کلمه جو
صفحه اصلی

salmon


معنی : ماهی ازاد، ماهی آزاد، قزل الا
معانی دیگر : (جانور شناسی) ماهی آزاد، سالمون (تیره ی salmonidae به ویژه جنس های oncorhynchus و salmo که گوشت آنها کمی سرخ رنگ است)

انگلیسی به فارسی

(جانورشناسی) ماهی آزاد، سالمون


(رنگ) صورتی روشن، گل‌بهی


ماهی سالمون، ماهی آزاد، ماهی ازاد، قزل الا


انگلیسی به انگلیسی

• species of edible marine fish that spawns in freshwater and has tender pinkish flesh (native to northern waters); light pink color
a salmon is a large silver-coloured fish that can be eaten.
salmon is also the edible flesh of the fish.

اسم ( noun )
حالات: salmon, salmons
(1) تعریف: any of various edible saltwater fishes with tender, pinkish flesh that are related to trout, inhabit waters in the north, and characteristically swim up streams to spawn in fresh water.

- We fished for salmon in the icy cold stream.
[ترجمه ترگمان] ماهی آزاد را در آب سرد و سرد دنبال می کردیم
[ترجمه گوگل] ما برای ماهی قزل آلا در جریان سرد یخ زده ماهی گرفتیم
- Eating salmon regularly has been shown to have health benefits.
[ترجمه ترگمان] خوردن ماهی سالمون به صورت منظم فواید سلامتی دارد
[ترجمه گوگل] خوردن ماهی قزل آلا به طور مرتب نشان داده شده است که مزایای سلامتی دارد

(2) تعریف: a light pink color with a yellow or orange hue.

- I think salmon would be a nice color on this wall.
[ترجمه ترگمان] فکر می کنم سالمون یک رنگ خوب روی این دیوار باشد
[ترجمه گوگل] من فکر می کنم سالمون رنگ خوبی در این دیوار است

دیکشنری تخصصی

[صنایع غذایی] ماهی ازاد، قزل الا

مترادف و متضاد

ماهی ازاد (اسم)
fingerling, salmon

ماهی آزاد (اسم)
salmon

قزل الا (اسم)
salmon

جملات نمونه

1. salmon bucking against a stiff current
ماهی های آزاد که در جهت مخالف جریان شدید آب حرکت می کردند

2. salmon go up the river to spawn
آزاد ماهی ها برای تخم ریزی به بالای رود خانه می روند.

3. landlocked salmon
ماهی آزاد محدود به آب شیرین

4. indians learn how to spear a salmon
سرخپوستان ماهیگیری با نیزه را می آموزند.

5. The salmon was alive and kicking when it was dragged out of the river.
[ترجمه ترگمان]ماهی آزاد زنده بود و وقتی از رودخانه بیرون کشیده می شد، لگد می زد
[ترجمه گوگل]ماهی قزل آلا زنده بود و هنگام خروج از رودخانه لگد زد

6. Thousands of young salmon and trout have been killed by the pollution.
[ترجمه ترگمان]هزاران ماهی سالمون و قزل آلای جوان در اثر این آلودگی به هلاکت رسیدند
[ترجمه گوگل]هزاران ماهی قزل آلا جوان و ماهی قزل آلا توسط آلودگی کشته شده اند

7. I ordered a fine fillet of salmon.
[ترجمه ترگمان]دستور داد یک فیله ماهی قزل آلا به من داده شود
[ترجمه گوگل]من دستور دادم فیله خوب ماهی قزل آلا

8. Poach the salmon in white wine and water.
[ترجمه ترگمان]ماهی قزل آلا در شراب سفید و آب
[ترجمه گوگل]ماهی قزل آلا را در شراب سفید و آب بشویید

9. They fished the loch for salmon.
[ترجمه ترگمان]آن ها لاک را برای ماهی قزل آلا صید کردند
[ترجمه گوگل]آنها ماهی قزل آلا را ماهی گرفتند

10. I had salmon for my main course.
[ترجمه ترگمان]من برای شرکت مین ماهی قزل آلا گرفتم
[ترجمه گوگل]من برای دوره اصلی من سالم بودم

11. Smoked salmon was considered an expensive delicacy.
[ترجمه ترگمان]ماهی دودی یک غذای گران قیمت به حساب می آمد
[ترجمه گوگل]ماهی قزل آلا دودی ظریف گرانبها بود

12. I hooked a 20-pound salmon last week.
[ترجمه ترگمان] هفته پیش یه ماهی قزل آلا گرفتم
[ترجمه گوگل]هفته گذشته یک ماهی 20 کیلوگرم را کشتم

13. He landed a huge salmon.
[ترجمه ترگمان] اون یه ماهی آزاد رو فرود آورد
[ترجمه گوگل]او ماهی قزل آلا بزرگ را فرود آورد

14. Scotland's wild salmon population is in danger of being overwhelmed by the farmed variety.
[ترجمه ترگمان]جمعیت سالمون وحشی اسکاتلند در خطر غرق شدن توسط تنوع پرورشی قرار دارد
[ترجمه گوگل]جمعیت لارو وحشی اسکاتلند در معرض خطر تنوع زراعتی است

15. We dined on salmon and strawberries.
[ترجمه ترگمان]شام ماهی قزل آلا و توت فرنگی خوردیم
[ترجمه گوگل]ما روی ماهی قزل آلا و توت فرنگی غذا خوردیم

16. Herring is the poor man's salmon.
[ترجمه ترگمان]Herring قزل آلا مرد بیچاره است
[ترجمه گوگل]شاه ماهی ماهی قزل آلا فقیر است

پیشنهاد کاربران

صورتی روشن ملایم


ماهی سالمون ، ماهی آزاد.


1. ماهی سالمون
2. ماهی آزاد

رنگِ گُل بِهی

بازگرد ماهی

ماهی قزل آلا


کلمات دیگر: