کلمه جو
صفحه اصلی

immature


معنی : نا بهنگام، سبز، نارس، بی تجربه، نا بالغ، رشد نیافته
معانی دیگر : نرسیده، کال، کالک، نابرنا، نابرومند، کم تجربه، نپخته، خام مغز، نا آزموده، بی آروین، ناتمام، ناکامل، نابسمند

انگلیسی به فارسی

نا بالغ، نارس، رشد نیافته، نابه هنگام، بی تجربه


نابالغ، نارس، نا بالغ، رشد نیافته، سبز، بی تجربه، نا بهنگام


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: immaturely (adv.), immaturity (n.)
(1) تعریف: not yet fully developed or mature; juvenile.
مترادف: callow, childish, green, juvenile, tender, undeveloped, unripe, young
متضاد: adult, mature, ripe
مشابه: abortive, adolescent, embryonic, incomplete, infantile, puerile, raw, rudimentary, scrub

(2) تعریف: lacking the wisdom, discretion, or intellectual development expected of an adult; childish.
مترادف: childish, infantile, juvenile, puerile
متضاد: mature
مشابه: adolescent, callow, green, jejune, naive, unsophisticated, young, youthful

• not mature, not fully developed, unripe; premature, untimely; childish, emotionally undeveloped
something that is immature is not yet fully developed.
if you describe someone as immature, you mean that they do not behave in a sensible and adult way.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] نارس، رشد نیافته سنگهایی از نظر بافتی نارس هستند که ماتریکس زیاد دارند و دانههای آنها زاویهدار بوده و جور شدگی بد دارند.
[نساجی] نا رس - کال - نرسیده - رشدنکرده

مترادف و متضاد

نا بهنگام (صفت)
malapropos, unseasonable, inopportune, untimely, anachronistic, anachronous, premature, immature, precocious, ill-timed

سبز (صفت)
blooming, fresh, immature, green, viridescent, unripe

نارس (صفت)
premature, immature, jejune, green, unripe, raw, embryonic, sophomoric

بی تجربه (صفت)
naive, immature, green, unskilled, naif, raw, half-baked, unskillful, gun-shy, inexpert, verdant

نا بالغ (صفت)
immature, unripe, unfledged, underage

رشد نیافته (صفت)
immature

young, inexperienced


Synonyms: adolescent, baby, babyish, callow, childish, crude, green, half-grown, imperfect, infantile, infantine, jejune, juvenile, kid, kidstuff, premature, puerile, raw, sophomoric, tender, tenderfoot, underdeveloped, undergrown, undeveloped, unfinished, unfledged, unformed, unripe, unseasonable, unseasoned, unsophisticated, untimely, wet behind ears, youthful


Antonyms: adult, developed, experienced, grown, mature, old


جملات نمونه

immature animals

حیوانات نابالغ


1. immature animals
حیوانات نابالغ

2. immature fruits
میوه های کال

3. an immature tree
درخت نارس

4. the alcoholic is often an immature individual
آدم الکلی معمولا فردی کم عقل است.

5. though thirty-five, he is still immature
با آنکه سی و پنج سال دارد باز هم ناپخته است.

6. Stop being so silly and immature, Ben!
[ترجمه شیوا] بن، احمق بودن و ناپخته بودن را متوقف کن.
[ترجمه رزگار] بن، بی عقلی و رفتار بچه گانه را بزار کنار
[ترجمه ترگمان]اینقدر احمق و بچه گانه رفتار نکن، بن
[ترجمه گوگل]متوقف کردن آنقدر احمقانه و نابالغ، بن!

7. Lord Kierton 's going to say I'm being immature again.
[ترجمه ترگمان]لرد لاس می خواهد بگوید که من دوباره بی تجربه هستم
[ترجمه گوگل]پروردگار کیرتون می گوید من دوباره نابالغ هستم

8. The mark of the immature man is that he wants to die nobly for a cause, while the mark of the mature man is that he wants to live humbly for one.
[ترجمه ترگمان]نشان این مرد بی تجربه است که می خواهد شرافتمندانه بمیرد، در حالی که نشان مرد بالغ بر این است که می خواهد با فروتنی زندگی کند
[ترجمه گوگل]علامت مرد نابالغ این است که او می خواهد برای علت شایسته ای بمیرد، در حالی که علامت مرد بالغ این است که او می خواهد برای یک زندگی پایدار زندگی کند

9. He forgave his son's immature behaviour.
[ترجمه ترگمان]او رفتار نابالغ پسرش را بخشید
[ترجمه گوگل]او رفتار نابالغ فرزند خود را ببخشد

10. Immature love says: I love you because I need you. Mature love says: I need you because I love you.
[ترجمه ترگمان]عشق خام می گوید: دوستت دارم، چون به تو احتیاج دارم و همین طور که من دوستت دارم، به تو احتیاج دارم
[ترجمه گوگل]عشق نابجا می گوید: من عاشقت هستم، زیرا به تو نیاز دارم عشق بالغ می گوید: به تو نیاز دارم، زیرا تو را دوست دارم

11. We need measures to protect immature whales.
[ترجمه ترگمان]ما برای محافظت از واله ای نابالغ به تدابیر نیاز داریم
[ترجمه گوگل]ما برای حفاظت از نهنگ های نابالغ نیاز داریم

12. She seemed to him ill-bred and immature.
[ترجمه ترگمان]به نظر او او بسیار جوان و بی تجربه به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسید او بدبخت و نابالغ است

13. Beside Shakespeare, Marlowe strikes us as an immature dramatist, especially in his comic scenes.
[ترجمه ترگمان]در کنار شکسپیر، مار لو به عنوان یک نمایشنامه نویس نابالغ، به خصوص در صحنه های مضحک خود به ما حمله می کند
[ترجمه گوگل]در کنار شکسپیر، مارلو به عنوان یک متفکر نابالغ ما، به خصوص در صحنه های کمیک او، به ما ضربه می زند

14. She's just being childish and immature.
[ترجمه ترگمان]او فقط بچگانه و بچگانه است
[ترجمه گوگل]او فقط بچه دار و نابالغ است

15. His speech is immature, his vocabulary limited.
[ترجمه ترگمان]گفتار او نابالغ است، لغات او محدود است
[ترجمه گوگل]سخنرانی او نابالغ است، واژگان او محدود است

16. He was a young lad, very green, very immature.
[ترجمه ترگمان]او جوان بود، بسیار سبز، بسیار بی تجربه
[ترجمه گوگل]او پسر جوان بود، خیلی سبز، بسیار نابالغ بود

17. Because of the immunity of the immature insects, it'simportant to spray regularly.
[ترجمه ترگمان]به دلیل ایمنی حشرات نابالغ، آن را به طور منظم اسپری می کنند
[ترجمه گوگل]به دلیل ایمنی حشرات نابالغ، به طور مرتب اسپری می شود

18. Tony seemed very shallow and immature.
[ترجمه ترگمان]تونی خیلی سطحی و بی تجربه به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]تونی به نظر بسیار جزئی و نابالغ تبدیل شد

immature fruits

میوه‌های کال


an immature tree

درخت نارس


Though thirty-five, he is still immature.

با آنکه سی و پنج سال دارد باز هم ناپخته است.


The alcoholic is often an immature individual.

آدم الکلی معمولاً فردی کم‌عقل است.


پیشنهاد کاربران

کسی که به بلوغ فکری نرسیده باشد

در نفت و گاز: مناطق کم اکتشاف شده

توله ( حیوان )

ناشی، مبتدی

نارس
بچه دار نشدن
unripe کال

بی مخ - بی مغز - سبک مغز
یه جورای " گاو" به معنی نادون هم معنی میده. . .


کلمات دیگر: