کلمه جو
صفحه اصلی

scavenge


معنی : تمیز کردن، جاروب کردن، تنظیف کردن، در اشغال کاوش کردن، سپوری کردن
معانی دیگر : (در میان چیزهای اسقاط و دور انداخته و غیره گشتن و بخش های بدرد خور را جدا کردن) زباله گردی کردن، لاشخوری کردن، آخال گزینی کردن، دنبال خوراک گشتن، (موتورهای درون سوز) بیرون راندن دود، گازروبی کردن، زباله روبی کردن، خاکروبه گردآوری کردن، رفتگری کردن

انگلیسی به فارسی

تنظیف کردن، سپوری کردن، تمیز کردن، در اشغال کاوش کردن


از بین بردن، تمیز کردن، در اشغال کاوش کردن، سپوری کردن، تنظیف کردن، جاروب کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: scavenges, scavenging, scavenged
(1) تعریف: to look through in the hope of finding something usable.

- The boys scavenged the dump for car parts.
[ترجمه ترگمان] این پسرها زباله دانی را برای قطعات ماشین باز کردند
[ترجمه گوگل] پسران راندمان قطعات خودرو را تخلیه کردند

(2) تعریف: to find or gather by searching, esp. through refuse.

- They scavenged any food they could find from the bins behind the restaurant.
[ترجمه ترگمان] آن ها غذایی پیدا کردند که می توانستند از سطل های پشت رستوران پیدا کنند
[ترجمه گوگل] آنها مواد غذاییی را که می توانست از سطل آشغال رستوران بیرون بیاید، ریختند

(3) تعریف: to gather garbage from; cleanse.

- Seagulls scavenged the area near the docks.
[ترجمه ترگمان] مرغ های دریایی اطراف اسکله رو پیدا کردن
[ترجمه گوگل] جاکلری ها منطقه را در نزدیکی اسکله ها می ریختند
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to search through refuse for food or usable objects.

- The bears were scavenging for food in the campground.
[ترجمه ترگمان] خرس ها به دنبال غذا در the بودند
[ترجمه گوگل] خرس ها برای خوردن غذا در اردوگاه سوزانده شدند

• clean up, cleanse; search through garbage for food; remove impurities; salvage a useful item from the garbage
if someone scavenges for food or other things or scavenges them, they collect them by searching among waste and unwanted objects.

دیکشنری تخصصی

[صنایع غذایی] زدودن، تنظیف کردن
[پلیمر] رفت و روب کردن

مترادف و متضاد

تمیز کردن (فعل)
clean, cleanse, absterge, clear, scavenge, scrub, wisp, identify

جاروب کردن (فعل)
scavenge, sweep, broom, wisp, whisk

تنظیف کردن (فعل)
clean, scavenge

در اشغال کاوش کردن (فعل)
scavenge

سپوری کردن (فعل)
scavenge

جملات نمونه

1. Cruz had to scavenge information from newspapers and journals.
[ترجمه ترگمان]Cruz مجبور بود اطلاعات را از روزنامه ها و مجلات تغذیه کند
[ترجمه گوگل]کروز مجبور شد اطلاعات را از روزنامه ها و مجلات خراب کند

2. Some fish scavenge on dead fish in the wild.
[ترجمه ترگمان]بعضی از ماهی ها، مثل ماهی مرده که در بیابان به دنبال ماهی مرده افتاده اند
[ترجمه گوگل]برخی از ماهی ها در ماهی های مرده وحشی هستند

3. Crows scavenge carrion left on the roads.
[ترجمه ترگمان]کلاغ ها که در جاده ها از لاشه و مردار می پردازند
[ترجمه گوگل]کلاغ ها در جاده ها چپ می کنند

4. You can often scavenge nice bits of old furniture from skips.
[ترجمه ترگمان]شما اغلب اوقات می توانید قسمت های خوبی از وسایل قدیمی را از جست و جو بردارید
[ترجمه گوگل]شما اغلب می توانید بیت های زیبا از مبلمان قدیمی از skips بکشید

5. The fish and crabs scavenge for decaying tissue.
[ترجمه ترگمان]ماهی ها و خرچنگ های تغذیه شده از بافت های فاسد را تغذیه می کنند
[ترجمه گوگل]ماهی و خرچنگ برای تخریب بافتها پراکنده هستند

6. We managed to scavenge a lot of furniture from the local rubbish dump.
[ترجمه ترگمان]ما تونستیم یه عالمه وسایل رو از این آشغالدونی های محلی نگهداری کنیم
[ترجمه گوگل]ما موفق به جمع آوری بسیاری از مبلمان از تخلیه زباله های محلی شده ایم

7. Unlike most other fabled beasts it preferred to scavenge carrion from the forest floor rather than kill for fresh meat.
[ترجمه ترگمان]برخلاف بیشتر حیوانات افسانه ای، ترجیح می دادند که از زمین جنگل به جای گوشت تازه، از زمین گوشت و لاشه استفاده کنند
[ترجمه گوگل]بر خلاف بسیاری از دیگر حیوانات افسانه ای، ترجیح می داد که درخت جنگلی از کف جنگل بجای کشتن گوشت تازه کشته شود

8. In the garbage dumps, women and children scavenge for glass and plastic bottles.
[ترجمه ترگمان]در زباله دان، زنان و کودکان برای بطری های پلاستیکی و پلاستیکی تغذیه می کنند
[ترجمه گوگل]در زباله های زباله، زنان و کودکان برای بطری های شیشه ای و پلاستیکی ریزش می کنند

9. Children scavenge through garbage.
[ترجمه ترگمان]بچه ها از میان زباله تغذیه می کنند
[ترجمه گوگل]بچه ها از طریق زباله ها از بین می روند

10. Fish tucked into crevices peer out, while crabs scavenge over the reef and probe soft corals for food.
[ترجمه ترگمان]ماهی در شکاف به هم پاشید، در حالی که خرچنگ از صخره تغذیه می کند و مرجان ها نرم را برای غذا کاوش می کند
[ترجمه گوگل]ماهی ها را به شکاف هایی که از روی صخره ها برداشته شده است، درهم می شکند، در حالی که خرچنگ ها بر روی صخره ها ریزش می کنند و مرجان های نرم را برای غذا می کنند

11. GPX is able to scavenge ROS, eliminate lipid peroxide and protect against cell membrane damage.
[ترجمه ترگمان]GPX قادر به تغذیه ROS، از بین بردن پراکسید چربی و محافظت در برابر آسیب غشای سلولی است
[ترجمه گوگل]GPX قادر است ROS را از بین ببرد، پراکسید لیپید را از بین ببرد و از آسیب های غشای سلولی محافظت کند

12. Conclusion:Garlicin can directly scavenge oxygen free radicals and improve ischemia reperfusion injury in the cardiovascular and cerebrovascular diseases.
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: Garlicin می توانند به طور مستقیم رادیکال های آزاد اکسیژن را تغذیه کرده و کم خونی موضعی را در بیماری های قلبی و عروقی و cerebrovascular بهبود بخشند
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری گریلیکین می تواند به طور مستقیم رادیکال های آزاد کننده اکسیژن را از بین ببرد و باعث بهبود آسیب ریپرفیون ایسکمی در بیماری های قلبی عروقی و مغزی و مغزی شود

13. The foxes come and scavenge the bones.
[ترجمه ترگمان]روباه ها می آیند و استخوان ها را تغذیه می کنند
[ترجمه گوگل]روباه ها می آیند و استخوان ها را می چسبانند

14. Mimi loves to play scavenge hunt.
[ترجمه ترگمان]می می عاشق بازی کردن scavenge
[ترجمه گوگل]میمی دوست دارد شکار شکار را انجام دهد

Sea gulls scavenged the remains of the fish market.

مرغان دریایی باقیمانده‌های بازار ماهی را لاشخوری می‌کردند.


Beggers were scavenging through a heap of garbage.

گداها در تلی از زباله به دنبال غذا می‌گشتند.


scavenging period

زمان گازروبی


پیشنهاد کاربران

به دام اندازی ( در شیمی )

آشغال گردی کردن

زباله گردی کردن، دنبال خوراک گشتن

Scavenger : لاشخور
Scavenge : لاشخوری کردن - تغذیه کردن از جسد موجوداتی که مرده هستند

get food or other things from garbage


کلمات دیگر: