untouched

دست نخورده، دست نزده

انگلیسی به فارسی

دست نخورده،دست نزده

دست نخورده

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )

• (1) تعریف: not touched or never touched.

- She left her dessert untouched.

[ترجمه ترگمان] دسر را دست نخورده باقی گذاشت
[ترجمه گوگل] او دسر خود را دست نخورده ترک کرد

• (2) تعریف: unaltered or undisturbed; intact; pure.

- untouched woodlands

[ترجمه ترگمان] woodlands دست نخورده
[ترجمه گوگل] جنگل های دست نخورده

• (3) تعریف: not reached emotionally; unmoved.

- He was untouched by her pleas for help.

[ترجمه ترگمان] تقاضای کمک او را از دست داده بود
[ترجمه گوگل] او با درخواست های او برای کمک تماس گرفت

• not touched, not changed
something that is untouched has not been changed, moved, or damaged in any way.
if a meal is untouched, none of it has been eaten.

مترادف و متضاد

whole; not spoiled

Synonyms: clear, entire, flawless, fresh, good, immaculate, incorrupt, indifferent, in good condition, intact, out of danger, perfect, pure, safe and sound, sanitary, secure, shipshape, sound, spotless, unaffected, unblemished, unbroken, unconcerned, undamaged, unharmed, unhurt, unimpressed, uninjured, unmarred, unmoved, unscathed, unstained, unstirred, untried, virgin, virginal, without a scratch

Antonyms: affected, partial, spoiled, touched

جملات نمونه

1. the letters lay untouched on her table

نامه ها دست نخورده روی میزش قرار داشتند.

2. She sent back her breakfast tray untouched.

[ترجمه ترگمان]سینی صبحانه اش را که دست نخورده باقی مانده بود، فرستاد
[ترجمه گوگل]او سینی صبحانه خود را دست نخورده فرستاد

3. Asian airlines remain untouched by the deregulation that has swept America.

[ترجمه ترگمان]خطوط هوایی آسیایی توسط مقررات زدایی که آمریکا را فرا گرفته است، دست نخورده باقی مانده اند
[ترجمه گوگل]خطوط هوایی آسیا با توجه به قوانین رفع شده که آمریکا را زیر پا گذاشته است، باقی مانده است

4. Most of the east coast remains mercifully untouched by tourism.

[ترجمه ترگمان]بخش اعظم سواحل شرقی از نظر گردشگری دست نخورده باقی مانده است
[ترجمه گوگل]بیشتر ساحل شرقی باقی می ماند محترمانه با گردشگری

5. The miser was untouched by the poor man's story.

[ترجمه ترگمان]مرد خسیس داستان مرد بیچاره را دست نخورده یافت
[ترجمه گوگل]بدبختانه داستان داستان فقیر دست نخورده بود

6. She leaves her capital untouched in the bank and lives off the interest.

[ترجمه ترگمان]او پایتخت خود را در بانک دست نخورده باقی می گذارد و سود را از دست می دهد
[ترجمه گوگل]او سرمایه خود را در بانک نگه می دارد و در بهره وری زندگی می کند

7. He seemed untouched by her sarcasm.

[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که از طعنه زن دست نخورده مانده باشد
[ترجمه گوگل]او به نظر می رسد با سارکوزش او دست نخورده

8. Ducie is one of the world's last untouched islands, nearly 000km from Australia.

[ترجمه ترگمان]Ducie یکی از آخرین جزایر دست نخورده در حدود ۰۰۰ کیلومتر از استرالیا است
[ترجمه گوگل]Ducie یکی از آخرین جزایر ناپدید شده در جهان است، نزدیک به 000 کیلومتر از استرالیا

9. He rose from the table, leaving his brandy untouched .

[ترجمه ترگمان]از روی میز برخاست و براندی را دست نخورده باقی گذاشت
[ترجمه گوگل]او از روی میز بلند شد و کنجد خود را دست نخورده گذاشت

10. The area has remained relatively untouched by commercial development.

[ترجمه ترگمان]این منطقه نسبتا با توسعه تجاری دست نخورده باقی مانده است
[ترجمه گوگل]این منطقه با توسعۀ تجاری نسبتا دست نخورده باقی مانده است

11. Everything in the house seemed old and untouched, like relics of an ancient time.

[ترجمه ترگمان]همه چیز در خانه قدیمی و دست نخورده به نظر می رسید، مثل آثار باستانی
[ترجمه گوگل]همه چیز در خانه به نظر می رسید قدیمی و دست نخورده، مانند آثار تاریخ باستان است

12. These beautiful old towns have remained relatively untouched by tourism.

[ترجمه ترگمان]این شهرهای زیبا به نسبت گردشگری نسبتا دست نخورده باقی مانده اند
[ترجمه گوگل]این شهر های زیبا قدیمی با توجه به گردشگری باقی مانده اند

13. Some buildings had remained untouched by the explosion.

[ترجمه ترگمان]برخی از ساختمان ها در اثر انفجار دست نخورده باقی مانده بودند
[ترجمه گوگل]برخی از ساختمان ها با انفجار دست نخورده باقی مانده اند

14. For centuries the country remained untouched by outside influences .

[ترجمه ترگمان]این کشور برای قرن ها تحت تاثیر تاثیرات خارجی قرار نگرفته است
[ترجمه گوگل]برای قرن ها کشور با تأثیرات بیرونی باقی مانده است

پیشنهاد کاربران

مثل روز اول ، ( برای وسایل و لباس که هنوز نو هست استفاده میشه )

1. بدون آسیب و در امان مانده؛ بدون تغییر، کامل
2. غذای دست نخورده ( خورده نشده )

مصون، محفوظ، در امان، دست نخورد، بکر

If the hippocampus is damaged, a person can not build new memories, and lives instead in a strange world where everything they experience just fades away, even while older memories from the time before the damage are untouched!
در این جا به معنای دست نخورده می باشد.

متروک ( در حقوق )

virgin

This precious film lay untouched in an attic
این فیلم نفیس تو یه اتاق زیر شیروونی دست نخورده ( دیده/توجه نشده ) افتاده

دست نخورده، تازه، سرحال، نو
: not touched: such as
a : not handled or used
◀️The piano was untouched for years.
b [more untouched; most untouched] : not changed : still in the original state or condition
◀️untouched wilderness
◀️The original agreement remains untouched.
c : not eaten or drunk : not tasted
◀️He left his food untouched.
d : not emotionally affected by something
She was untouched [=unmoved] by his declarations of◀️ love.
e : not dealt with
The artist's biographer left a few important events of his life◀️ untouched.
A nice ripe untouched virgin to take use and make my◀️ breeding cow
اینا توضیحات دیکشنری Merriam هستن

کلمات دیگر: