کلمه جو
صفحه اصلی

unaccounted


بحساب نیامده، حساب نشده، فاقد توضیح

انگلیسی به فارسی

بحساب نیامده، حساب نشده، فاقد توضیح


بی اعتبار است، حساب نشده، بحساب نیامده، فاقد توضیح


انگلیسی به انگلیسی

• unexplained, not accounted
if people or things are unaccounted for, you do not know where they are or what has happened to them.

جملات نمونه

1. the soldiers were mustered and there was one unaccounted for
سربازان را حاضر و غایب کردند و یک نفر غایب بود.

2. One passenger is still unaccounted for.
[ترجمه ترگمان]هنوز یکی از مسافران هنوز به حساب نیامده است
[ترجمه گوگل]یک مسافر هنوز برای حساب نشده است

3. At least 300 civilians are unaccounted for after the bombing raids.
[ترجمه ترگمان]دست کم ۳۰۰ غیرنظامی بعد از یورش های انتحاری به حساب نیامده اند
[ترجمه گوگل]دست کم 300 غیرنظامی پس از حملات بمبگذاری ها نامشخص هستند

4. Two people are still unaccounted for after the floods.
[ترجمه ترگمان]دو نفر هنوز هم پس از سیل به حساب نیامده اند
[ترجمه گوگل]پس از سیل، هنوز دو نفر هنوز شناسایی نشده اند

5. Fifteen people are still unaccounted for after the fire.
[ترجمه ترگمان]پانزده نفر بعد از آتش سوزی هنوز معلوم نیست
[ترجمه گوگل]پانزده نفر هنوز پس از آتش محاسبه نشده اند

6. This leaves one electron on each carbon atom unaccounted for.
[ترجمه ترگمان]این باعث می شود که یک الکترون روی هر اتم کربن به حساب آید
[ترجمه گوگل]این یک الکترون را بر روی هر اتم کربن نگه می دارد که برای آن محاسبه نشده است

7. Gundel said the unaccounted for money could significantly bolsters Somalia's security without relying on foreign donations.
[ترجمه ترگمان]Gundel گفت که ارزش پول می تواند به طور قابل توجهی امنیت سومالی را بدون اتکا به کمک های خارجی تقویت کند
[ترجمه گوگل]گاندل گفت که بدون حساب برای پول می تواند بدون حمایت از کمک های خارجی، امنیت سومالی را تقویت کند

8. While Stanford was unaccounted for, his father, James, was interviewed.
[ترجمه ترگمان]در حالی که استنفورد به حساب نیامده بود، پدرش، جیمز، با او مصاحبه شد
[ترجمه گوگل]در حالی که استنفورد برای آن محاسبه نشده بود، پدرش، جیمز، مصاحبه شد

9. Which leaves sixteen thousand days unaccounted for.
[ترجمه ترگمان]که شانزده هزار روز باقی خواهد ماند
[ترجمه گوگل]کدام یک از شانزده هزار روز را بدون حساب نگه می دارد

10. Her daughter is one of the children still unaccounted for.
[ترجمه ترگمان]دختر او یکی از کودکانی است که هنوز به حساب نیامده است
[ترجمه گوگل]دخترش یکی از بچه هایی است که هنوز برای آنها محاسبه نشده است

11. Seven people are still unaccounted for.
[ترجمه ترگمان]هنوز هفت نفر هنوز به حساب نیامده اند
[ترجمه گوگل]هفت نفر هنوز حساب نشده اند

12. The restof the money remains unaccounted for.
[ترجمه ترگمان]مبلغ این مبلغ هنوز به حساب نیامده است
[ترجمه گوگل]باقی مانده پول هنوز محاسبه نشده است

13. Residents said there were other people unaccounted for, but emergency crews could not confirm that.
[ترجمه ترگمان]ساکنان می گویند که افراد دیگری هم وجود دارند اما کارکنان اورژانس نمی توانند این موضوع را تایید کنند
[ترجمه گوگل]ساکنان گفتند که افراد دیگر برای حسابرسی وجود ندارد، اما خدمه اورژانسی نمی تواند این را تایید کند

14. That still leaves billions unaccounted for.
[ترجمه ترگمان] هنوز میلیاردها دلار معلوم نیست
[ترجمه گوگل]این هنوز میلیاردها دلار برای حساب نشده است

پیشنهاد کاربران

به شمارنیامده، شمرده نشده، محسوب نشده، محاسبه نشده

بی پاسخ

مفقود شده، گم نام، بی نشان


کلمات دیگر: