کلمه جو
صفحه اصلی

veterinary surgeon


معنی : دام پزشک، بیطار، جراح دامپزشک
معانی دیگر : جراح دامپزشک، بیطار، دامپزشک

انگلیسی به فارسی

جراح دامپزشک، بیطار، دامپزشک


جراح دامپزشکی، جراح دامپزشک، بیطار، دام پزشک


انگلیسی به انگلیسی

• animal doctor, person who deals with the medical treatment of animals
a veterinary surgeon is the same as a vet.

دیکشنری تخصصی

[صنایع غذایی] جراح دامپزشک، بیط ار، دامپزشک

مترادف و متضاد

دام پزشک (اسم)
farrier, vet, veterinarian, veterinary surgeon

بیطار (اسم)
veterinarian, veterinary surgeon

جراح دامپزشک (اسم)
veterinary surgeon

جملات نمونه

1. Leese was a veterinary surgeon who had retired from his practice in Stamford in Lincolnshire in 192
[ترجمه ترگمان]Leese یک جراح دامپزشک بود که از کار خود در Stamford در Lincolnshire در سال ۱۹۲ بازنشسته شده بود
[ترجمه گوگل]لیس جراحی دامپزشکی بود که در سال 192 در استمفورد در شهر لینکلن شایر بازنشسته شد

2. Immediately contact your own veterinary surgeon and follow his/her advice carefully.
[ترجمه ترگمان]سریعا با جراح دامپزشکی خود تماس بگیرید و توصیه او را به دقت دنبال کنید
[ترجمه گوگل]بلافاصله با جراح دامپزشک خود تماس بگیرید و با توجه به مشاوره خود به دقت دنبال کنید

3. As a veterinary surgeon I would never turn my back on a sick or injured animal.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یه جراح دامپزشکی من هرگز پشت سر یه حیوون مریض یا زخمی بر نمی گردم
[ترجمه گوگل]به عنوان یک جراح دامپزشک، من هرگز به حیوان بیمار یا مجروح برگشتم

4. He was an outstanding veterinary surgeon, and obviously a man of enormous enterprise, daring courage and strong will.
[ترجمه ترگمان]او یک جراح ماهر بود و مسلما مردی با شجاعت و شجاعت و اراده قوی بود
[ترجمه گوگل]او جراح معالجه دامپزشکی بود و بدیهی است که مردی از سرمایه گذاری عظیم، شجاعت و اراده قوی

5. Esso said a veterinary surgeon was also standing by.
[ترجمه ترگمان]esso گفت که یک جراح دامپزشکی نیز در آنجا ایستاده بود
[ترجمه گوگل]Esso گفت که یک جراح دامپزشک نیز ایستاده بود

6. Judy Drysdale was the veterinary surgeon on duty at the Vets Now clinic at Ardene House at the time, and said she arrived shaken up, cold, and suffered a nose bleed and sore eyes.
[ترجمه ترگمان]جودی Drysdale در حال انجام وظیفه در درمانگاه، در حال انجام وظیفه بود و گفت که او از سرما می لرزد، سرد است و از خونریزی بینی و چشمان درد رنج می برد
[ترجمه گوگل]جودی درسیده جراحی دامپزشکی در حال حاضر در کلینیک Vets Now در خانه آردن در آن زمان بود و گفت که او وارد جرقه زده، سرد و دچار چشمان بینی و خونریزی شدید شده است

7. A veterinary surgeon is a doctor of a sort.
[ترجمه ترگمان]یه جراح دامپزشکی یه دکتره
[ترجمه گوگل]یک جراح دامپزشک یک پزشک است

8. Also, remember to consult your registered veterinary surgeon right from the beginning about health and disease-prevention programmes for your animal(s).
[ترجمه ترگمان]همچنین به یاد داشته باشید که از ابتدا در مورد مراقبت های بهداشتی و پیش گیری از بیماری برای حیوان تان مشورت کنید
[ترجمه گوگل]همچنین، به یاد داشته باشید که از ابتدا در مورد برنامه های پیشگیری از بیماری و بیماری برای حیوانات خود، به جراح دامپزشکی ثبت شده مراجعه کنید

9. I like animals, once want to become a veterinary surgeon and enjoy opera, cooking.
[ترجمه ترگمان]من حیوانات را دوست دارم، زمانی می خواهم یک جراح دامپزشکی بشوم و از اپرا و آشپزی لذت ببرم
[ترجمه گوگل]من حیوانات را دوست دارم، وقتی میخواهم جراح دامپزشکی باشم و از اپرا، آشپزی لذت ببرم

10. Your veterinary surgeon will give you advice as to the method and procedure for examining the horse for health and soundness.
[ترجمه ترگمان]جراح دامپزشک شما به شما توصیه می کند که روش و روش بررسی اسب برای سلامت و سلامت را امتحان کنید
[ترجمه گوگل]جراح دامپزشک شما به روش و روش برای بررسی اسب برای سلامتی و سلامت توصیه می کند

11. But Noel Fitzpatrick, a neuro-orthopedic veterinary surgeon in Surrey, pioneered a groundbreaking technique instead, installing weight-bearing bone implants to create a bionic kitty.
[ترجمه ترگمان]اما نوئل Fitzpatrick، یک جراح دامپزشکی - ارتوپدی در ساری، به جای آن که در حال نصب implants استخوان دارای وزن برای ایجاد یک kitty bionic باشد، پیشقدم شد
[ترجمه گوگل]اما نوئل فیتزپاتریک، جراح جراحی عصبی ارتوپدی دامپزشکی در سوری، پیشگام تکنیک پیشگامانه بود و نصب ایمپلنت های استخوان را برای ایجاد یک کیت بیونی انجام داد

12. Report any unusual findings to a veterinary surgeon who may want to X - ray the affected part.
[ترجمه ترگمان]هر گونه گزارش غیر معمول را به یک جراح دامپزشکی گزارش دهید که ممکن است بخواهد از قسمت آسیب دیده عکس بگیرد
[ترجمه گوگل]گزارش هر گونه یافته های غیر معمول به یک جراح دامپزشک که ممکن است بخواهند اشعه X بخشی از آسیب را ببینند

13. Nobody knew more about lambing and calving than a veterinary surgeon so he was invited to instruct.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس در مورد زاییدن میش ها و calving بیشتر از یک جراح دامپزشکی خبر نداشت، بنابراین از او برای آموزش دادن دعوت شد
[ترجمه گوگل]هیچ کس بیشتر از گوسفند و زایمان بیشتر از جراح دامپزشکی نمی دانست، به طوری که از او دعوت به عمل می آمد

14. Arecoline is mostly used to cure infection of animals'parasites on veterinary surgeon clinic.
[ترجمه ترگمان]Arecoline معمولا برای درمان عفونت حیوانات در کلینیک دامپزشکی استفاده میشه
[ترجمه گوگل]Arecoline بیشتر مورد استفاده برای درمان عفونت parasites حیوانات در کلینیک جراح دامپزشکی است


کلمات دیگر: