معنی : وضع، حالت، پاکیزه، مواظب، مرتب، تر و تمیز، چیدن، تراشیدن، سرشاخه زدن، پیراستن، درست کردن، اراستن، زینت دادن
معانی دیگر : (در اصل) آماده کردن، مهیا کردن، مجهز کردن، آراستن، تزیین کردن، (سر مو یا شاخ و برگ و غیره) زدن، کوتاه کردن، اصلاح کردن، هرس کردن، کوته وار کردن، مختصر کردن، به اندازه ی مطلوب در آوردن، کاستن، (جامه و غیره) حاشیه، کناره، ترتیب، دهناد، راستاد، نظم، آرایش، پیرایش، آذین بندی، (مو و شاخ و برگ و غیره) اصلاح، کوتاه سازی، سر شاخه زنی، (به ویژه در اطراف پنجره و در) گچکاری آذینی، چوب بری زینتی، تزیینات داخل و خارج اتومبیل، حاشیه دوزی، (هواپیما یا کشتی) نشست، ترازمندی، منظم، بسامان، سامان مند، آراسته، خوش ترکیب، خوش طرح، خوش هیکل، خوش ریخت، (اتومبیل و کشتی و موتور و غیره) بی عیب و نقص، درست، خوش کار، وزن کم کردن، (با تغییر دادن جای محمولات یا وزنه ی تعادل و غیره کشتی یا هواپیما را) متعادل کردن، همتراز کردن، ترازمند کردن، (آماده سازی کشتی برای حرکت) بادبان ها و طناب ها را آراستن، تنظیم کردن، تعدیل کردن، وفق دادن، سازگار کردن، (عامیانه) سرزنش کردن، نکوهش کردن، (عامیانه) کتک زدن، چوب زدن، تنبیه کردن، (عامیانه) سخت شکست دادن، تار و مار کردن، تغییر رای دادن، عقیده ی خود را عوض کردن، نان به نرخ روز خوردن، میانه روی کردن، رجوع شود به: window dressing، میزان آب سواری (buoyancy) زیردریایی، (مهجور) شخصیت انسان، نهاد، (ویراستاری یا سانسور فیلم) تکه ی بریده شده، بریده، گول زدن، کلاهبرداری کردن، اختلاس کردن، پیراسته، تودوزی وتزئینات داخلی اتومبیل