کلمه جو
صفحه اصلی

majoritarian


وابسته به اکثریت، تعیین شده با رای اکثریت، تعیین شده با رای اکثریت هوادار حکومت اکثریت، بیشینگرای

انگلیسی به فارسی

وابسته به اکثریت، تعیین شده با رای اکثریت


هوادار حکومت اکثریت، بیشینگرای


Majoritarian


انگلیسی به انگلیسی

• resulting from majority rule, base on majority rule; governed by a majority

جملات نمونه

1. Proponents of the majoritarian vision claim that elections play a more direct role in policy making and it is not ideal to leave policy making to complex between representatives.
[ترجمه Eslamian] طرفداران دیدگاه اکثریت سالاری ادعا می کنند که انتخابات نقش مستقیم تری را در سیاست گذاری ایفا می کند و محول کردن سیاست گذاری به اجتماع بین نمایندگان کمال مطلوب نیست.
[ترجمه ترگمان]طرفداران دیدگاه majoritarian ادعا می کنند که انتخابات نقش مستقیم تری در سیاست گذاری ایفا می کند و برای اینکه سیاست ایجاد شده بین نمایندگان را پیچیده کند، ایده آل نیست
[ترجمه گوگل]طرفداران دیدگاه های بزرگتر ادعا می کنند که انتخابات نقش مستقیمتری در سیاست گذاری ایفا می کند و ایده آل برای ترک سیاست برای پیچیدگی بین نمایندگان نیست

2. He predicted the formation of a rights-crushing majoritarian tyranny.
[ترجمه ترگمان]او تشکیل یک حکومت استبدادی را پیش بینی کرد
[ترجمه گوگل]او پیش بینی کرد که یک استبداد عظیم حقوق بشری را تشکیل دهد

3. The two most prominent forms are majoritarian democracies like those found in the U. S. and Great Britain and consensual democracies, found in countries like Switzerland and Israel.
[ترجمه ترگمان]دو شکل برجسته دموکراسی مانند آن هایی هستند که در ایالات زیر یافت می شوند اس و بریتانیای کبیر و دموکراسی های توافقی، در کشورهایی مانند سوییس و اسرائیل یافت می شوند
[ترجمه گوگل]دو شکل برجسته تر، دموکراسی های بزرگی مانند آنهایی است که در ایالات متحده آمریکا و بریتانیا و دموکراسی های همجنسگرایان یافت می شود که در کشورهای سوئیس و اسرائیل یافت می شوند

4. The "majoritarian Sinhala Buddhist" campaign will get shriller as the war victory arrives.
[ترجمه ترگمان]کمپین \"majoritarian Sinhala\" تیزتر شده است چون پیروزی جنگ فرا می رسد
[ترجمه گوگل]مبارزات انتخاباتی 'بزرگترین سینهالا بودایی' به عنوان پیروزی جنگ به پایان می رسد

5. Firstly, the majoritarian argument is a complete non-starter for me.
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، استدلال majoritarian یک non کامل برای من است
[ترجمه گوگل]اولا، استدلال مهمی که من برایش کامل نیستم

6. On majoritarian grounds, the movies win.
[ترجمه ترگمان]در محوطه majoritarian، فیلم ها برنده می شوند
[ترجمه گوگل]بر اساس دلایل عمده، فیلم ها برنده می شوند

7. Northern Ireland provides a particularly clear illustration of the sometimes hidden problems involved in majoritarian thinking about democracy.
[ترجمه ترگمان]ایرلند شمالی تصویر روشنی از مشکلات مخفی گاه و بیگاه در تفکر majoritarian در مورد دموکراسی فراهم می کند
[ترجمه گوگل]ایرلند شمالی یک تصویر واضح و روشن از مشکلات گاه پنهان درگیر در تفکر مهارتی در مورد دموکراسی را فراهم می کند

8. The statistical result shows that, after adopting the Mixed-Member Majoritarian System in the district Representatives, the dominant parties took the advantage by attracting more votes than before.
[ترجمه ترگمان]نتایج آماری نشان می دهد که پس از اتخاذ سیستم majoritarian عضو مختلط در نمایندگان منطقه، احزاب حاکم با جذب آرا بیشتر نسبت به گذشته از این مزیت برخوردار بودند
[ترجمه گوگل]نتایج آماری نشان می دهد که پس از اتخاذ نظام مجازات مخالف اعضا در نمایندگان منطقه، احزاب حاکم با استفاده از آراء بیشتری نسبت به قبل، مزایای خود را به دست آوردند

9. The report is a reminder of the paradoxical relations in many parts of the world between majoritarian democracy and personal freedom.
[ترجمه ترگمان]این گزارش یادآور روابط متناقض در بسیاری از بخش های جهان بین دموکراسی majoritarian و آزادی فردی است
[ترجمه گوگل]این گزارش یادآور روابط متضاد در بسیاری از نقاط جهان بین دموکراسی بزرگ و آزادی شخصی است

10. Today, a plural society has been posing great challenges to majoritarian democracy, thus threatening the role of court.
[ترجمه ترگمان]امروزه، یک جامعه جمع چالش های بزرگی را برای majoritarian دموکراسی مطرح کرده است، در نتیجه نقش دادگاه را تهدید می کند
[ترجمه گوگل]امروزه یک جامعه جمع و جور به چالش های بزرگی برای دموکراسی بزرگ تبدیل شده است و بنابراین نقش دادگاه را تهدید می کند

11. However, in France, despite it was presidential system or the semi-presidential system, the majoritarian government stands all the time.
[ترجمه ترگمان]با این حال، در فرانسه، با وجود این که سیستم ریاست جمهوری یا سیستم نیمه ریاست جمهوری بوده است، دولت majoritarian در تمام این مدت ایستاده است
[ترجمه گوگل]با این حال، در فرانسه، علیرغم اینکه نظام ریاست جمهوری یا سیستم نیمه ریاست جمهوری بود، دولت عمده ای همواره در حال ایستادن است

12. In that sense, the presidency functions more in keeping with the majoritarian model of democracy.
[ترجمه ترگمان]به این معنا، ریاست جمهوری بیشتر در حفظ مدل majoritarian دموکراسی عمل می کند
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، ریاست جمهوری بیشتر در راستای مدل عمده تر دموکراسی عمل می کند

13. In his appeals to the common man, his attacks on privileged wealth, and his help in building a new sort of mass political party, he advanced the causes of equal rights and majoritarian democracy.
[ترجمه ترگمان]در درخواست های خود نسبت به مرد عامی، حملات او به ثروت ممتاز، و کمک او به ساختن یک نوع جدید از احزاب سیاسی، او دلایل حقوق برابر و دموکراسی majoritarian را پیش برد
[ترجمه گوگل]او در اعتراض به مرد عام، حملات او به ثروت ممتاز و کمک او در ساختن یک نوع جدید حزب سیاسی جمعی، باعث ایجاد علل حقوق برابر و دموکراسی بزرگ شد


کلمات دیگر: