کلمه جو
صفحه اصلی

kickup


(عامیانه) جنجال، سروصدا، قیل وقال، محشر، 1- (با پاکوبی) به هوا فرستادن یا انگیزاندن، 2- (عامیانه - سروصدا) به پا کردن، (جنجال) آفریدن، (دردسر) ایجاد کردن

انگلیسی به فارسی

(عامیانه) جنجال، سروصدا، قیلوقال، محشر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a noisy quarrel or disturbance; fuss.

• commotion, bustle, ruckus (slang)

جملات نمونه

1. He felt his stomach started to kick up.
[ترجمه ترگمان]احساس کرد که شکمش شروع به لگد زدن می کند
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که شکم او شروع به لگد زدن کرده است

2. The parents of the pupils say they'll kick up a stink if the school roof isn't repaired before the winter.
[ترجمه ترگمان]پدر و مادر بچه ها می گویند که اگر سقف مدرسه قبل از زمستان تعمیر نشود، بوی بد می دهند
[ترجمه گوگل]والدین دانش آموزان می گویند که اگر سقف مدرسه قبل از زمستان تعمیر نگردد، صدمه می بیند

3. Won't he kick up a fuss when he discovers they're missing?
[ترجمه ترگمان]وقتی متوجه می شود که آن ها گم شده اند، این همه جار و جنجال راه می اندازد؟
[ترجمه گوگل]آیا او نمی خواهد تا زمانی که متوجه می شود که آنها از دست رفته اند، سر و صدا می کنند؟

4. She needs a kick up the backside .
[ترجمه ترگمان]اون به یه اردنگی احتیاج داره
[ترجمه گوگل]او نیاز به یک ضربه زدن به عقب دارد

5. What Phil needs is a good kick up the arse .
[ترجمه ترگمان] چیزی که فیل بهش نیاز داره، ضربه خوبی به باسن - ه
[ترجمه گوگل]چه فیلمی نیاز دارد که خوب الاغ را بپوشد

6. I'm going to kick up a row if I don't get my money back.
[ترجمه ترگمان]اگر پولم را پس نگیرم، یک ردیف ردیف می کنم
[ترجمه گوگل]اگر پولم را دریافت نکنم قصد دارم یک ردیف را بزنم

7. We'll kick up a stink if they try to close the school down.
[ترجمه ترگمان]اگر سعی کنند مدرسه را تعطیل کنند، بوی بد می دهند
[ترجمه گوگل]اگر آنها سعی می کنند تا مدرسه را پایین بیاورند، احساس گرسنگی می کنند

8. I kick up a fuss if my wife wants to spend time alone.
[ترجمه ترگمان]اگه زنم بخواد وقت بگذرونه، یه جارو جنجال راه میندازم
[ترجمه گوگل]اگر همسرم بخواهد صرفا به تنهایی صرف وقت داشته باشد، سر و صدا خواهم زد

9. Don't kick up such a fuss about this trivial matter.
[ترجمه ترگمان]این قدر شلوغش نکن
[ترجمه گوگل]در مورد این مسئله بی اهمیتی چنین سر و صدایی نپسندید

10. I felt my stomach start to kick up when I was at dinner last evening.
[ترجمه ترگمان]وقتی دیشب سر شام بودم شکمم شروع به لگد زدن کرد
[ترجمه گوگل]بعد از شام گذشته، احساس معدهم شروع به لگد زدن کرد

11. The charity ball is a chance to kick up your heels and help a good cause.
[ترجمه ترگمان]مجلس رقص این شانس را دارد که پاشنه پایت را بلند کند و به یک هدف خوب کمک کند
[ترجمه گوگل]توپ خیریه فرصتی است تا پاشنه خود را بالا بکشد و به یک دلیل خوب کمک کند

12. I think I just needed a kick up the backside.
[ترجمه ترگمان]فکر کنم فقط یه اردنگی احتیاج داشتم
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم فقط نیاز به یک ضربه زدن به عقب

13. This is your chance to kick up your heels and support this group of anonymous women artists.
[ترجمه ترگمان]این فرصت شماست که heels را بزنید و از این گروه از هنرمندان گمنام زن حمایت کنید
[ترجمه گوگل]این شانس شما برای پا کردن پاشنه پا و حمایت از این گروه از هنرمندان زن ناشناس است

14. Many of them needed some kind of kick up the financial backside.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن ها به نوعی ضربه زدن به پشت مالی نیاز داشتند
[ترجمه گوگل]بسیاری از آنها نیاز به نوعی ضربه زدن به عقب ماندگی مالی داشتند


کلمات دیگر: