1. he cocks his turban
او عمامه را یک وری سر می گذارد.
2. His head was covered with a khaki turban.
[ترجمه ترگمان]سرش با یک عمامه خاکی پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]سر او با یک خاکی توربان پوشیده شده بود
3. James looks strange with a turban around his head.
[ترجمه ترگمان]سر جیمز با عمامه به سر و روی سرش عجیب و غریب به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]جیمز به نظر می رسد عجیب و غریب با تورانی در اطراف سر خود را
4. The farmer stood back and scratched under his turban, assessing the damage to my vehicle.
[ترجمه ترگمان]کشاورز برگشت و زیر عمامه خودش را خاراند و آسیب های وارده به وسیله نقلیه من را ارزیابی کرد
[ترجمه گوگل]کشاورز پشت سرش ایستاد و تحت جسدش خراشیده بود، با ارزیابی آسیب به وسیله نقلیه من
5. The prince's head was cleaned, wrapped in a turban and presented to Aurangzeb on a golden dish.
[ترجمه ترگمان]سر شاهزاده کاملا تمیز شد و در یک عمامه پنهان شد و در یک غذای طلایی به Aurangzeb تقدیم شد
[ترجمه گوگل]سر شاهزاده پاک شد، در یک توربن پیچیده شده و به اورنگزب در یک ظرف طلایی ارائه شده است
6. There was a young Sikh in a red turban, wearing a blue quilted jacket despite the heat.
[ترجمه ترگمان]یک سیک جوان در یک عمامه قرمز نشسته بود و با وجود گرما یک ژاکت پشمی آبی پوشیده بود
[ترجمه گوگل]یک سیکۀ جوان در یک تورب قرمز وجود داشت، با وجود گرما، کت و شلواری آبی رنگ زده بود
7. The man had fashioned a turban from a strip of torn cloth.
[ترجمه ترگمان]مرد دستار به سر داشت که از یک پارچه کرباس پاره شده بود
[ترجمه گوگل]این مرد از یک نوار از پارچه های پاره شده ساخته شده بود
8. She wore a sunbleached purple turban and presented fingernails long enough to make the spine shiver in sympathetic sensitivity.
[ترجمه ترگمان]او یک عمامه ارغوانی رنگی پوشیده بود و ناخن های خود را به اندازه کافی بالا می کشید تا ستون فقرات در حساسیت sympathetic بلرزد
[ترجمه گوگل]او با یک توربو بنفش آفتابگردان پوشانده و ناخن ها را به اندازه کافی بلند کرد تا ستون فقرات در حساسیت همدردی ایجاد شود
9. Roll into a turban; place in the centre of filo layers and set aside.
[ترجمه ترگمان]به عمامه پناه ببرید؛ در وسط لایه های filo قرار دهید و کنار بگذارید
[ترجمه گوگل]رول به توران؛ در مرکز لایه های فیو قرار دهید و کنار بگذارید
10. Using a teaspoon, fill the trout turban. Gather up four corners of filo, twist into a bundle.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از یک قاشق چای خوری، the را پر کنید چهار گوشه of را جمع کرده و به یک بسته تبدیل کنید
[ترجمه گوگل]با استفاده از قاشق چای خوری، ماهی قزل آلا سرخ شده را پر کنید چهار گوشه فیلیو را جمع کنید، پیچ و تاب کنید
11. A middle-aged woman, wearing what looked like a turban, was looking out at the night.
[ترجمه ترگمان]یک زن میانسال که لباسی شبیه به عمامه به تن داشت، شب به بیرون نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]یک زن میانسال که با پوشیدن چیزی شبیه یک توربن بود، به تماشای شب بود
12. Frozen Fish, Frozen Crab, Frozen Cephalopod, Frozen Raw Turban Shell, Frozen Cooked Conger Eel, Other Aquatic.
[ترجمه ترگمان]ماهی منجمد، Crab یخ زده، cephalopod منجمد، دستار یخ زده، Shell منجمد، Cooked conger، دیگر آبزی
[ترجمه گوگل]ماهی منجمد، خرچنگ یخ زده، سفالوپود یخ زده، خربزه منجمد خام توربان شل، منجمد کنگر فرنگی منجمد، دیگر آبزیان
13. And He said, Let them put a clean turban upon his head.
[ترجمه ترگمان]و او گفت بگذارید یک دستار سفید به سرش بگذارند
[ترجمه گوگل]و او گفت: �آنها را بر سر او بگذارید
14. The liquid extract is transferred to the turban film evaporator to be turned into a concentrate.
[ترجمه ترگمان]برای تبدیل شدن به یک کنسانتره، عصاره مایع به دستگاه evaporator تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]عصاره مایع به یک اواپراتور فیلم توربن منتقل می شود تا تبدیل به یک کنسانتره شود