کلمه جو
صفحه اصلی

immigration


معنی : کوچ
معانی دیگر : مهاجرت، درون کوچ، شمار کوچندگان، تعداد مهاجران

انگلیسی به فارسی

مهاجرت، کوچ


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of immigrating.

(2) تعریف: a number of immigrating people.

• act of coming to a country in order to take up permanent residence, act of settling in a new country
immigration is the coming of people into a country in order to live and work there.
immigration is also the place at a port, airport, or border where officials check the passports of people coming into a country.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] مهاجرت

مترادف و متضاد

کوچ (اسم)
departure, colonization, emigration, migration, immigration, decampment

جملات نمونه

1. immigration has increased
شمار کوچندگان زیاد شده است.

2. immigration quotas
سهمیه های مهاجرت

3. jaffar's immigration papers
اوراق مهاجرت جعفر

4. a proportional immigration quota
سهمیه ی نسبی مهاجرت

5. some governments limit immigration (to their country)
برخی از دولت ها مهاجرت به کشورشان را محدود می کنند.

6. an officer of the immigration office
یکی از ماموران اداره ی مهاجرت

7. he wants to liberalize immigration laws
او می خواهد از سختی و شدت قوانین مهاجرت بکاهد.

8. they relaxed the rigid immigration laws
آنان قوانین شدید مهاجرت را ملایم کردند.

9. an act establishing limits on immigration
مصوبه ای که برای مهاجرت محدودیت قایل می شود

10. He bribed immigration officials and entered the country illegally.
[ترجمه ترگمان]او به مقامات مهاجرتی رشوه داد و به طور غیرقانونی وارد کشور شد
[ترجمه گوگل]او از مقامات مهاجرت رشوه گرفت و به طور غیرقانونی وارد کشور شد

11. The government has adopted an aggressive posture on immigration.
[ترجمه ترگمان]دولت موضع تهاجمی را در مورد مهاجرت اتخاذ کرده است
[ترجمه گوگل]حکومت نظارتی مهاجمی را برای مهاجرت اتخاذ کرده است

12. She took her case to an immigration appeals tribunal.
[ترجمه ترگمان]او پرونده خود را به دادگاه استیناف تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]او پرونده خود را به دادگاه تجدید نظر مهاجرت داد

13. What is your party's policy on immigration?
[ترجمه ترگمان]سیاست حزب شما در مورد مهاجرت چیست؟
[ترجمه گوگل]سیاست حزب شما در مورد مهاجرت چیست؟

14. Immigration is expected to taper off.
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که مهاجرت خاموش شود
[ترجمه گوگل]انتظار می رود که مهاجرت از بین برود

15. The government is keeping tight control on immigration.
[ترجمه ترگمان]دولت کنترل شدیدی بر مهاجرت دارد
[ترجمه گوگل]دولت کنترل شدید مهاجرت را در دست دارد

16. Hughes believes that immigration controls should not be relaxed.
[ترجمه ترگمان]هیوز بر این باور است که کنترل مهاجرت نباید رها شود
[ترجمه گوگل]هیوز معتقد است که کنترل مهاجرت باید آرام نباشد

17. I can't agree with the government's line on immigration.
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم با خط دولت بر روی مهاجرت موافقت کنم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم با خط دولت در مورد مهاجرت موافق باشم

18. UK immigration procedures will have to be changed to bring them into line with the latest European ruling.
[ترجمه ترگمان]رویه های مهاجرت بریتانیا باید تغییر یابد تا آن ها را با آخرین حکمرانی اروپایی منطبق سازد
[ترجمه گوگل]لازم است که رویه های مهاجرت انگلستان تغییر یابد تا آنها را با آخرین قضایی اروپایی مطابقت دهد

Some governments limit immigration (to their country).

برخی از دولت‌ها مهاجرت به کشورشان را محدود می‌کنند.


Immigration has increased.

شمار کوچندگان زیاد شده است.


اصطلاحات

Immigration and Naturalization Service

(در امریکا) اداره‌ی مهاجرت و شهروندسازی


پیشنهاد کاربران

اداره مهاجرت

مهاجرت به

The process of coming to live in a country
The opposite of that is emigration
Ali emigrated from Iran
Ali immigrated to Australia

به معنای مهاجرت های بین المللی هست و برای مهاجرت های درون کشورها کاربرد ندارد. اصطلاح درست مهاجرت درون مرزی یا مثلا روستا به شهر میشه: out - migration. لطفا این اصطلاح حتما جایگزین شود، چون در ترجمه های زیادی به اشتباه استفاده می شود.


کلمات دیگر: