کلمه جو
صفحه اصلی

dapple


معنی : لکه، چیزی با نقاط رنگارنگ، خال خال کردن
معانی دیگر : خال خالی، لکه لکه، خالدار (dappled هم می گویند)، (به ویژه اسب) ابرش، ابلق، سایه روشن دار کردن یا شدن، خال خال کردن یا شدن، لکه لکه کردن یا شدن، ابلق کردن یا شدن، خال مخال بودن، خال داری، ابرشی، ابلقی، حیوانی که بدنش خالخال باشد، ابری

انگلیسی به فارسی

خال‌خال کردن، چیزی با نقاط رنگارنگ، حیوانی که بدنش خال‌خالی باشد، خال، لکه، ابری


dapple، لکه، چیزي با نقاط رنگارنگ، خال خال کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a patch or group of spotted markings of different shade or color than their background, or a single such mark.

(2) تعریف: an animal with such spotted markings.
صفت ( adjective )
• : تعریف: having spotted markings; mottled; dappled.

- a dapple mare
[ترجمه ترگمان] اسب قزل
[ترجمه گوگل] کله پاچه
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: dapples, dappling, dappled
• : تعریف: to mark or be marked with spots or mottling.
مشابه: spot

- Sunlight dapples the forest floor.
[ترجمه ترگمان] نور خورشید از کف جنگل بیرون می زند
[ترجمه گوگل] نور خورشید کف جنگل را می سوزاند

• mark with spots or patches; be marked with spots
spot, patch; patch of colour; patch of light

دیکشنری تخصصی

[نساجی] چاپ خال خال پارچه - خال خال نمودن منسوج با ایجاد نقاط رنگی در آن - خال - لکه - نقش و طرح ابری - نقش

مترادف و متضاد

لکه (اسم)
blotch, smut, spot, dot, glob, blur, mulct, smudge, freckle, taint, stain, smear, gall, blob, blot, nebula, pip, dirt, dapple, splotch, iron mold, smirch, smooch, soilure

چیزی با نقاط رنگارنگ (اسم)
dapple

خال خال کردن (فعل)
dapple, variegate

جملات نمونه

1. abbas rode a dapple horse
عباس سوار بر یک اسب ابلق بود.

2. The floor was dappled with pale moonlight.
[ترجمه ترگمان]کف اتاق با نور مهتاب کم رنگ شده بود
[ترجمه گوگل]طبقه با نور ماه خیره شده بود

3. The path was dappled with sunlight.
[ترجمه ترگمان]جاده با نور آفتاب در میان بود
[ترجمه گوگل]مسیر با نور خورشید پر شده بود

4. The dappled horse now began to go ahead.
[ترجمه ترگمان]اسب خال خالی به جلو حرکت کرد
[ترجمه گوگل]اکنون اسب دپپلد شروع به حرکت کرد

5. The sun shining through the leaves dappled the ground.
[ترجمه ترگمان]خورشید در میان برگ های روی زمین می درخشید
[ترجمه گوگل]خورشید درخشان از طریق برگ ها زمین را خرد کرد

6. The dappled sunlight fell across her face as she lay beneath the tree.
[ترجمه ترگمان]وقتی زیر درخت دراز کشید، نور آفتاب روی صورتش نقش بست
[ترجمه گوگل]وقتی که در زیر درخت قرار می گیرد، نور خورشید فرو می افتد

7. The boats in the marina bobbed, well lit, white light dappling the dark waters.
[ترجمه ترگمان]قایق ها از آب بیرون آمدند و نور سفید و روشنی بر آب های تیره پدیدار شدند
[ترجمه گوگل]قایق ها در حوضچه های دریایی، روشنایی، نور سفید، آب های تاریک را از بین می برند

8. Sunlight was dappling through leaves.
[ترجمه ترگمان]نور خورشید از میان برگ ها سوسو می زد
[ترجمه گوگل]نور خورشید از طریق برگ های در حال حرکت بود

9. They walked through a dapple of sunlight that shifted as the breeze shifted the leaves.
[ترجمه ترگمان]آن ها با dapple از نور خورشید که وقتی نسیم برگ ها را جابجا می کرد به راه افتادند
[ترجمه گوگل]آنها از طریق یک نور خورشید عبور می کردند که به دلیل وزش باد برگ ها را تغییر داد

10. They like living in the dappled shade of taller trees.
[ترجمه ترگمان]آن ها دوست دارند در سایه درختان بلندتر زندگی کنند
[ترجمه گوگل]آنها دوست دارند در سایه ای از درختان بلند بلند زندگی کنند

11. Blue-winged dragons o'er dappled Cam skimming, Forked tailed martins, dipping and winging.
[ترجمه ترگمان]کم - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه گوگل]اژدهایان بالدار ائتلاف دزدیده شدن بادامک، مارتین دندانه دار، دمیده و بالدار

12. Plant soft-leaved species, susceptible to sun-scorch, in dappled shade.
[ترجمه ترگمان]گونه های گیاهی نازک گیاه، مستعد به نور خورشید، در سایه لکه لکه
[ترجمه گوگل]گونه های گیاهی نرم، گیاهان حساس به خورشید خورشید، در سایه دپپلد

13. The golden, spotted coat mirrors the dappled sunlight of the forest.
[ترجمه ترگمان]آینه طلایی و خالدار در زیر نور آفتاب جنگل
[ترجمه گوگل]کت طلایی و رنگارنگ، نور خورشید درخشان جنگل را نشان می دهد

14. Slats close to the building will cast dappled shade, while the tree is drawn into the composition by the well-detailed pergola.
[ترجمه ترگمان]slats نزدیک به ساختمان سایه لکه لکه را ایجاد می کند، در حالی که درخت به وسیله the با دقت کامل به ترکیب کشیده می شود
[ترجمه گوگل]تیرچه های نزدیک به ساختمان، سایه دایره ای را به تصویر می کوبند، در حالی که درخت به شکل ترکیب شده به وسیله آبرنگ به خوبی پوشیده شده است

dappled shade

سایه روشن، سایه‌ای که دارای لکه‌های نور است


Abbas rode a dapple horse.

عباس سوار بر یک اسب ابلق بود.


The sun shining through the leaves dappled the ground.

خورشید که از لابه‌لای برگ‌ها می‌تابید زمین را سایه‌روشن کرده بود.



کلمات دیگر: