<div class="boxBd boxLtr"><l w="converge">converge</l>, <l w="cross"> cross</l>, <l w="interfere"> interfere</l>, <l w="meet"> meet</l></div>

فارسی به انگلیسی

<div class="boxBd"><div class="boxLtr"><l w="meet">meet</l> <span class="meanType">(فعل)</span></div><div>مواجه شدن، پیوستن، برخورد کردن، تقاطع کردن، تلاقی کردن، یافتن، مواجه شدن با، ملاقات کردن، مصادف شدن با</div><hr><div class="boxLtr"><l w="cross">cross</l> <span class="meanType">(فعل)</span></div><div>قطع کردن، کج خلقی کردن، گذشتن، تقاطع کردن، عبور کردن، قلم کشیدن بروی، روبرو شدن، دورگه کردن، تلاقی کردن، پیوند زدن</div></div>

meet (فعل) مواجه شدن، پیوستن، برخورد کردن، تقاطع کردن، تلاقی کردن، یافتن، مواجه شدن با، ملاقات کردن، مصادف شدن با cross (فعل) قطع کردن، کج خلقی کردن، گذشتن، تقاطع کردن، عبور کردن، قلم کشیدن بروی، روبرو شدن، دورگه کردن، تلاقی کردن، پیوند زدن

مترادف و متضاد

<div class="boxBd">( مصدر ) دیدار کردن فراهم رسیدن هم را دیدن .</div>

( مصدر ) دیدار کردن فراهم رسیدن هم را دیدن .

فرهنگ فارسی

التقا افتادن ؛ ملاقات کردن. تلاقی روی دادن :<br>اجتماع ماه بود امروز و استقبال بخت<br>کاوفتاد این ذره را با چون تو خورشید التقا. <br>خاقانی.<br>

التقا افتادن ؛ ملاقات کردن. تلاقی روی دادن : اجتماع ماه بود امروز و استقبال بخت کاوفتاد این ذره را با چون تو خورشید التقا. خاقانی.

تلاقی کردن

فارسی به انگلیسی

مترادف و متضاد

فرهنگ فارسی

پیشنهاد کاربران