کلمه جو
صفحه اصلی

vegetable


معنی : نبات، سبزی، گیاه، رستنی
معانی دیگر : گیاهی، نباتی، وابسته به گیاه، گیاه خوراکی (برگ خوراکی مانند اسفناج - ریشه ی خوراکی مانند سیب زمینی - میوه ی بته ای مانند گوجه فرنگی و بادمجان - دانه ی خوراکی مانند لوبیاسبز - ساقه ی خوراکی مانند کرفس)، تره بار، گیاه (در برابر: جانور یا مواد غیر آلی)، علف، سبزه

انگلیسی به فارسی

گیاه، علف، سبزه، نبات، رستنی، سبزی


سبزیجات، سبزی، گیاه، نبات، رستنی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a plant or part of a plant, such as spinach, carrots, or beans, that is used for food.

(2) تعریف: any living thing classified as a plant.

(3) تعریف: (informal) one who has suffered an injury or illness so serious that he or she is largely immobile and incapable of conscious mental activity.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: derived from or consisting of edible vegetables.

(2) تعریف: of or relating to a plant or plants.

• plant, edible fruit of a plant; (informal) person having little or no brain activity (usually due to an injury)
consisting of or pertaining to vegetables
vegetables are plants such as cabbages, potatoes, and onions which you can cook and eat.
vegetable is used to refer to plants in general.
a vegetable is someone whose brain has been damaged and who is unable to move or think.

دیکشنری تخصصی

[صنایع غذایی] سبزی، نبات

مترادف و متضاد

نبات (اسم)
candy, sugarplum, vegetable, plant, rock candy

سبزی (اسم)
greenery, vegetable, legume, verdure, greens

گیاه (اسم)
herb, herbage, vegetable, plant

رستنی (اسم)
herb, vert, herbage, vegetable, plant

edible part of plant


Synonyms: edible, green, greens, herb, herbaceous plant, legume, produce, root, salad, truck, yellow


جملات نمونه

1. vegetable oil
روغن گیاهی

2. vegetable oil
روغن نباتی

3. vegetable soup
سوپ سبزی،آش

4. a vegetable plot
کرت سبزیکاری

5. meatless vegetable soup
سوپ سبزی بدون گوشت

6. the vegetable garden behind my house
محوطه ی سبزیکاری در پشت خانه ی من

7. the vegetable kingdom
عالم گیاهان،فرمانروی گیاهی

8. meat and vegetable stew
خورش قورمه سبزی

9. a can of vegetable oil
یک حلب روغن گیاهی

10. he has a vegetable garden in her backyard
او در فضای پشت منزلش سبزی کاری می کند.

11. spinach is a leafy vegetable
اسفناج یک سبزی برگ پهن است.

12. genuine persian rugs are made with vegetable dyes
فرش های اصیل ایرانی را با رنگ گیاهی می سازند.

13. he ate three helpings of the vegetable dish all by himself
او به تنهایی سه پرس از خوراک سبزی را خورد.

14. Severe brain damage turned him into a vegetable.
[ترجمه قربانی] آسیب دیدگی شدید مغزی ، او را به زندگی نباتی تبدیل کرده.
[ترجمه ترگمان]آسیب شدید به مغز او را به سبزیجات تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]آسیب شدید مغز او را به یک سبزی تبدیل کرد

15. They planned to visit a vegetable garden.
[ترجمه M] اون ها برای دیدن یک باغ سبزیجات برنامه ریزی می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها قصد داشتند از یک باغ سبزیجات دیدن کنند
[ترجمه گوگل]آنها قصد داشتند باغ سبزی را ببینند

16. Meat stays in the gut longer than vegetable matter.
[ترجمه ترگمان]گوشت بیشتر از مواد گیاهی در روده باقی می ماند
[ترجمه گوگل]گوشت بیش از ماده گیاهی در روده باقی می ماند

17. The potato is the most popular vegetable in Britain.
[ترجمه ترگمان]سیب زمینی محبوب ترین سبزیجات در بریتانیا است
[ترجمه گوگل]سیب زمینی محبوب ترین سبزیجات در بریتانیا است

18. The main course was a vegetable stew.
[ترجمه ترگمان]مهم ترین چیز یک خوراک سبزی بود
[ترجمه گوگل]درس اصلی یک خورش گیاهی بود

19. Vegetable oil is digestible and mineral oil is not.
[ترجمه ترگمان]روغن گیاهی قابل هضم است و نفت معدنی نیست
[ترجمه گوگل]روغن نباتی قابل هضم است و نفت معدنی ندارد

20. We feed most of our vegetable parings to the guinea pigs.
[ترجمه ترگمان]ما بیشتر سبزیجات خودمون رو به خوکچه هندی غذا میدیم
[ترجمه گوگل]ما اکثر نقاط سبزیجات ما را به خوک های دریایی می خوریم

21. A vegetable stew can be perked up with a dash of chilli sauce.
[ترجمه ترگمان]یک خورش بادام زمینی را می توان با یک کاسه سس فلفل چیلی در نظر گرفت
[ترجمه گوگل]یک خورش گیاهی می توان با یک تکه سس چیلی پر کرد

22. Vegetable fats are healthier than animal fats.
[ترجمه ترگمان]چربی های گیاهی سالم تر از چربی های حیوانی هستند
[ترجمه گوگل]چربی های گیاهی سالم تر از چربی های حیوانی هستند

vegetable oil

روغن نباتی


the vegetable kingdom

عالم گیاهان، فرمانروی گیاهی


different vegetables

سبزیجات مختلف


پیشنهاد کاربران

سبزیجات مانند کاهو، سبزی، هویج، کلم بروکلی، کلم

سبزیجات

سبزی داشت

گیاه خوار. گیاه . سبزیجات. هر چی که گیاهی باشه مثل هویج . کاهو کلم . بادمجون
🥑🍆🥕

انواع سبزی

اسم vegetable به معنای سبزیجات، سبزی یا گیاه خوراکی
اسم vegetable در فارسی به معنای سبزیجات ، سبزی یا گیاه خوراکی است. به یک گیاه یا بخش هایی از یک گیاه که برای انسان ها قابل خوردن باشد، vegetable یا سبزیجات گفته می شود. مثال:
vegetable soup ( سوپ سبزیجات )
a vegetable garden ( یک باغ سبزیجات )

منبع: سایت بیاموز


کلمات دیگر: