تقطیر، پالایش سیماب
retorting
تقطیر، پالایش سیماب
انگلیسی به فارسی
عقب نشینی
دیکشنری تخصصی
[صنایع غذایی] اتوکلاو کردن : حرارت دادن بسته های غذا در داخل اتوکلاو به وسیله بخار آب داغ
جملات نمونه
1. 'It's all your fault!' he retorted.
[ترجمه ترگمان]همه اش تقصیر توست! او جواب داد:
[ترجمه گوگل]'همش تقصیرتوست!' او پاسخ داد
[ترجمه گوگل]'همش تقصیرتوست!' او پاسخ داد
2. Was he afraid, he was asked. 'Afraid of what?' he retorted.
[ترجمه ترگمان]از او پرسید: آیا او می ترسید؟ از چی می ترسی؟ او جواب داد:
[ترجمه گوگل]او می ترسید، از او خواسته شد 'ترس از چی؟' او پاسخ داد
[ترجمه گوگل]او می ترسید، از او خواسته شد 'ترس از چی؟' او پاسخ داد
3. He retorted that I was to blame.
[ترجمه ترگمان]او جواب داد که تقصیر من است
[ترجمه گوگل]او اظهار داشت که من باید سرزنش کنم
[ترجمه گوگل]او اظهار داشت که من باید سرزنش کنم
4. He opened his mouth to make a caustic retort.
[ترجمه ترگمان]دهانش را باز کرد تا تلافی کند
[ترجمه گوگل]او دهان خود را برای بازپس گیری عصبی باز کرد
[ترجمه گوگل]او دهان خود را برای بازپس گیری عصبی باز کرد
5. He retorted that it was my fault as much as his.
[ترجمه ترگمان]او جواب داد که تقصیر من است
[ترجمه گوگل]او اظهار داشت که تقصیر من همان قدر که او بود
[ترجمه گوگل]او اظهار داشت که تقصیر من همان قدر که او بود
6. He made a rude sign by way of retort.
[ترجمه ترگمان]با لحن اعتراض آمیزی به او جواب داد:
[ترجمه گوگل]او از طریق عقب نشینی عجیب و غریب ساخته است
[ترجمه گوگل]او از طریق عقب نشینی عجیب و غریب ساخته است
7. 'Of course not,' she retorted.
[ترجمه ترگمان]جواب داد: البته که نه
[ترجمه گوگل]'البته نه،' او پاسخ داد
[ترجمه گوگل]'البته نه،' او پاسخ داد
8. His sharp retort clearly made an impact.
[ترجمه ترگمان]جواب تیز او کاملا مشخص بود
[ترجمه گوگل]واکنش شدید او به وضوح تأثیری ایجاد کرد
[ترجمه گوگل]واکنش شدید او به وضوح تأثیری ایجاد کرد
9. He bit back a sharp retort.
[ترجمه ترگمان]او جواب تندی به او داد
[ترجمه گوگل]او عقب نشینی شدیدی را پشت سر گذاشت
[ترجمه گوگل]او عقب نشینی شدیدی را پشت سر گذاشت
10. He was stung into an angry retort.
[ترجمه ترگمان]از جواب عصبانی نیش زد
[ترجمه گوگل]او به عقب عصبانی شد
[ترجمه گوگل]او به عقب عصبانی شد
11. She bit back a sharp retort.
[ترجمه ترگمان]او جواب تندی به او داد
[ترجمه گوگل]او عقب نشینی شدیدی را پشت سر گذاشت
[ترجمه گوگل]او عقب نشینی شدیدی را پشت سر گذاشت
12. He scored a bull's - eye in their argument with that witty retort.
[ترجمه ترگمان]او با این پاسخ کنایه آمیز یک چشم گاو نر را به ثمر رساند
[ترجمه گوگل]او در این استدلال با دروغ گفتن، دروازه بان را گل کرد
[ترجمه گوگل]او در این استدلال با دروغ گفتن، دروازه بان را گل کرد
13. The retort raised a cheer in support of the speaker.
[ترجمه ترگمان]این پاسخ یک شادی را در حمایت از گوینده افزایش داد
[ترجمه گوگل]این عقب نشینی در حمایت از سخنران مطرح شد
[ترجمه گوگل]این عقب نشینی در حمایت از سخنران مطرح شد
14. "How dare you!" he retorted angrily.
[ترجمه ترگمان]! چطور جرات می کنی او با عصبانیت جواب داد
[ترجمه گوگل]'چگونه شما جرات!' او عصبانی شد
[ترجمه گوگل]'چگونه شما جرات!' او عصبانی شد
کلمات دیگر: