کلمه جو
صفحه اصلی

oven


معنی : بخاری، کوره، فر، اجاق، تنور
معانی دیگر : (دستگاه خوراک پزی) فر، بریجن، پزاوه، گرمخانه، خشک کن گاه

انگلیسی به فارسی

تنور، اجاق، کوره


فر، اجاق، کوره، تنور، بخاری


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: ovenlike (adj.)
• : تعریف: a compartment, as in a stove, that can be heated for baking or roasting food or the like.

• heated compartment for cooking; furnace
an oven is a cooker or part of a cooker that is like a box with a door. you cook food inside an oven.

دیکشنری تخصصی

[شیمی] گرمخانه، اون
[عمران و معماری] کوره - گرمخانه
[صنایع غذایی] تنور، اجاق، کوره
[زمین شناسی] کوره، اجاق (الف) حفره یا روزنه گرد و گونی مانندی در یک سنگ خصوصاً یک سنگ گرانیتی که لبه یا قسمت فوقانی آن خمیده و قوسی بوده و از اینرو، تنور یا اجاق مانند به نظر می رسد. چنین حفره اجاق مانندی محصول هوازدگی شیمیایی است. مقایسه شود با: weather pit (ب) spouting horn
[نساجی] گرمخانه - گرم کن - آون
[پلیمر] گرمخانه، آون

مترادف و متضاد

بخاری (اسم)
chimney, heater, stove, fireplace, oven, cooker

کوره (اسم)
furnace, chimney, stove, oven, kiln, manhole

فر (اسم)
escape, nimbus, gloria, oven, curls, splendor, frizzle, gloriole

اجاق (اسم)
hearth, stove, fireplace, oven, kiln

تنور (اسم)
furnace, oven

kitchen stove


Synonyms: kiln, kitchen range, microwave, microwave oven, range, roaster, stove, tandoor


جملات نمونه

1. bread crisping in the oven
نانی که در فر برشته می شود

2. bread hot from the oven
نانی که تازه از تنور درآمده

3. she bunged the cake in the oven and left
با سر به هوایی کیک را در فر انداخت و رفت.

4. she popped the cake into the oven
با سرعت کیک را در فر گذاشت.

5. to toast cold, stale bread in the oven
نان سرد و مانده را در فر برشته کردن

6. she has got a bun in the oven
(انگلیس - خودمانی - توهین آمیز) او آبستن است

7. this wood has been desicated in a hot oven
این چوب در کوره ی گرمی خشکانده شده است.

8. Bake them in a warm oven until risen and golden brown.
[ترجمه ترگمان]آن ها را در یک کوره گرم قرار دهید تا این که قهوه ای بلند و طلایی شود
[ترجمه گوگل]آنها را در یک کوره گرم بپاشید تا زمانی که طلایی شده و قهوه ای طلایی باشد

9. Cook in a very hot oven.
[ترجمه Nazanin] در یک اجاق خیلی داغ بپزید
[ترجمه mahdi] در یک فر خیلی داغ بپزید ( درست کنید )
[ترجمه ترگمان]آشپز در یک کوره بسیار داغ
[ترجمه گوگل]در یک اجاق بسیار گرم بخوابید

10. Put the meat into the oven to roast.
[ترجمه ترگمان]گوشت را در اجاق بگذار تا برشته شود
[ترجمه گوگل]گوشت را به کوره بگذارید

11. Bake the bread in a hot oven for 45 minutes.
[ترجمه 🤗MaryaM🤗] نان را در فر داغ، به مدت ۴۵ دقیقه بپزید.
[ترجمه Uu] خر میگوید شما خیلی خرید 😄🤷‍♂️
[ترجمه ترگمان] توی یه اجاق گرم برای ۴۵ دقیقه
[ترجمه گوگل]نان را در 45 دقیقه به مدت چند دقیقه پخت کنید

12. The oven looked as if it had never been used.
[ترجمه ترگمان]اجاق طوری به نظر می رسید که انگار اصلا مورد استفاده قرار نگرفته است
[ترجمه گوگل]کوره به نظر میرسد که هرگز مورد استفاده قرار نگرفته است

13. Preheat the oven to a temperature of 200 degrees Celsius.
[ترجمه ترگمان]اجاق را به دمای ۲۰۰ درجه سانتیگراد تبدیل کنید
[ترجمه گوگل]کوره را به درجه حرارت 200 درجه سانتیگراد هدایت کنید

14. Put both cake tins in the oven for half an hour.
[ترجمه ترگمان]هر دو قوطی کیک را نیم ساعت در اجاق بگذار
[ترجمه گوگل]بطری نوشیدنی را به مدت نیم ساعت درون کوره قرار دهید

15. I'll just make sure I've turned the oven off.
[ترجمه ترگمان]فقط مطمئن می شوم که اجاق را خاموش کرده ام
[ترجمه گوگل]من فقط اطمینان دارم که اجاق را خاموش کرده ام

16. Preheat the oven to 200 degrees C.
[ترجمه ترگمان]گاز را به دمای ۲۰۰ درجه سانتیگراد تبدیل کنید
[ترجمه گوگل]کوره را به دمای 200 درجه سانتیگراد پیش گرم کن

17. Heat the oven to a temperature of 200?C .
[ترجمه ترگمان]فر را تا دمای ۲۰۰ گرم نگه دارید؟ ج
[ترجمه گوگل]حرارت را به دمای 200 درجه سانتیگراد گرم کنید

18. She put a leg of mutton into the oven to roast it for supper.
[ترجمه ترگمان]ران گوسفند را در تنور گذاشت تا آن را برای شام کباب کند
[ترجمه گوگل]او یک پای گوشت گوسفند را به اجاق گذاشت تا آن را برای شام بخورد

19. Bake in a moderately hot oven.
[ترجمه ترگمان] یه اجاق داغ و نسبتا گرم
[ترجمه گوگل]پخت در یک اجاق گاز متوسط

پیشنهاد کاربران

تنور_کوره_ماکرویو
a box used for cooking in bakery or kitchen

stove.
گاز.
تنور.

Something in the shape of a box used for cooking in the kitchen

ﻓﺮ ﮔﺎﺯﻱ.

به معنی فر

Something in the shape of a box used for cooking in the kitchen در کتاب کانون زبان ایران

A place you can put some thing
to cook.
تنور، بخاری، اجاق، گاز

فر یا گاز

فر

cooker, stove : اجاق
oven : فر
cooktop, stovetop, hob : صفحه ی اجاق ( که بهتر است همان اجاق ترجمه کنیم )

هر اجاقی دارای دو قسمت است ؛قسمت بالایی که به آن صفحه ی اجاق میگویند ( hob )
و قسمت پایینی که به صورت یک محفظه است و فر نام دارد ( oven ) که البته در اجاق های رده پایین تر این محفظه فقط نقش ذخیره مواد و سایر اشیا را دارد و کاربرد فر را ندارد .
اجاق هایی که محفظه پایین را ندارند ، اجاق صفحه ای میگویند و اجاق هایی که قسمت بالایی یعنی مشعل ها یا همان شعله ها را ندارندفقط فر میگویند.

گفتنی است که در بعضی از جملات ، این کلمات معنی تنور یا کوره را می دهند .

something in the shape of a box used for cooking in the kitchen در کانون زبان ایران سطح reach 1 ساپلیمنتری بوک unit 5

Means = accident

Bake to cook food with an oven

Something in the shape of a box used for cooking in the kitchen
فر
جمله نمونه
Put the meat into the oven to roast
گوشت را در اجاق بگذار تا برشته شود


کلمات دیگر: