کلمه جو
صفحه اصلی

ripening

انگلیسی به فارسی

رسیدن، رسیده کردن یا شدن، کامل شدن


انگلیسی به انگلیسی

• maturation, process of becoming fully grown or developed; process of making mature, process of bringing to a state of full development or growth

دیکشنری تخصصی

[صنایع غذایی] رسیدن - رسیدن : به وجود آمدن خصوصیات حسی در حدی که برای مصرف مطلوب باشد و این نوع رسیدگی مرحله ای است بعد از رسیدن فیزیکولوژیک یا maturity
[نساجی] رسیدن یک ماده - آماده مصرف شدن یک ماده - رسیدن خمیر سلولز جهت تولید ویسکوز
[پلیمر] رسیدن، تکامل
[آب و خاک] برفاب

جملات نمونه

1. The grapes are ripening, the apple trees are heavy with fruit.
[ترجمه مهسا مهدی نژاد] رسیده. بالغ ( در پزشکی به بعنای بالغ شدن است )
[ترجمه ترگمان]انگورهای رسیده، درخت های سیب پر از میوه است
[ترجمه گوگل]انگور رسیدن است، درختان سیب با میوه سنگین است

2. We drove past fields of ripening wheat.
[ترجمه ترگمان]از مزارع گندم رسیده عبور کردیم
[ترجمه گوگل]ما میدان های گذشته گندم را رسیده ایم

3. When the summer crop is ripening, the autumn crop has to be sowed.
[ترجمه ترگمان]وقتی که محصول تابستان برسد، محصول پاییز باید کاشته شود
[ترجمه گوگل]هنگامی که محصول تابستان در حال رسیدن است، محصول پاییز باید کاشته شود

4. My plans are ripening - now all I need is official approval.
[ترجمه ترگمان]طرح های من نزدیک می شوند - اکنون تنها چیزی که نیاز دارم تایید رسمی است
[ترجمه گوگل]برنامه های من در حال رسیدن هستند - اکنون همه ی نیازهایم تایید رسمی است

5. The apples were ripening on the trees.
[ترجمه ترگمان]سیب های روی درختان رسیده بود
[ترجمه گوگل]سیب در درختان رسیدن بود

6. The corn was already ripening and the trees in full leaf.
[ترجمه ترگمان]ذرت دیگر رسیده بود و درختان پر از برگ بود
[ترجمه گوگل]ذرت در حال رسیدن بود و درختان در برگ کامل بود

7. These melons are ripening nicely.
[ترجمه ترگمان]این صیفی جات به خوبی می رسند
[ترجمه گوگل]این خربزه ها به سادگی می رسد

8. Ari lazily observed its ripening crescendo.
[ترجمه ترگمان]آری با تنبلی دید که دارد به اوج خود می رسد
[ترجمه گوگل]Ari lazily شاهد رسیدن آن بود

9. It may be that such technology is ripening just as the computing power needed to run it is becoming available.
[ترجمه ترگمان]این می تواند این باشد که این فن آوری تنها به همان اندازه که قدرت محاسبه مورد نیاز برای اجرای آن، در دسترس قرار دارد، برسد
[ترجمه گوگل]ممکن است این چنین تکنولوژی در حال رسیدن به همان اندازه که قدرت محاسباتی مورد نیاز برای اجرای آن در دسترس قرار گیرد

10. Control: Misting over flowers Blotchy ripening: Fruits mottled bright red and yellow and flesh stays hard.
[ترجمه ترگمان]کنترل: Misting بر روی گل ها می رسند: میوه ها، قرمز روشن و زرد و گوشت سخت باقی می مانند
[ترجمه گوگل]مرطوب کردن بیش از گل ها رسیدن شیردهی میوه های لکه دار قرمز و زرد روشن و گوشت سخت است

11. After ripening, use as a topping for pudding, pound cake or ice cream.
[ترجمه ترگمان]پس از رسیدن، از آن به عنوان یک دانه پر کننده برای پودینگ، کیک و یا بستنی استفاده کنید
[ترجمه گوگل]بعد از رسیدن، به عنوان یک نوشیدنی برای پودینگ، کیک پوند یا بستنی استفاده کنید

12. Onions will be ripening in the sun now, and the tops will bend over as they do so.
[ترجمه ترگمان]خورشید در حال رسیدن به خورشید خواهد بود و نوک آن به همان اندازه که این کار را می کنند خم خواهد شد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر پیاز در حال خورشید است و تاپ ها به همان شکلی خم می شوند

13. Relatively large seeds germinate immediately after ripening.
[ترجمه ترگمان]دانه های نسبتا بزرگ بلافاصله پس از رسیدن به رشد می رویند
[ترجمه گوگل]دانه های نسبتا بزرگ بلافاصله پس از رسیدن جوانه می زنند

14. The corn was already ripening and the vines in full leaf, with bunches of grapes hanging thickly.
[ترجمه ترگمان]خوشه های گندم رسیده بود و خوشه های انگور را با انبوه انگور پوشانده بود
[ترجمه گوگل]ذرت در حال رسیدن بود و انگور در برگ کامل، با قاشق انگور حلق آویز شد

15. To hasten the ripening process, put the persimmons in a plastic bag with an apple, then tie the bag shut.
[ترجمه ترگمان]برای تسریع روند رسیدن، the را در یک کیسه پلاستیکی با سیب قرار دهید، سپس کیسه را ببندید
[ترجمه گوگل]برای تسریع فرآیند رسیدن، خرمالو را در یک کیسه پلاستیکی با یک سیب قرار دهید، سپس کیسه را ببندید

پیشنهاد کاربران

پس رسی ( فرآیندی که برای شکستن خواب بذر انجام میگیرد )

ripening ( کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات )
واژه مصوب: مرحلۀ رسیدن
تعریف: مرحله‏ای که در آن دانه یا میوه کاملاً رسیده و آمادۀ مصرف است


کلمات دیگر: