کلمه جو
صفحه اصلی

reconstitute


(مایع غلیظ شده و غیره را با افزودن آب) به حال اول برگرداندن، بازساخت کردن، به هم پیوستن، سر هم دادن

انگلیسی به فارسی

به هم پیوستن،سر هم دادن


بازسازی کنید


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reconstitutes, reconstituting, reconstituted
مشتقات: reconstitution (n.)
(1) تعریف: to put together or constitute again.

- He hoped to reconstitute his work team after the layoffs, but many of his former staff had moved on to other jobs.
[ترجمه ترگمان] او امیدوار است بعد از اخراج آن ها تیم کاری خود را بازسازی کند، اما بسیاری از کارکنان سابق او به مشاغل دیگر منتقل شده اند
[ترجمه گوگل] او امیدوار بود پس از اخراج، تیم کاری خود را دوباره بسازد، اما بسیاری از کارکنان سابق او به مشاغل دیگر منتقل شدند

(2) تعریف: to add water to a powdered or dehydrated substance to restore it to liquid.

- This orange juice has been reconstituted from a frozen concentrate.
[ترجمه ترگمان] این عصاره پرتقال از یک تمرکز یخ زده دوباره ایجاد شده است
[ترجمه گوگل] این آب پرتقال از یک کنسانتره منجمد شده است

• to reconstitute an organization means to form it again in a different way.
if you reconstitute a food that is dried, you change it back to its original form by adding water to it.

دیکشنری تخصصی

[صنایع غذایی] به هم پیوستن – سر هم دادن

جملات نمونه

1. Use warm water to reconstitute dried milk powder.
[ترجمه ترگمان]از آب گرم برای بازسازی پودر خشک شیر استفاده کنید
[ترجمه گوگل]استفاده از آب گرم برای بازسازی پودر شیر خشک

2. To reconstitute dried tomatoes, simmer in plain water until they are tender.
[ترجمه ترگمان]برای بازسازی tomatoes خشک، تا زمانی که نرم شوند به آب ساده تبدیل شوند
[ترجمه گوگل]برای بازسازی گوجه فرنگی های خشک شده، آنها را در آب آشامیدنی شسته و رفته تا زمانیکه آنها مناقصه نداشته باشند

3. All they needed was water to reconstitute them and there was definitely going to be no shortage of that particular commodity.
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که آن ها نیاز داشتند آب بود تا آن ها را بازسازی کند و قطعا هیچ کمبودی از آن کالای خاص وجود نداشت
[ترجمه گوگل]همه آنها مورد نیاز بود آب آنها را بازسازی کرد و قطعا کمبود آن کالای خاصی وجود نخواهد داشت

4. From that, you might be able to reconstitute the activity present during working memory.
[ترجمه ترگمان]از آن شما ممکن است قادر به بازسازی فعالیت فعلی در طول حافظه کار باشید
[ترجمه گوگل]از آن، شما ممکن است قادر به بازسازی فعالیت در حال حاضر در حافظه کاری

5. In this case we must reconstitute ourselves into a court of appeal and go through all the evidence afresh.
[ترجمه ترگمان]در این صورت ما باید خودمان را در دادگاه استیناف تجدید کنیم و همه شواهد را از نو بررسی کنیم
[ترجمه گوگل]در این مورد ما باید خود را به یک دادگاه تجدید نظر بازگشایی کنیم و از شواهد تازه استفاده کنیم

6. Mixing it with water, wind, and memory, I reconstitute the desiccated fact as a full-blown experience pulsing with life.
[ترجمه ترگمان]مخلوط کردن آن با آب، باد، و حافظه، واقعیت خشک شدن خشکم را به عنوان یک تجربه تمام عیار تپنده از زندگی بازسازی می کنم
[ترجمه گوگل]مخلوط کردن آن با آب، باد و حافظه، من واقعیت خشک شده را به عنوان یک تجربه کامل و پر از زندگی، بازسازی می کنم

7. This weakens the splitters' argument that to reconstitute high-level meaning from the basic ingredients requires only the right recipe.
[ترجمه ترگمان]این امر استدلال splitters را تضعیف می کند که برای بازسازی معنای سطح بالا از مواد اولیه به تنها دستور درست نیاز دارد
[ترجمه گوگل]این استدلال اسپیلتر را ضعیف می کند که به منظور بازسازی معنای سطح بالا از مواد اولیه نیازمند دستور درست است

8. His photographs of these installations reconstitute the memory of a place.
[ترجمه ترگمان]عکس های او از این تاسیسات حافظه یک مکان را بازسازی می کند
[ترجمه گوگل]عکس های او از این تاسیسات حافظه یک محل را بازسازی می کند

9. Nature has the capacity to recycle wastes and reconstitute them into new resources of concentrated material quality.
[ترجمه ترگمان]طبیعت توانایی بازیافت پسماند را دارد و آن ها را به منابع جدید کیفیت مواد متمرکز تبدیل می کند
[ترجمه گوگل]طبیعت دارای ظرفیتی برای بازیافت زباله ها و بازسازی آنها در منابع جدید کیفیت مواد متمرکز است

10. Then, when we are ready, we can reconstitute and display it as new information which human beings can once again understand.
[ترجمه ترگمان]سپس، زمانی که آماده می شویم، می توانیم آن را به عنوان اطلاعات جدیدی که انسان ها یک بار دیگر می توانند درک کنند، به نمایش بگذاریم
[ترجمه گوگل]سپس، زمانی که آماده باشیم، می توانیم آن را بازسازی کنیم و آن را به عنوان اطلاعات جدیدی که انسان ها دوباره می توانند درک کنند، نشان می دهد

11. The major Methods: Used to reconstitute the company are acquisition of companies and merging.
[ترجمه ترگمان]روش های عمده: استفاده شده برای بازسازی این شرکت، کسب و ادغام شرکت ها و ادغام آن ها می باشد
[ترجمه گوگل]روش های اصلی مورد استفاده برای بازتولید شرکت، کسب شرکت ها و ادغام هستند

12. One can then resurrect and reconstitute all molecules.
[ترجمه ترگمان]سپس یک فرد می تواند همه مولکول ها را زنده و دوباره زنده کند
[ترجمه گوگل]سپس می توان تمام مولکول ها را احیا کرد و بازسازی کرد

13. We decided to reconstitute the committee under a new chairman.
[ترجمه ترگمان]ما تصمیم گرفتیم که کمیته را تحت ریاست یک رئیس جدید بازسازی کنیم
[ترجمه گوگل]ما تصمیم گرفتیم که کمیته را به ریاست جدید برگردانیم

14. The government's intent was reconstitute orthodox communism.
[ترجمه ترگمان]قصد دولت بازسازی communism سنتی بود
[ترجمه گوگل]هدف دولت، کمونیسم ارتدوکس بود

پیشنهاد کاربران

دوباره شکل دادن، دوباره ساختن

رقیق کردن
خیس کردن
آب اضافه کردن


کلمات دیگر: