کلمه جو
صفحه اصلی

nutritionist


پرود شناس، متخصص علم تغذیه، ویژه گر تغذیه

انگلیسی به فارسی

ویژه‌گر تغذیه


متخصص تغذیه، ویژهگر تغذیه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a person trained in the study of nutrition, and often employed to apply it to people's needs, as in a hospital.

• expert on nutrition
a nutritionist is a person who studies different foods and gives advice on what you should eat in order to stay healthy.

دیکشنری تخصصی

[صنایع غذایی] متخصص تغذیه : کسی که از علوم تغذیه استفاده میکند تا باعث بهبود سلامت جامعه با توجه به نیازهای بدن از نظر مواد مغذی شده و بیماریهای ناشی از کمبود مواد غذایی را کنترل کنند.
[بهداشت] فرورشگر - متخصص تغذیه

جملات نمونه

1. The doctor advised him to see a nutritionist about his diet.
[ترجمه ترگمان]پزشک به او توصیه کرد که در مورد رژیم غذایی خود یک متخصص تغذیه را ببیند
[ترجمه گوگل]دکتر به او توصیه کرد که متخصص تغذیه در مورد رژیم غذایی خود را ببیند

2. Meanwhile, senior nutritionist and hubby, are now proud parents since the arrival of.
[ترجمه ترگمان]در همین حال، متخصصان تغذیه و متخصصان تغذیه، از زمان رسیدن آن ها به والدین خود افتخار می کنند
[ترجمه گوگل]در همین حال، متخصص تغذیه و متخصص تغذیه، پدر و مادر افتخار از زمان ورود

3. Then he looked for a nutritionist.
[ترجمه ترگمان] بعدش دنبال یه متخصص تغذیه می گشت
[ترجمه گوگل]سپس او به دنبال یک متخصص تغذیه بود

4. In some instances an interview with a nutritionist will be desirable in addition to or in lieu of laboratory studies.
[ترجمه ترگمان]در برخی موارد مصاحبه با یک متخصص تغذیه، علاوه بر یا به جای مطالعات آزمایشگاهی، مطلوب خواهد بود
[ترجمه گوگل]در بعضی موارد، مصاحبه با یک متخصص تغذیه علاوه بر یا به جای مطالعات آزمایشگاهی مطلوب خواهد بود

5. I have a nutritionist who travels with me and works out a daily menu.
[ترجمه ترگمان]من یک متخصص تغذیه و متخصص تغذیه دارم که با من سفر می کند و از منوی روزانه کار می کند
[ترجمه گوگل]من یک متخصص تغذیه ای دارم که با من سفر می کند و یک منوی روزانه کار می کند

6. The fish nutritionist is really the scientist the carp angler needs to talk to for both their aims are similar.
[ترجمه ترگمان]متخصص تغذیه و متخصص تغذیه ماهی واقعا دانشمند است که نیاز به صحبت با هر دو هدف دارد
[ترجمه گوگل]متخصص تغذیه ماهی واقعا دانشمند است و ماهیگیران کپور باید با آنها صحبت کنند زیرا هدف هر دو آنها مشابه هستند

7. Both the carp angler and the fish nutritionist want the carp to take their bait or diet.
[ترجمه ترگمان]هم کپور علفخوار و هم متخصصان تغذیه ماهی از کپور ماهی می خواستند تا طعمه و یا رژیم غذایی خود را بگیرند
[ترجمه گوگل]هر دو ماهی کپور و متخصص تغذیه ماهی می خواهند کپور را طعمه یا رژیم غذایی خود بگیرند

8. Nutritionist Hugh Kerr will head a team of nine full-time staff.
[ترجمه ترگمان]Nutritionist Hugh کر یک تیم متشکل از نه کارمند تمام وقت خواهد بود
[ترجمه گوگل]هیو کرو، متخصص تغذیه، تیمی از 9 کارمند تمام وقت را هدایت خواهد کرد

9. A nutritionist suggested a macrobiotic diet, but after trying it Charles felt that it was not right for him.
[ترجمه ترگمان]یک متخصص تغذیه رژیم غذایی macrobiotic را پیشنهاد داد، اما بعد از امتحان کردن آن، چارلز احساس کرد که این رژیم برای او مناسب نیست
[ترجمه گوگل]یک متخصص تغذیه رژیم ماکروبیوتیک را پیشنهاد کرد، اما پس از تلاش چارلز احساس کرد که برای او درست نیست

10. A nutritionist from the International Medical Corps weighs a three-month-old baby from one of the camps to check for malnutrition.
[ترجمه ترگمان]یک متخصص تغذیه از نیروهای پزشکی بین المللی یک کودک سه ماهه را از یکی از اردوگاه های کودکان برای کنترل سو تغذیه تشکیل می دهد
[ترجمه گوگل]یک متخصص تغذیه از سپاه پاسداران بین المللی یک کودک سه ماهه از یکی از اردوگاه ها برای بررسی سوء تغذیه را وزن می کند

11. Nutritionist Patrick Holford says likely culprits are cauliflower, turnips, brocoli, onions sprouts beans lentils and chickpeas.
[ترجمه ترگمان]Nutritionist پاتریک holford می گوید که مجرمان احتمالا گل کلم، شلغم، پیاز، لوبیا، لوبیا و نخود هستند
[ترجمه گوگل]متخصص تغذیه پاتریک هولفورد می گوید: متصدیان احتمالا گل کلم، برنج، بروکلی، پیاز، عدس لوبیا و نخود هستند

12. I went regularly to a nutritionist, a barber, and a masseuse.
[ترجمه ترگمان]من مرتب رفتم سراغ یه متخصص تغذیه، یه آرایشگر و یه ماساژور
[ترجمه گوگل]من به طور منظم به یک متخصص تغذیه، یک ارایشگر و یک masseuse رفتم

13. We have invited major hospital complex nutritionist Joan Zheng - shan, for us weight - loss seminars. Dr.
[ترجمه ترگمان]ما از جین ژنگ، متخصص مجتمع پزشکی، برای ما در سمینارهای کاهش وزن، دعوت کرده ایم دکتر
[ترجمه گوگل]ما جوآن زنگ شان، متخصص تغذیه متخصص تغذیه، برای سمینارهای از دست دادن وزن، دعوت کرده ایم دکتر

14. He was my boyfriend, psychological consulter, teacher, nutritionist and undeserved target of anger.
[ترجمه ترگمان]او دوست پسر من، consulter روانی، معلم، متخصص تغذیه و undeserved بود
[ترجمه گوگل]او دوست پسر من، مشاور متخصص روانشناسی، معلم، متخصص تغذیه و هدف خشمگین نبود

15. You can seek the advice of a nutritionist or dietitian.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید به دنبال توصیه یک متخصص تغذیه یا رژیم غذایی باشید
[ترجمه گوگل]شما می توانید از یک متخصص تغذیه یا متخصص تغذیه به دنبال مشاوره بگیرید

پیشنهاد کاربران

دکتر تغذیه

کارشناس تعذیه

متخصص تغذیه

nutritionist affecer

متخصص تغذیه
☑️ NUTRITIONIST ☑️ اسم
[count] : a person whose job is to give advice on how food affects your health

☑️ DIETITIAN یا DIETICIAN ☑️ اسم
[count] : a person whose job is to give people advice about what to eat in order to be healthy


کلمات دیگر: