کلمه جو
صفحه اصلی

face to face


1- روبرو، مقابل، رو در رو 2- (با : with) نزدیک، در برابر، در جلو، در حضور

انگلیسی به فارسی

رو در رو، مستقیم


انگلیسی به انگلیسی

• in person (as opposed to by telephone, etc.)

عبارت ( phrase )
• : تعریف: in the presence of each other; in person.
مشابه: in person, tete-a-tete

- Penpals for years, they were finally meeting face to face.
[ترجمه ترگمان] سال ها بود که با هم روبرو شده بودند
[ترجمه گوگل] سالهاست که به صورت تجارتی برگزار می شود، آنها سرانجام با یکدیگر روبرو می شوند

دیکشنری تخصصی

[نساجی] رویه به رویه - رو در رو

جملات نمونه

1. I sat face to face with her.
[ترجمه ترگمان]با او رو به رو شدم
[ترجمه گوگل]من با چهره به چهره اش نشستم

2. The room fell silent as she came face to face with the man who had tried to kill her.
[ترجمه ترگمان]اتاق ساکت شد و با مردی روبه رو شد که سعی کرده بود او را بکشد
[ترجمه گوگل]اتاق خاموش شد، وقتی که با مردی که قصد داشت او را بکشد چهره به چهره بود

3. At that moment he came face to face with Sergeant Burke.
[ترجمه ترگمان]در آن لحظه با گروهبان برک روبه رو شد
[ترجمه گوگل]در آن لحظه او با سرباز برک روبرو شد

4. She was at an early age brought face to face with the horrors of war.
[ترجمه ترگمان]او در نخستین سنین پیری بود که با آن وحشت های جنگ روبه رو شد
[ترجمه گوگل]او در سن نوجوانی با وحشت از جنگ مواجه شد

5. We were standing face to face.
[ترجمه ترگمان]ما روبروی هم ایستاده بودیم
[ترجمه گوگل]ما چهره به چهره ایستاده بودیم

6. The two have never met face to face before.
[ترجمه ترگمان]این دو نفر هرگز با هم روبه رو نشده بودند
[ترجمه گوگل]دو نفر هرگز قبل از مواجهه با چهره به چهره نبوده اند

7. The burglar turned the corner and found himself face to face with a policeman.
[ترجمه ترگمان]دزد به گوشه ای پیچید و خود را با یک پاسبان دید
[ترجمه گوگل]سرقت زدن گوشه را گرفت و خودش را به صورت یک پلیس دید

8. It is imperative to meet face to face with the client.
[ترجمه ترگمان]ملاقات با مشتری ضروری است
[ترجمه گوگل]ضروری است که با مشتری روبرو شویم

9. It was the first time he'd ever come face to face with death.
[ترجمه ترگمان]این اولین باری بود که با مرگ روبرو می شد
[ترجمه گوگل]این اولین بار بود که او تا به حال با مرگ مواجه شده بود

10. She has suddenly come face to face with her own mortality.
[ترجمه ترگمان]ناگهان با مرگ خودش روبه رو شد
[ترجمه گوگل]او ناگهان با مرگ و میر خود مواجه می شود

11. Eventually, he came face to face with discrimination again.
[ترجمه ترگمان]سرانجام، او دوباره با تبعیض رو به رو شد
[ترجمه گوگل]در نهایت او دوباره با تبعیض روبرو شد

12. The two men stood face to face without a word.
[ترجمه ترگمان]دو مرد بی آنکه کلمه ای بر زبان آورند، در مقابل یکدیگر ایستادند
[ترجمه گوگل]دو مرد بدون یک کلمه ایستادند

13. Actually, I've never met her face to face.
[ترجمه ترگمان]در واقع، تا حالا صورتش رو به صورتش ندیده بودم
[ترجمه گوگل]در واقع، من هرگز به چهره اش نگاه نکردم

14. Her eyes flicked from face to face.
[ترجمه ترگمان]چشمانش از روی صورت به چهره او برگشت
[ترجمه گوگل]چشمانش از چهره به چهره فریاد زد

پیشنهاد کاربران

چهره به چهره

مستقیم - مستقیماْ - بدون واسطه

رو در رو

حضوری
face to face meeting = جلسه حضوری

در حضور شخص دیگر نه با تلفن

شاخ به شاخ شدن



کلمات دیگر: