کلمه جو
صفحه اصلی

wait for

انگلیسی به فارسی

انتظار کشیدن


صبر کردن


منتظر کسی ماندن


خدمت کردن


انگلیسی به انگلیسی

• wait until a person or something arrives; wait until a person is finished with something (e.g. "i will wait for you until you finish your meal")

مترادف و متضاد

Wait until the specified event occurs


Await the arrival of


Wait for an event


Wait for a person to do something


Serve someone


جملات نمونه

1. Weak men wait for opportunity, but the strong men make it.
[ترجمه محدثه] مردان ضعیف منتظر فرصت هستند اما مردان بزرگ ان را خلق میکنند.
[ترجمه ترگمان]مردان ضعیف منتظر فرصت هستند، اما مردان قوی آن را می سازند
[ترجمه گوگل]مردان ضعیف منتظر فرصتی هستند، اما مردان قوی آن را انجام می دهند

2. Time and tide wait for no man.
[ترجمه ترگمان]زمان و مد منتظر کسی نیست
[ترجمه گوگل]زمان و موج برای هیچکس نمی ایستند

3. Sail while the wind blows; wind and tide wait for no man.
[ترجمه ترگمان]و در همان حال که باد می وزد، باد و مد منتظر کسی نمی ماند
[ترجمه گوگل]بادبان در حالی که باد می کشد؛ باد و جزر و مد منتظر هیچ مردی

4. I don't wait for moods. You accomplish nothing if you do that. Your mind must know it has got down to work.
[ترجمه ترگمان]من منتظر moods نیستم اگر این کار را بکنی هیچ کاری نمی توانی انجام بدهی ذهن شما باید بداند که این کار به کار افتاده است
[ترجمه گوگل]برای خلق و خوی منتظر نیستم اگر این کار را انجام ندهی، هیچ کاری انجام نمی دهی ذهن شما باید بداند که کارش را کرده است

5. Time does not wait for me, you forgot to take me away.
[ترجمه ترگمان]زمان برای من صبر نمی کنه، تو فراموش کردی منو ببری
[ترجمه گوگل]زمان برای من صبر نمی کند، شما فراموش کرده اید که مرا دور کند

6. "Please wait for a minute, "she called down.
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" لطفا یک دقیقه صبر کنید \"
[ترجمه گوگل]'لطفا برای یک لحظه صبر کنید،' او پایین آمد

7. Could you wait for me, please?
[ترجمه ترگمان]میشه منتظر من بمونی لطفا؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید برای من صبر کنید، لطفا؟

8. I wait for you to come back and say you love me.
[ترجمه ترگمان]من منتظرم که برگردی و بگی دوستم داری
[ترجمه گوگل]منتظر بازگشت شما هستم و می گویم که من را دوست داری

9. You must wait for five more days.
[ترجمه ترگمان]باید برای پنج روز دیگر صبر کنی
[ترجمه گوگل]شما باید پنج روز صبر کنید

10. They wait for the group to decide rather than making individual decisions.
[ترجمه ترگمان]آن ها صبر می کنند تا گروه به جای تصمیم گیری فردی تصمیم بگیرند
[ترجمه گوگل]آنها منتظر تصمیم گروهی هستند تا تصمیمات فردی اتخاذ کنند

11. Change will not come if we wait for some other person or some other time. We are the ones we've been waiting for. We are the change that we seek.
[ترجمه ترگمان]اگر برای یک فرد دیگر یا چند وقت دیگر صبر کنیم، تغییر نخواهد شد ما کسانی هستیم که منتظرش بودیم ما همان تغییری هستیم که به دنبالش هستیم
[ترجمه گوگل]تغییری نخواهد افتاد اگر ما برای برخی دیگر از افراد دیگر یا دیگر زمانها صبر کنیم ما کسانی هستیم که انتظار داریم ما تغییری هستیم که دنبال آن هستیم

12. I deserted for half a century did not wait for my followers.
[ترجمه ترگمان]نیم قرن متروک مانده بودم که منتظر همراهان من نماند
[ترجمه گوگل]من برای نیم قرن ترک کرده ام منتظر پیروانم نیستم

13. Please wait for me till I come back.
[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم منتظر من باش تا من برگردم
[ترجمه گوگل]لطفا صبر کنید تا من دوباره بروم

14. Don't wait for the perfect moment. Take the moment and make it perfect.
[ترجمه ترگمان]برای لحظه مناسب صبر نکن یه لحظه برو و کامل انجامش بده
[ترجمه گوگل]برای لحظه ای صبر نکنید لحظه ای را بگیرید و آن را کامل کنید

15. They should wait for the most propitious moment between now and the next election.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید منتظر مناسب ترین لحظه برای انتخابات بعدی باشند
[ترجمه گوگل]آنها باید منتظر لحظه ای که امیدوارانه ترین لحظه بین انتخابات آینده است

پیشنهاد کاربران

انتظار داشتن

منتظر بودن

منتظر موندن برای انجام کاری

منتظر بودن برای کسی یا چیزی

مدتی را به انتظار سپری کردن


کلمات دیگر: