کلمه جو
صفحه اصلی

turban


معنی : عمامه، دستار، کلاه عمامه مانند
معانی دیگر : (از ریشه ی فارسی: دولبند)

انگلیسی به فارسی

عمامه، دستار، کلاه عمامه مانند


تورانی، عمامه، دستار، کلاه عمامه مانند


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: turbanlike (adj.)
(1) تعریف: a head covering worn esp. by Muslim men, consisting of a long piece of cloth wrapped several times around the head.

(2) تعریف: any similar head covering.

(3) تعریف: a close-fitting women's hat that resembles this covering.

• type of headdress consisting of a cloth wrapped around the head; close-fitting brimless hat worn by women
a turban is a head-covering worn by a hindu, muslim, or sikh man. it consists of a long piece of cloth wound round and round his head.

مترادف و متضاد

عمامه (اسم)
headband, headdress, head hugger, turban

دستار (اسم)
turban

کلاه عمامه مانند (اسم)
turban

جملات نمونه

1. he cocks his turban
او عمامه را یک وری سر می گذارد.

2. His head was covered with a khaki turban.
[ترجمه ترگمان]سرش با یک عمامه خاکی پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]سر او با یک خاکی توربان پوشیده شده بود

3. James looks strange with a turban around his head.
[ترجمه ترگمان]سر جیمز با عمامه به سر و روی سرش عجیب و غریب به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]جیمز به نظر می رسد عجیب و غریب با تورانی در اطراف سر خود را

4. The farmer stood back and scratched under his turban, assessing the damage to my vehicle.
[ترجمه ترگمان]کشاورز برگشت و زیر عمامه خودش را خاراند و آسیب های وارده به وسیله نقلیه من را ارزیابی کرد
[ترجمه گوگل]کشاورز پشت سرش ایستاد و تحت جسدش خراشیده بود، با ارزیابی آسیب به وسیله نقلیه من

5. The prince's head was cleaned, wrapped in a turban and presented to Aurangzeb on a golden dish.
[ترجمه ترگمان]سر شاهزاده کاملا تمیز شد و در یک عمامه پنهان شد و در یک غذای طلایی به Aurangzeb تقدیم شد
[ترجمه گوگل]سر شاهزاده پاک شد، در یک توربن پیچیده شده و به اورنگزب در یک ظرف طلایی ارائه شده است

6. There was a young Sikh in a red turban, wearing a blue quilted jacket despite the heat.
[ترجمه ترگمان]یک سیک جوان در یک عمامه قرمز نشسته بود و با وجود گرما یک ژاکت پشمی آبی پوشیده بود
[ترجمه گوگل]یک سیکۀ جوان در یک تورب قرمز وجود داشت، با وجود گرما، کت و شلواری آبی رنگ زده بود

7. The man had fashioned a turban from a strip of torn cloth.
[ترجمه ترگمان]مرد دستار به سر داشت که از یک پارچه کرباس پاره شده بود
[ترجمه گوگل]این مرد از یک نوار از پارچه های پاره شده ساخته شده بود

8. She wore a sunbleached purple turban and presented fingernails long enough to make the spine shiver in sympathetic sensitivity.
[ترجمه ترگمان]او یک عمامه ارغوانی رنگی پوشیده بود و ناخن های خود را به اندازه کافی بالا می کشید تا ستون فقرات در حساسیت sympathetic بلرزد
[ترجمه گوگل]او با یک توربو بنفش آفتابگردان پوشانده و ناخن ها را به اندازه کافی بلند کرد تا ستون فقرات در حساسیت همدردی ایجاد شود

9. Roll into a turban; place in the centre of filo layers and set aside.
[ترجمه ترگمان]به عمامه پناه ببرید؛ در وسط لایه های filo قرار دهید و کنار بگذارید
[ترجمه گوگل]رول به توران؛ در مرکز لایه های فیو قرار دهید و کنار بگذارید

10. Using a teaspoon, fill the trout turban. Gather up four corners of filo, twist into a bundle.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از یک قاشق چای خوری، the را پر کنید چهار گوشه of را جمع کرده و به یک بسته تبدیل کنید
[ترجمه گوگل]با استفاده از قاشق چای خوری، ماهی قزل آلا سرخ شده را پر کنید چهار گوشه فیلیو را جمع کنید، پیچ و تاب کنید

11. A middle-aged woman, wearing what looked like a turban, was looking out at the night.
[ترجمه ترگمان]یک زن میانسال که لباسی شبیه به عمامه به تن داشت، شب به بیرون نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]یک زن میانسال که با پوشیدن چیزی شبیه یک توربن بود، به تماشای شب بود

12. Frozen Fish, Frozen Crab, Frozen Cephalopod, Frozen Raw Turban Shell, Frozen Cooked Conger Eel, Other Aquatic.
[ترجمه ترگمان]ماهی منجمد، Crab یخ زده، cephalopod منجمد، دستار یخ زده، Shell منجمد، Cooked conger، دیگر آبزی
[ترجمه گوگل]ماهی منجمد، خرچنگ یخ زده، سفالوپود یخ زده، خربزه منجمد خام توربان شل، منجمد کنگر فرنگی منجمد، دیگر آبزیان

13. And He said, Let them put a clean turban upon his head.
[ترجمه ترگمان]و او گفت بگذارید یک دستار سفید به سرش بگذارند
[ترجمه گوگل]و او گفت: �آنها را بر سر او بگذارید

14. The liquid extract is transferred to the turban film evaporator to be turned into a concentrate.
[ترجمه ترگمان]برای تبدیل شدن به یک کنسانتره، عصاره مایع به دستگاه evaporator تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]عصاره مایع به یک اواپراتور فیلم توربن منتقل می شود تا تبدیل به یک کنسانتره شود

پیشنهاد کاربران

عمامه

سلاح کشتار جمعی


کلمات دیگر: