1. We took a rapid walk around the camp before breakfast.
ما قبل از صبحانه گشت سریعی اطراف اردوگاه زدیم
2. If you work rapidly ,you can complete the test in twenty minutes.
اگر سریع کار کنی می توانی امتحان را ظرف بیست دقیقه تمام کنی
3. The response to the surprise attack was a rapid retreat.
واکنش نسبت به حمله غیر مترقبه، یک عقب نشینی سریع بود
4. rapid economic growth produced unexpected social repercussions
رشد سریع اقتصادی پیامدهای اجتماعی غیر منتظره ای دربر داشت.
5. rapid growth
رشد سریع
6. rapid pulse
نبض تند
7. a rapid depreciation of currency
افت سریع در ارزش پول
8. a rapid movement
حرکت سریع
9. a rapid progression of disappointing events
توالی سریع رویدادهای نومید کننده
10. a rapid train
قطار تندرو
11. his rapid advancement as an army officer
ترقی سریع او به عنوان یک افسر ارتش
12. the rapid assimilation of new techniques in industry
جذب سریع روش های جدید در صنعت
13. the rapid industrialization of japan
صنعتی شدن سریع ژاپن
14. the rapid pulse of the sewing machine's needle
ضربان تند سوزن چرخ خیاطی
15. in rapid succession
تند و پی در پی،بلافاصله یکی پس از دیگری
16. the metropolitan rapid transit system
سازگان ترابرد سریع شهری
17. to make rapid strides
پیشرفت سریع کردن
18. foreigners marveled at the country's rapid progress
پیشرفت سریع کشور،خارجیان را حیرت زده کرد.
19. glass can break because of rapid heating or chilling
شیشه ممکن است به واسطه ی زود گرم شدن یا سرد شدن بشکند.
20. i heard three shots fired in rapid succession
صدای سه تیر را شنیدم که پشت سرهم شلیک شد.
21. i had qualms about swimming in that cold, rapid river
از شنا کردن در آن رود سرد و سریع السیر اضطراب داشتم.
22. the service sector of our economy has had rapid growth
بخش خدمات اقتصاد ما رشد سریعی داشته است.
23. the construction of the bridge is proceeding at a rapid pace
ساختن پل با آهنگ سریع پیش می رود.
24. he lost the pistol match due to a jam during the rapid fire
به واسطه ی گیر کردن تپانچه هنگام تیراندازی سریع،مسابقه را باخت.
25. The patient made a rapid recovery.
[ترجمه ترگمان]بیمار بهبودی سریعی به وجود آورد
[ترجمه گوگل]بیمار بهبودی سریع پیدا کرد
26. His skin was dry and hot, his breathing rapid and jerky.
[ترجمه ترگمان]پوستش خشک و گرم بود، تنفسش تند و تند بود
[ترجمه گوگل]پوست او خشک و گرم بود، تنفس او سریع و سرحال بود
27. His arm was a rapid blur of movement as he struck.
[ترجمه ترگمان]همچنان که ضربه می زد، دستش حرکت سریعی داشت
[ترجمه گوگل]بازوی او یک تکان سریع از جنبش بود که او زده بود
28. Immersion in cold water resulted in rapid loss of heat.
[ترجمه ترگمان]آب سرد در آب سرد منجر به از دست رفتن سریع گرما شد
[ترجمه گوگل]غوطه ور شدن در آب سرد منجر به از دست رفتن سریع حرارت شد
29. Technological progress has been so rapid over the last few years.
[ترجمه ترگمان]پیشرفت های تکنولوژیکی در چند سال اخیر بسیار سریع بوده است
[ترجمه گوگل]پیشرفت تکنولوژیکی طی چند سال گذشته خیلی سریع بوده است
30. Leonard made a rapid calculation: he'd never make it in time.
[ترجمه ترگمان]لئونارد یک محاسبه سریع کرد: او هرگز موفق به این کار نخواهد شد
[ترجمه گوگل]لئونارد یک محاسبات سریع انجام داد که هرگز آن را در زمان انجام نمی داد