کلمه جو
صفحه اصلی

saffron


معنی : زعفران، زعفرانی
معانی دیگر : (از ریشه ی عربی - گیاه شناسی) زعفران (crocus sativus از خانواده ی iris)، کلاله های خشک کرده ی این گیاه که در خوراک به کار می رود، زعفرانی کردن، زعفران زدن به

انگلیسی به فارسی

(گیاه‌شناسی) زعفران، زعفرانی، زعفرانی کردن، زعفران زدنبه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a crocus plant that bears large purple or white flowers with brilliant yellow stigmas.

(2) تعریف: a spice made from the yellow stigmas of this plant, used to flavor and color foods.

(3) تعریف: a deep yellow-orange color.

• species of crocus plant bearing orange stigmas and purple flowers; spice and food coloring derived from the stigmas of the saffron crocus
having a yellowish-orange coloring
saffron is a yellowish-orange substance that is obtained from a flower. it is used to add flavour and colouring to some foods.
saffron is also a yellowish-orange colour.

دیکشنری تخصصی

[صنایع غذایی] زعفران : زعفران یا طلای سرخ یکی از گرانبهاترین انواع ادویه جات است که بیشترین مقدار تولید آن در ایران ایت
[نساجی] گیاه زعفران با رنگینه زرد طبیعی

مترادف و متضاد

زعفران (اسم)
crocus, saffron

زعفرانی (صفت)
saffron

جملات نمونه

1. grind saffron in a mortar
زعفران را در هاون بکوب.

2. The color of saffron, with dollops of red tomatoes flecked throughout, this hot potage goes beyond comfort food.
[ترجمه ترگمان]رنگ زعفران با dollops از سس گوجه فرنگی قرمز در سراسر این منطقه، از غذاهای آرامش بخش فراتر می رود
[ترجمه گوگل]رنگ زعفران، با تعداد زیادی از گوجه فرنگی های قرمز که از بین می رود، این فنجان گرم، فراتر از غذای راحتی است

3. None of the washed-out white or saffron yellow of the grain- or maize-fed animal here.
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از لباس های شسته شده از شسته شده و یا زعفران در اینجا و یا یک حیوان علف خورده در اینجا وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ کدام از زرد سفید یا زعفران خام از حیوانات خوراک دانه یا ذرت در اینجا وجود ندارد

4. Guests dined on sea bass and saffron potato mousseline.
[ترجمه ترگمان]مهمان ها با ماهی خاردار و سیب زمینی saffron شام می خوردند
[ترجمه گوگل]مهمانان در دریای باس و زعفران سیب زمینی خورده می شوند

5. The fire filled the room with a tawny, saffron light and poured pools of impenetrable shadow in the far corners.
[ترجمه ترگمان]آتش اتاق را با نوری زرد و زعفران روشن کرده بود و در گوشه و کنار چاله های of نفوذ می کرد
[ترجمه گوگل]آتش این اتاق را با یک نور سبز زعفران پر کرد و استخرهای سایه غیر قابل نفوذ را در گوشه های دور ریخت

6. But 19-year-old model Saffron Domini needed little persuasion to appear in a harrowing film about racism and violence.
[ترجمه ترگمان]اما به نظر می رسد که مدل ۱۹ ساله Saffron Domini به نظر کمی در مورد نژادپرستی و خشونت نشان داده شود
[ترجمه گوگل]اما مدل 19 ساله زعفران دومینی نیاز به کمی اندک برای ظاهر شدن در یک فیلم هولناک در مورد نژادپرستی و خشونت ندارد

7. The risotto has a saffron color.
[ترجمه ترگمان]ریزوتو یک رنگ زعفران دارد
[ترجمه گوگل]رزوتو یک رنگ زعفران دارد

8. We started off at Saffron Walden which has a castle some really beautiful old buildings.
[ترجمه ترگمان]ما به نیکل \"والدن\" که یه قلعه یه قلعه قدیمی خیلی قشنگ داره شروع کردیم
[ترجمه گوگل]ما از زعفران والتن شروع کردیم که دارای یک ساختمان زیبا و زیبا است

9. A monk in saffron robes steps out of the shadows to stand beside us.
[ترجمه ترگمان]راهب با ردای saffron از سایه ها بیرون آمد تا در کنار ما بایستد
[ترجمه گوگل]یک راهب در روباه زعفران از سایه بیرون می رود تا کنار ما ایستاده باشد

10. Cook rice with the saffron or turmeric in a medium pan.
[ترجمه ترگمان]برنج را با زعفران و یا زرد چوبه در یک ماهی تابه متوسط بپزید
[ترجمه گوگل]برنج را با زعفران یا زردچوبه بپزدید

11. She was thinking of houseboys in a saffron uniform she'd design herself.
[ترجمه ترگمان]او داشت به این فکر می کرد که با لباسی که پوشیده از زعفران است، خودش را طراحی کرده بود
[ترجمه گوگل]او در مورد یک لباس زعفرانی که خودش می توانست طراحی کند، به خانم ها فکر کرد

12. Pizzi's garb-gold lame for days and more saffron robes than at a Hare Krishna convention-seemed intrusive.
[ترجمه ترگمان]لباس Pizzi به رنگ طلایی برای روزها و رداهای more بیشتر بود تا در مجمع خواهی نخواهی - به نظر گستاخانه می امد
[ترجمه گوگل]زرق و برق طلای پیتزای برای روزها و بیشتر لباسهای زعفران، از جمله در کنفرانس هار کریشنا، به نظر میرسد نفوذ آمیز بود

13. While the rice is cooking, add the saffron to the stock and allow to stand.
[ترجمه ترگمان]در حالی که برنج در حال پخت است، زعفران را به سهام اضافه کرده و به آن اجازه ایستادن می دهد
[ترجمه گوگل]در حالی که برنج پخت و پز می شود، زعفران را به انبار اضافه کنید و اجازه دهید آن را بپوشانید

14. Expensive spices, like saffron, are only produced in small quantities.
[ترجمه ترگمان]ادویه و ادویه گران بها مانند زعفران در مقادیر کم تولید می شوند
[ترجمه گوگل]ادویه های گران قیمت مانند زعفران تنها در مقادیر کم تولید می شوند

15. Add the parsley(sentence dictionary), chopped tomato and saffron and turn up the heat.
[ترجمه ترگمان]جعفری (فرهنگ لغت را اضافه کنید)، گوجه فرنگی خرد شده و زعفران را اضافه کنید و گرما را بالا ببرید
[ترجمه گوگل]جعفری (فرهنگ لغت جمله)، گوجه فرنگی خرد شده و زعفران را اضافه کنید و گرما را بچرخانید

پیشنهاد کاربران

زعفران

اشاره به رنگ زرد

زعفران. . . . همون چیزی ک تو برنج میریزن رنگ برنج قرمز یا زردمیشه: ) )

معنی کلمه: زعفران
جمله ی نمونه : put some saffron in the rice .
معنی جمله ی نمونه : کمی زعفران در برنج بریزید .
《 لطفا اگه با من موافقین علامت 👍🏻 رو که گوشه ی سمت چپ پایین هست رو بزنید ، ممنون 》

زعفران و زعفرانی


کلمات دیگر: