کلمه جو
صفحه اصلی

jaws

انگلیسی به فارسی

فک، گیره، ارواره، دم گیره، وراجی، تنگنا، هرزه درایی کردن، پرچانگی کردن


انگلیسی به انگلیسی

• 1975 film directed by steven spielberg (starring richard dreyfuss and roy scheider)
something which resembles a pair of jawbones; something which opens and closes or grips in a jawlike manner

دیکشنری تخصصی

[نساجی] گیره - فنر ماکوی اتوماتیک - فک

جملات نمونه

1. his jaws were locked
آرواره هایش قفل شده بود.

2. a snake's jaws open wide
آرواره های مار خیلی باز می شود.

3. he clamped his jaws shut
او دو فک خود را محکم بست.

4. to unlock clenched jaws
فک های به هم فشرده را از هم گشودن

5. he sank into the jaws of danger
او در کام خطر فرو رفت.

6. the shark moved toward the swimmer, jaws agape
کوسه با فک های باز به سوی شناگر حرکت کرد.

7. he placed the screw between the two jaws of the pliers
او پیچ را میان دو زبانه ی گازانبر گذاشت.

8. when they saw their uncle's ghost, their jaws dropped
وقتی که روح عمویشان را دیدند دهانشان از شگفتی باز ماند.

9. The fish has strong jaws and sharp interlocking teeth.
[ترجمه ترگمان]ماهی ها آرواره قوی و دندان های تیز به هم پیوسته دارند
[ترجمه گوگل]ماهی دارای فک قوی و دندان های تیز متصل است

10. Fire fighters used the Jaws of Life to free the trapped victims.
[ترجمه ترگمان]مبارزان آتش نشانی از آرواره ها استفاده می کردند تا قربانیان به دام افتاده را آزاد کنند
[ترجمه گوگل]آتش نشانان از فضولات زندگی استفاده کردند تا قربانیان به دام افتاده را آزاد کنند

11. She had saved him from the jaws of death.
[ترجمه ترگمان]او را از چنگال مرگ نجات داده بود
[ترجمه گوگل]او او را از فک های مرگ نجات داد

12. She had her jaws wired together so that she wouldn't be able to eat.
[ترجمه ترگمان]آرواره هایش را به هم وصل کرده بود تا بتواند چیزی بخورد
[ترجمه گوگل]او فکهایش را با هم گذاشته بود تا بتواند غذا بخورد

13. He was saved from the jaws of death.
[ترجمه ترگمان]از آرواره های مرگ نجات یافته بود
[ترجمه گوگل]او از فک های مرگ نجات یافت

14. The slavering jaws of the guard dog stopped anyone going near.
[ترجمه ترگمان]آرواره لرزان سگ نگهبان کسی را متوقف کرد که به آن نزدیک شود
[ترجمه گوگل]فک های وحشیانه سگ نگهبان متوقف شد هر کسی که نزدیک می شود

15. The shark snapped its jaws shut.
[ترجمه ترگمان]شارک آرواره هایش را به هم فشرد
[ترجمه گوگل]کوسه فک هایش را بست

16. The dog locked its jaws on her leg and wouldn't let go.
[ترجمه ترگمان]سگ آرواره هایش را روی پایش قفل کرد و رهایش نکرد
[ترجمه گوگل]سگ فک هایش را روی پایش گذاشت و اجازه نداد

پیشنهاد کاربران

زبانه، دهانه، فک، دهان، کام
The then struggled frantically to pull open the jaws of the crack that held poor Merry.
آنها سپس دیوانه وار تلاش کردند تا دهانه شکاف که مری بیچاره را نگه داشته بود، باز کنند.


کلمات دیگر: