کلمه جو
صفحه اصلی

mast


معنی : تیر، دیرک، دکل یکپارچه، بادکل مجهز کردن
معانی دیگر : رجوع شود به: masto- (پیش از واکه به کار می رود)، (کشتی) دکل (که طناب بادبان ها یا رادار یا دیده بان گاه و غیره بر آن سوار است)، دکل دار کردن، دکل روی چیزی قرار دادن، (در جرثقیل و دستگاه حفاری و غیره) دکل، (پایه ی بلند آنتن رادیو یا تلویزیون و غیره) میله، (نیروی دریایی امریکا) گردهمایی افراد که طی آن فرمانده به درخواست ها و تخلفات جزئی رسیدگی می کند (نام کامل آن: captain's mast)، خوراک خوک (حاوی بلوط و فندق و غیره)، میوه های جنگلی (که به عنوان خوراک به خوک می دهند)، مازبر

انگلیسی به فارسی

تیر، دکل یکپارچه، دیرک، بادکل مجهز کردن


مشت، دیرک، تیر، دکل یکپارچه، بادکل مجهز کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: mastless (adj.), mastlike (adj.)
(1) تعریف: a long, vertical pole that rises from the bottom of a sailing vessel to support the sails and rigging; spar.

(2) تعریف: a tall, upright pole, such as those on which flags are flown.
اسم ( noun )
• : تعریف: the fruit of forest trees such as oaks and chestnuts, used to feed animals, esp. pigs.

• long pole above the hull of a ship which supports the rigging and sails (nautical); flagpole; tall post which supports radio or television cables
the masts of a boat are the tall upright poles that support its sails.
a radio or television mast is a very tall pole that is used as an aerial to transmit sound or television pictures.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] دکل
[برق و الکترونیک] دکل، دیرک قطب فلزی عمودی که به عنوان آنتن یا پایه آنتن عمل می کند .
[صنایع غذایی] ماست : نوعی فراورده تخمیری شیر با ویسکوزیته بالا و طعم سوختگی که در ایران تولید می شود
[آب و خاک] درختان میوه دار، دکل

مترادف و متضاد

تیر (اسم)
ache, pain, bar, shot, arrow, firing, fire, shaft, prop, mercury, lug, gunshot, dart, timber, staff, stanchion, butt shaft, staple, perch, spike, mast, quintain

دیرک (اسم)
lug, pole, pillar, mast

دکل یکپارچه (اسم)
mast

بادکل مجهز کردن (فعل)
mast

جملات نمونه

the ship's mainmast

دکل اصلی کشتی


1. a jury mast
دکل موقتی

2. at the mast (or at mast)
در عرشه ی اصلی کشتی،زیر دکل اصلی

3. before the mast
(قدیمی) ناوی گری،(خدمت) به عنوان ملوان،ملوانی

4. to douse a mast
دکل کشتی را پایین آوردن

5. the rake of the mast
کجی دکل

6. nail one's colors to the mast
آشکارا و قویا خط مشی خود را اعلان کردن

7. during mourning flags are at half mast
در دوران سوگواری پرچم ها نیمه افراشته اند.

8. he spent two years before the mast
او دو سال ملوانی کرد.

9. they roped the disobedient sailor to the mast
ملوان نافرمان را به دکل کشتی طناب پیچ کردند.

10. The sails are bound to the mast with cord.
[ترجمه ترگمان]بادبان ها را با طناب به دکل بسته اند
[ترجمه گوگل]بادبانها به سیم پیچ با سیم وصل می شوند

11. The movement of the ship caused the mast to sway from side to side/backwards and forwards.
[ترجمه ترگمان]حرکت کشتی باعث شد که تیرک از پهلو به عقب و عقب متمایل شود
[ترجمه گوگل]حرکت کشتی باعث شد که ماشه از طرف به عقب / عقب و جلو حرکت کند

12. Flags were flown at half mast on the day of his funeral.
[ترجمه ترگمان]پرچم ها در روز خاک سپاری خود بر سر دکل فرود آمدند
[ترجمه گوگل]پرچم ها در نیمه مأموریت در روز مراسم خاکسپاری او پرواز می کردند

13. Flags were flying at half mast on all public buildings.
[ترجمه ترگمان]پرچم ها در نیمی از دکل ها در تمام ساختمان های عمومی پرواز می کردند
[ترجمه گوگل]پرچم ها در نیمه ماست در تمام ساختمان های عمومی پرواز می کردند

14. Flags were flying on every mast.
[ترجمه مسیح] پرچم ها بر فراز هر دکل در باد تکان میخوردند.
[ترجمه ترگمان]پرچم ها در هر دکل پرواز می کردند
[ترجمه گوگل]پرچم ها بر روی هر ماست پرواز می کردند

15. There is a seagull perched atop the mast.
[ترجمه ترگمان]یک مرغ دریایی بالای دکل دیده می شود
[ترجمه گوگل]ماهیان دریایی در بالای ماست وجود دارد

16. Another man is needed to sway the mast up.
[ترجمه ترگمان]یک مرد دیگر لازم است که دکل را به بالا هدایت کند
[ترجمه گوگل]مرد دیگری نیاز است تا انفجار را بشکند

This boat has three masts.

این کشتی سه دکل دارد.


the topmast

بخش بالای دکل، سر دکل


His job was masting the British navy.

شغل او دکل زدن به ناوگان انگلیسی بود.


He spent two years before the mast.

او دو سال ملوانی کرد.


اصطلاحات

at the mast (or at mast)

در عرشهی اصلی کشتی، زیر دکل اصلی


before the mast

(قدیمی) ناویگری، (خدمت) به عنوان ملوان، ملوانی


پیشنهاد کاربران

دیرک قایق ماهیگیری

میله پرچم

mast ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: دکل 1
تعریف: تیرکی عمودی یا کمی مایل که در گذشته نقش تکیه گاه بادبان را داشته است، اما در کشتی های امروزی به عنوان پایه ای برای نصب آنتن های مخابراتی و رادار و پرچم و چراغ های ناوبَری و جز آن به کار میرود


کلمات دیگر: