کلمه جو
صفحه اصلی

canonical


معنی : استاندارد، شرعی، متعارفی، قانونی
معانی دیگر : (ریاضی) کانونیک، طبق قوانین کلیسا، رسمی، مورد قبول، متعارف، جزو بخش های اصیل و مورد قبول انجیل، کشیشی، معیار

انگلیسی به فارسی

شرعی، قانونی، (ریاضی) استاندارد، معیار


متعارفی


کانونیک، استاندارد، شرعی، متعارفی، قانونی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: canonically (adv.)
(1) تعریف: pertaining to or conforming to religious law.
مترادف: orthodox
متضاد: uncanonical
مشابه: dogmatic, lawful, legal, legitimate, religious, valid

(2) تعریف: determined to be official or authentic by church authority, as the books of the Bible.
مترادف: acknowledged, authoritative, recognized, valid
متضاد: apocryphal, uncanonical
مشابه: approved, authentic, authorized, legitimate, official, orthodox, sanctioned, standard

(3) تعریف: accepted as standard or authoritative.
مترادف: accepted, authoritative, conventional, legitimate, standard
متضاد: nonstandard, uncanonical
مشابه: approved, dogmatic, orthodox, sanctioned

• pertaining to the laws of the christian church

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] متعارف
[ریاضیات] متعارف
[آمار] کانونی

مترادف و متضاد

استاندارد (صفت)
canonical

شرعی (صفت)
canonical, legal, judicial, juridical, judiciary

متعارفی (صفت)
common, standard, canonical

قانونی (صفت)
valid, rightful, lawful, standard, canonical, legal, juridical, legitimate, statutory, forensic, normative, licit

accepted, recognized


Synonyms: approved, authoritative, authorized, lawful, legal, official, orthodox, received, sanctioned, sound, statutory


Antonyms: unacceptable, unauthorized, uncanonical, unorthodox, unrecognized, unsanctioned


جملات نمونه

1. canonical base
پایه ی کانونیک

2. And this the canonical evangelists stress, each in his own way.
[ترجمه ترگمان]و این روحانیان هم به روش خودش فشار می آوردند
[ترجمه گوگل]و این انفجارهای کانونیک، هر کدام به شیوه ای خود، استرس دارند

3. However, a simple and powerful canonical form is obtainable.
[ترجمه ترگمان]با این حال یک فرم استاندارد ساده و قوی بدست می آید
[ترجمه گوگل]با این حال، شکل ساده و قدرتمند کانونی امکان پذیر است

4. The whole canonical process recognizes the primacy of conscience and free will.
[ترجمه ترگمان]کل این فرآیند قانونی برتری وجدان و اراده آزاد را به رسمیت می شناسد
[ترجمه گوگل]تمام فرآیندهای کانونی، اولویت وجدان و اراده آزاد را به رسمیت می شناسند

5. Sutherland had achieved canonical status in the field by devising a computer program called Sketchpad.
[ترجمه ترگمان]ساترلند در زمینه طراحی یک برنامه کامپیوتری به نام sketchpad، به جایگاه قانونی رسید
[ترجمه گوگل]ساترلند با ایجاد یک برنامه کامپیوتری به نام Sketchpad وضعیت کانونی در این زمینه را به دست آورد

6. But in 5 it is at least canonical.
[ترجمه ترگمان]اما در ۵ سالگی حداقل استاندارد است
[ترجمه گوگل]اما در 5 آن حداقل کانونی است

7. If one looks to sources other than the canonical scriptures, Thomas's role assumes larger proportions.
[ترجمه ترگمان]اگر یکی به منابع دیگری غیر از کتب مقدس نگاه کند، نقش توماس با نسبت های بزرگ تر فرض می شود
[ترجمه گوگل]اگر به منابع دیگری غیر از مقالات کونیکال نگاه کنید، نقش توماس نسبت به ابعاد بزرگتری دارد

8. This credit is called " canonical credit "
[ترجمه ترگمان]این اعتبار \"اعتبار استاندارد\" نامیده می شود
[ترجمه گوگل]این اعتبار به نام 'اعتبار کانونی'

9. Transform the problem into the canonical form ( equality constraints ) by adding slack or surplus variables.
[ترجمه ترگمان]تبدیل مساله به فرم استاندارد (محدودیت های برابری)با اضافه کردن متغیرهای سست یا مازاد
[ترجمه گوگل]تغییر دادن مشکل را به شکل کانونی (محدودیت های برابری) با اضافه کردن متغیرهای خام یا مازاد تبدیل کنید

10. TWINSPAN and canonical correspondence analysis were used together to examine successional vegetation patterns in relation to a set of environmental variables.
[ترجمه ترگمان]برای بررسی الگوهای پوشش گیاهی در رابطه با مجموعه ای از متغیرهای محیطی، تجزیه و تحلیل مکاتبات استاندارد و استاندارد به کار گرفته شد
[ترجمه گوگل]TWINSPAN و تجزیه و تحلیل مکاتبات کانونی با هم برای بررسی الگوهای پوشش جانشینی در رابطه با مجموعه ای از متغیرهای محیطی مورد استفاده قرار گرفت

11. The canonical XML schema format specifies the elements that can be defined in a classification taxonomy representable in WebSphere Service Registry and Repository.
[ترجمه ترگمان]فرمت الگوی استاندارد XML عناصر را مشخص می کند که می توان آن ها را در طبقه بندی دسته بندی در Registry خدمات WebSphere و مخزن تعریف کرد
[ترجمه گوگل]فرمت طرح کلی XML می تواند عناصر را مشخص کند که می توانند در یک طبقه بندی طبقه بندی در WebSphere Service Registry و Repository قابل بیان باشند

12. There was canonical correlation relationship between parenting beliefs and children's goal orientation.
[ترجمه ترگمان]بین باورهای فرزند پروری و جهت گیری هدف کودک رابطه معناداری وجود داشت
[ترجمه گوگل]رابطه همبستگی کانونی بین باورهای والدین و جهت گیری فرزند وجود دارد

13. The canonical form of any object in software is the code that describes its type.
[ترجمه ترگمان]فرم استاندارد هر شی در نرم افزار کد است که نوع خود را توصیف می کند
[ترجمه گوگل]شکل کانونی هر شیء در نرم افزار کدی است که نوع آن را توصیف می کند

14. OAGIS provides a standard canonical business language that enables streamlined communication between businesses and/or business applications.
[ترجمه ترگمان]oagis یک زبان تجاری استاندارد استاندارد فراهم می کند که ارتباط ساده بین شرکت ها و \/ یا برنامه های تجاری را ممکن می سازد
[ترجمه گوگل]OAGIS یک استاندارد کسب و کار متعارف را ارائه می دهد که ارتباطات ساده بین شرکت ها و / یا برنامه های کاربردی کسب و کار را آسان می کند

canonical base

پایه‌ی کانونیک


پیشنهاد کاربران

متداول، مرسوم، مشروع، قانونی، مجاز

مرسوم ، مشروع

مقدس


کلمات دیگر: