1. maturity of grain
رسیده شدن دانه های غلات
2. the maturity of his judgement
پختگی داوری او
3. he reached maturity
او به سن بلوغ رسید.
4. these bonds will reach maturity in ten years
سررسید این اوراق قرضه ده سال دیگر است.
5. Humans experience a delayed maturity; we arrive at all stages of life later than other mammals.
[ترجمه ترگمان]انسان بلوغ به تاخیر افتاده را تجربه می کند؛ ما به تمام مراحل زندگی بعد از پستانداران دیگر می رسیم
[ترجمه گوگل]انسان بلوغ تاخیری را تجربه می کند؛ ما در تمام مراحل زندگی بعد از پستانداران دیگر می رسیم
6. Beth shows a maturity way beyond her 16 years.
[ترجمه ترگمان]بت یک راه بلوغ ورای ۱۶ سال پیش را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]بث از سن 16 سالگی او را نشان می دهد
7. His performance was full of maturity and poise.
[ترجمه ترگمان]عملکرد او پر از بلوغ و وقار بود
[ترجمه گوگل]عملکرد او پر از بلوغ بود
8. A man's maturity: that is to have rediscovered the seriousness he possessed as a child at play.
[ترجمه ترگمان]بلوغ یک انسان: این یعنی آن است که جدی بودن او به عنوان یک کودک در بازی را کشف کنیم
[ترجمه گوگل]بلوغ مرد: این است که جدی بودن او را به عنوان یک کودک در بازی کشف کرده است
9. I can see an increasing maturity in how she understands the world.
[ترجمه ترگمان]من می توانم یک بلوغ رو به رشد در این که او دنیا را درک می کند ببینم
[ترجمه گوگل]من می توانم بلوغ فزاینده ای را در چگونگی درک جهان بدانم
10. I marvelled at the maturity of such a young child/at the beauty of the landscape.
[ترجمه ترگمان]من از بلوغ این کودک جوان \/ به زیبایی منظره شگفت زده شدم
[ترجمه گوگل]من در بلوغ چنین کودک جوان / در زیبایی چشم انداز عجیب و غریب
11. The tree will reach only 5 feet at maturity.
[ترجمه ترگمان]درخت تنها به ۵ فوت می رسد
[ترجمه گوگل]درختان در رسیدن به تنها 5 فوت می رسد
12. He credited her with a maturity she did not possess.
[ترجمه ترگمان]او را با چنان بلوغ نسبت داد که فاقد آن بود
[ترجمه گوگل]او او را با بلوغ او حاوی نبود
13. These plants ought to reach maturity after five years.
[ترجمه ترگمان]این گیاهان بعد از پنج سال به بلوغ می رسند
[ترجمه گوگل]این گیاهان باید بعد از پنج سال به بلوغ برسند
14. The insects lay eggs when they approach maturity.
[ترجمه ترگمان]حشرات در هنگام نزدیک شدن به بلوغ تخم می گذارند
[ترجمه گوگل]حشرات زمانی تخم مرغ را به بلوغ می رسانند
15. Her speech showed great maturity and humanity.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی او بلوغ و انسانیت عالی را نشان می داد
[ترجمه گوگل]سخنرانی او بلوغ بزرگ و بشریت را نشان داد
16. Girls generally reach sexual maturity two years earlier than boys.
[ترجمه ترگمان]دختران به طور کلی دو سال زودتر از پسران به بلوغ جنسی می رسند
[ترجمه گوگل]دختران معمولا دو سال قبل از پسران به بلوغ جنسی می رسند
17. The forest will take 100 years to reach maturity.
[ترجمه ترگمان]این جنگل ۱۰۰ سال طول خواهد کشید تا به بلوغ برسد
[ترجمه گوگل]جنگل برای رسیدن به بلوغ 100 سال طول خواهد کشید