کلمه جو
صفحه اصلی

uniformity


معنی : یکسانی، یکنواختی، یکریختی، متحدالشکلی
معانی دیگر : همسانی، هم شکلی، همدیسی، یکنواختی (رجوع شود به: uniform)

انگلیسی به فارسی

یکریختی، یکنواختی، یکسانی، متحدالشکلی


یکنواختی، یکسانی، یکریختی، متحدالشکلی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: uniformities
• : تعریف: the state or quality of being uniform; overall sameness.
متضاد: diversity, variety

- The uniformity of size and shape made the parts interchangeable.
[ترجمه ترگمان] یکنواختی اندازه و شکل قطعات را قابل تعویض ساخت
[ترجمه گوگل] یکنواختی اندازه و شکل قطعات را قابل تعویض نمود

• homogeneity, state of being uniform, consistency
if there is uniformity in something, it is consistent and is based on the same ideas or principles.
uniformity is also a state in which every part of something is or appears to be the same.

دیکشنری تخصصی

[حسابداری] یکنواختی
[عمران و معماری] یکنواختی - هماهنگی
[برق و الکترونیک] یکنواختی
[زمین شناسی] یکنواختی
[صنعت] یک شکلی - یک شکلی عبارتست از تفاوت در نوسانات در خلال دامنه کارکردی ابزار اندازه گیری.
[نساجی] هماهنگی-همشکلی-یکنواختی
[ریاضیات] هم شکلی، یکسانی، یکنواختی، یکریختی، متحد الشکلی
[پلیمر] یکنواختی
[آمار] یکنواختی

مترادف و متضاد

یکسانی (اسم)
assimilation, equality, uniformity

یکنواختی (اسم)
tedium, uniformity, monotony

یکریختی (اسم)
uniformity

متحدالشکلی (اسم)
uniformity

جملات نمونه

1. Government inspections ensure a high degree of uniformity in the standard of service.
[ترجمه ترگمان]بازرسی های دولت، درجه بالایی از یکنواختی در استاندارد خدمات را تضمین می کند
[ترجمه گوگل]بازرسی های دولتی سطح بالایی از یکنواختی استاندارد خدمات را تضمین می کند

2. Gentlemen seek harmony but not uniformity.
[ترجمه ترگمان]آقایان به دنبال صلح هستند اما نه uniformity
[ترجمه گوگل]آقایان به دنبال هماهنگی هستند، اما یکسان نیستند

3. The pressure towards uniformity constantly threatens to erode local traditions.
[ترجمه ترگمان]فشار نسبت به یکنواختی به طور مداوم باعث تضعیف سنت های محلی می شود
[ترجمه گوگل]فشار به سمت یکنواختی دائما تهدید می کند که سنت های محلی را از بین ببرد

4. They tried to ensure uniformity across the different departments.
[ترجمه ترگمان]آن ها سعی کردند از یکنواختی در بخش های مختلف اطمینان حاصل کنند
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند تا یکنواختی را در بخش های مختلف تضمین کنند

5. There seems to be no uniformity among the various systems.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد هیچ یکنواختی در سیستم های مختلف وجود ندارد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد هیچ یکنواختی میان سیستم های مختلف وجود ندارد

6. Uniformity avoided the unfair economic competition which might have resulted if the setting of standards had been left to the states.
[ترجمه ترگمان]یکپارچگی از رقابت ناعادلانه اقتصادی که ممکن است در صورتی بوجود آمده باشد که تنظیم استانداردها به ایالت ها واگذار شده باشد، اجتناب کرد
[ترجمه گوگل]یکنواختی از رقابت اقتصادی ناعادلانه اجتناب کرد، که ممکن بود موجب برانگیختن تنظیم استانداردها به ایالت ها شود

7. The twin pressures of diversity and uniformity are tangible phenomena in the design process.
[ترجمه ترگمان]فشارهای دو قطبی تنوع و یکنواختی پدیده ملموسی در فرآیند طراحی هستند
[ترجمه گوگل]فشارهای دوگانه تنوع و یکنواختی در فرایند طراحی پدیده های ملموس است

8. Greater and greater uniformity will prevail.
[ترجمه ترگمان]یکپارچگی بیشتر و بزرگ تر غالب خواهد شد
[ترجمه گوگل]یکنواختی بزرگتر و بزرگتر برتری خواهد یافت

9. Further uniformity was assured by a single system for auditing the numerous accounts rendered each year by the different financial agencies.
[ترجمه ترگمان]یکپارچگی بیشتر توسط یک سیستم واحد برای حسابرسی حساب های متعدد انجام شده در هر سال توسط آژانس های مالی مختلف تضمین شد
[ترجمه گوگل]یکپارچگی بیشتر توسط یک سیستم واحد برای ممیزی حساب های متعدد ارائه شده توسط هر ساله توسط آژانس های مالی مختلف تضمین شد

10. Regularity in a joint system often implies uniformity in the stress system that produced it.
[ترجمه ترگمان]Regularity در یک سیستم مشترک اغلب به یکنواختی در سیستم فشار است که آن را تولید می کند
[ترجمه گوگل]منظم بودن در یک سیستم مشترک اغلب یکسان بودن سیستم استرس ایجاد می کند که آن را تولید می کند

11. The uniformity of its top executives is the crucial case in point.
[ترجمه ترگمان]یکپارچگی مجریان ارشد آن یک مورد مهم در این زمینه است
[ترجمه گوگل]یکنواختی مدیران اجرایی آن، موردی مهم است

12. The austerity and uniformity of much modern architecture made sculpture superfluous.
[ترجمه ترگمان]سادگی و یکپارچگی معماری بسیار مدرن، مجسمه سازی را زائد ساخته است
[ترجمه گوگل]ریاضت و یکنواختی معماری بسیار مدرن مجسمه سازی را مجزا ساخته است

13. Cranmer shared the Tudor passion for religious uniformity, but was mild in persecution.
[ترجمه ترگمان]کرنمر شور و شوق تئودور برای یکنواختی مذهبی را به اشتراک گذاشت، ولی در مورد آزار و اذیت ملایم بود
[ترجمه گوگل]Cranmer تمایل تودور برای یکنواختی مذهبی را به اشتراک گذاشت اما در آزار و اذیت خفیف بود

14. But uniformity of content and, increasingly, of process has been guaranteed.
[ترجمه ترگمان]اما یکپارچگی محتوا و به طور فزاینده ای، از فرآیند تضمین شده است
[ترجمه گوگل]اما یکنواختی محتوا و به طور فزاینده ای از روند تضمین شده است

15. As it happens to thee in the amphitheatre and such places, that the continual sight of the same things and the uniformity make the spectacle wearisome, so it is in the whole of life; for all things above, below, are the same and from the same.
[ترجمه ترگمان]همان طور که در آمفی تئاتر و این جور جاها به نظر می رسد، که منظره دایمی همه چیز و یکنواختی آن را خسته کننده می سازد، بنابراین در کل زندگی است؛ برای همه چیزهایی که بالاتر از همه است، یک سان است و از همین قبیل است
[ترجمه گوگل]همانطور که در آمفی تئاتر و مکان های دیگر اتفاق می افتد، دید مداوم از همان چیزها و یکنواختی عینک را خسته می کند، بنابراین در کل زندگی است؛ برای همه چیزهایی که در بالا، پایین، از همان و از همان است

پیشنهاد کاربران

یکپارچگی

ناهمگنی

همگونی

یکنواختی، متحد الشکلی، یکرنگی، یکریختی، یکسانی، یک شکلی، همسانی، یکدستی ، همگونی

distribution uniformity = یکنواختی توزیع
coefficient of uniformity = ضریب یکنواختی
rigid uniformity = یکنواختی مطلق
non uniformity = ناهمگونی

هماهنگی


کلمات دیگر: