کردن، رسید دادن، اعلام وصول نمودن، بزهکاران را تحویل گرفتن
معانی دیگر : (قبض یا ورقه و غیره) رسید، وصول، پذیرش، قبول، (قدیمی) رجوع شود به: recipe، رسید نوشتن، (روی قبض و غیره) مهر دریافت زدن، رسید کردن

انگلیسی به فارسی

رسید، اعلام وصول، دریافت


رسید دادن، اعلام وصول نمودن، وصول کردن


بزهکاران را تحویل گرفتن


اعلام وصول، دریافت، رسید، قبض، وصول کردن، رسید دادن، اعلام وصول نمودن، بزهکاران را تحویل گرفتن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of receiving, or the condition of having received; receiving; reception.
مشابه: reception

- Upon receipt of the goods, please inspect immediately for any damage.
[ترجمه مینا] به محض وصول کالاها فورا آنها را از نظر هر گونه صدمه بررسی کنید
[ترجمه ترگمان] به محض رسیدن به کالاها، لطفا فورا بازرسی کنید
[ترجمه گوگل] پس از دریافت کالا، لطفا بلافاصله برای هر صدمه بررسی کنید
- I'm satisfied now that I am finally in receipt of the merchandise.
[ترجمه M. M] من اکنون راضی هستم رسید کالا را دریافت کنم
[ترجمه ترگمان] حالا خیالم راحت شد که بالاخره رسید به این کالاها
[ترجمه گوگل] من اکنون راضی هستم که در نهایت دریافت کالا را دریافت می کنم

(2) تعریف: a written slip acknowledging that an amount of money or goods was received.

- The salesclerk gave me my change and a receipt.
[ترجمه ترگمان] salesclerk به من یک رسید و یک رسید داد
[ترجمه گوگل] فروشنده مغازه به من تغییر من و رسید
- You cannot return any item without a receipt.
[ترجمه Mobi] تو / شما بدون رسید خرید ، هیچ کالایی را نمی توانید باز گردانید/ پس دهید.
[ترجمه M. N] شما بدون رسید خرید نمی توانید هیچ کالایی را پس بدهید
[ترجمه Nasrim] شما نمی توانید وسیله ای را بدون رسید استفاده کنید
[ترجمه ترگمان] شما نمی توانید هر چیز را بدون رسید باز کنید
[ترجمه گوگل] شما نمی توانید هیچ آیتم بدون رسید دریافت کنید

(3) تعریف: (usu. pl.) a quantity received, esp. of money from sales.

- The restaurant manager counted the night's receipts.
[ترجمه 😍AYNAZ😍] مدیر رستوران شماره های شبانه را دریافت کرد
[ترجمه ترگمان] مدیر رستوران صورت حساب شب را شمرد
[ترجمه گوگل] مدیر رستوران شمارۀ های شبانه را شمارش کرد
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: receipts, receipting, receipted
• : تعریف: to write out a slip in acknowledgment of (a payment or delivery).

- The owner of the store receipted the customer.
[ترجمه ترگمان] صاحب فروشگاه مشتری را راضی می کند
[ترجمه گوگل] صاحب فروشگاه مشتری را دریافت کرد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to issue a slip acknowledging payment.

- The store receipts in a more detailed way for the more expensive items.
[ترجمه * hts*] رسید فروشگاه برای اجناس گران تر به روش دقیق تری وجود دارد
[ترجمه ترگمان] رسیده ای خرید به یک روش دقیق تر برای آیتم های گران قیمت می رسد
[ترجمه گوگل] رسید فروشگاه به روش دقیق تر برای اقلام گران تر

• bill of sale, written statement of purchases
write a statement of purchases, make a bill of sale; acknowledge the receipt of an item
a receipt is a piece of paper that confirms that money or goods have been received.
money received in a shop or a theatre is often referred to as the receipts.
the receipt of something is the act of receiving it; a formal use.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] (قبض) رسید، دریافت
[حقوق] رسید، وصول، دریافت، اخذ
[ریاضیات] اعلام، دریافت، وصول، رسید، وصول کردن

مترادف و متضاد

دریافت (اسم)
reception, inception, perception, discernment, comprehension, receipt, percipience, sentience

رسید (اسم)
receipt

اعلام وصول (اسم)
receipt

قبض (اسم)
bill, receipt, prehension

وصول کردن (فعل)
receive, collect, receipt, cash

رسید دادن (فعل)
receipt

اعلام وصول نمودن (فعل)
receipt

بزهکاران را تحویل گرفتن (فعل)
receipt

acknowledgment of delivery


Synonyms: cancellation, certificate, chit, counterfoil, declaration, discharge, letter, notice, proof of purchase, quittance, release, sales slip, slip, stub, voucher


delivery of goods


Synonyms: acceptance, accession, acquiring, acquisition, admission, admitting, arrival, getting, intaking, receiving, reception, recipience, taking


جملات نمونه

1. deposit receipt
برگ رسید سپرده

2. a duplicate receipt
رونوشت رسید

3. upon the receipt of this letter . . .
پیرو دریافت این نامه . . .

4. please sign this receipt
لطفا این رسید را امضا کنید.

5. this is the receipt of the goods i have bought for you
این رسید کالاهایی است که برایتان خریده ام.

6. a signed invoice presumes receipt of goods
بارنامه ی امضا شده نشانه ی دریافت کالا است.

7. he fished a crumpled receipt out of his pocket
گشت و یک رسید مچاله شده را از جیب خود در آورد.

8. we hereby acknowledge the receipt of your letter
بدین وسیله وصول نامه ی شما را اعلام می داریم.

9. we hereby acknowledge the receipt of your letter
بدین وسیله دریافت نامه ی شما را اعلام می داریم.

10. you can cut the receipt along a perforated line
می توانی قبض رسید را در امتداد خط سوراخ شده پاره کنی.

11. bushehr is equipped for the receipt of large vessels
بوشهر برای قبول کشتی های بزرگ مجهز است.

12. we will send a check on receipt of the book
به مجرد دریافت کتاب یک چک خواهیم فرستاد.

13. this device scans the price and issues a receipt
این دستگاه قیمت را می خواند و رسید صادر می نماید.

14. Make sure you are given a receipt for everything you buy.
[ترجمه ترگمان]مطمئن شوید که به هر چیزی که می خرید رسید
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که برای هر چیزی که خریداری می کنید یک رسید دریافت می کنید

15. I am in receipt of your letter dated September 10th.
[ترجمه ترگمان]من رسید نامه شما به تاریخ دهم سپتامبر
[ترجمه گوگل]من نامه ای از تاریخ 10 سپتامبر دریافت می کنم

16. A signed invoice presumes receipt of the shipment.
[ترجمه ترگمان] یه قبض امضا شده از محموله
[ترجمه گوگل]یک فاکتور امضاء پذیرفته شده را دریافت می کند

17. I wrote her a receipt for the money.
[ترجمه ترگمان]من براش یه رسید برای پول نوشتم
[ترجمه گوگل]من آن را برای پول فرستادم

18. Keep your receipt as proof of purchase.
[ترجمه ترگمان]رسید خود را به عنوان اثباتی برای خرید نگاه دارید
[ترجمه گوگل]رسید خود را به عنوان مدرک خرید نگه دارید

19. Could I have a receipt for that please?
[ترجمه Heli] می تونم یه رسید داشته باشم؟ لطفا
[ترجمه ترگمان]میشه یه رسید بهم بدی لطفا؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانم برای آن درخواست دریافت کنم؟

20. I hereby acknowledge receipt of your letter of 25 July.
[ترجمه ترگمان]بدین وسیله دریافت نامه شما از ۲۵ ژوئیه است
[ترجمه گوگل]به این ترتیب نامه ای از 25 ژوئیه دریافت می کنم

21. Keep your receipt in case you want to bring it back.
[ترجمه ترگمان]receipt رو در بیار اگه میخوای برش گردونی
[ترجمه گوگل]رسید خود را در صورتی که می خواهید آن را بازگردانید، نگهدارید

This is the receipt of the goods I have bought for you.

این رسید کالاهایی است که برایتان خریده‌ام.


Please sign this receipt.

لطفاً این رسید را امضا کنید.


We hereby acknowledge the receipt of your letter.

بدین‌وسیله دریافت نامه‌ی شما را اعلام می‌داریم.


She took the day's receipts to the bank.

دریافتی‌های روز را به بانک برد.


Bushehr is equipped for the receipt of large vessels.

بوشهر برای قبول کشتی‌های بزرگ مجهز است.


پیشنهاد کاربران

Receipt به معنی رسید ، حواله
A piece of paper showing you have paid for some thing


مدرک برای اثبات چیزی

درآمد

رسید خرید


A piece of paper showing you have paid for somthing

در بانک به معنای گواهی سپرده است . ( منظور سپرده بلندمدت که بانک به مشتری میده و حاوی اطلاعاتی شامل مقدار پول و زمان سپرده گذاری و . . . ) مثلا برگ سپرده بلند مدت یکساله آقای. . . . به مبلغ . . . .
بانک در حقیقت با این رسید گواهی میکنه پولی را که مشتری به بانک داده

پولی از فروش بلیتای یه فیلم ( یا یه اجرا ) کسب میشه

قبض

قبضی که بعد از کارت کشیدن به شما میدهند یا مثل فروشگاه های زنجیره ای رفاه که بعد از هر خرید قبضی را به شما میدهند که نشاندهنده قیمتهای اشیاء هایی است که شما خریده اید.

قبض. . . سررسید. . . پذیرش. . . قبول

رسید، حواله

the act of receiving, or the condition of having received; receiving; reception

A piece of paper showing you have paid for some thing

paper showing payment details

رسید

A written statment that you give to sb, showing that you've received money or goods from them:Ask the shop for a receipt .
. when you buy an electronic device
رسید

a piece of paper showing you have paid for something
این تو کتاب کانون زبان ایران است.


اعلام وصول

معنی: رسید
تلفظش: ریسیت


فاکتور فروش, رسید خرید

They'll only give you a refund if you've got the receipt.
آنها فقط در صورت دریافت رسید به شما بازپرداخت می دهند.


کلمات دیگر: